پرسی فایل

تحقیق، مقاله، پروژه، پاورپوینت

پرسی فایل

تحقیق، مقاله، پروژه، پاورپوینت

دانلود پاورپوینت تاریخ پلورالیسم

تاریخ پلورالیسم با عقل سلیم آغاز میشود پس از هزاران سال تسلط افکار مذهبی و فلسفی برذهن بشر، عقل سلیم مردم عادی بدون تعصب و پیشداوری های مذهبی و فلسفی، کثرت گرا ست، یعنی شناخت بی غرضانه طبیعت و جامعه، دنیا را انبوهی از گوناگونی و بی مانندی پدیده های منحصر به فرد میبیند
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل ppt
حجم فایل 379 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 29
دانلود پاورپوینت تاریخ پلورالیسم

فروشنده فایل

کد کاربری 8067
—تاریخ پلورالیسم
—تاریخ پلورالیسم با "عقل سلیم" آغاز میشود. پس از هزاران سال تسلط افکار مذهبی و فلسفی برذهن بشر، عقل سلیم مردم عادی بدون تعصب و پیشداوری های مذهبی و فلسفی، کثرت گرا ست، یعنی شناخت بی غرضانه طبیعت و جامعه، دنیا را انبوهی از گوناگونی و بی مانندی پدیده های منحصر به فرد میبیند. فعالیت فکری در این شناخت اولیه متوقف نمیشود، و برای فراهم آوردن نیاز های اولیه، در برابر خطرات احتمالی، به جستجو می پردازد. اجتناب از اتفاقات نامطلوب نیاز به توان پیش بینی مسیر آینده پروسه های مختلف دارد. این توان از طریق تشخیص نظم و قاعده در گوناگونی های وقایع جهان حاصل میشود. شکل بدوی این فعالیت دماغی در رفتار حیوانات متفکر بشکل "غریزه" حک شده است، که از طریق ژنتیک منتقل میشود. به همین سان اولین کوشش ها برای آفرینش دانش، از طریق صرفنظر کردن از جزئیات، و چشم پوشی از بی قاعده گی ها، برای دستیابی به قاعده و نظم انجام شد. هراکلید این تلاش ذهنی را جستجو برای "آنچه در همه چیز مشترک است" نامیده است.
—
—در فلسفه، مونیسم بر پلورالیسم تقدم داشته است، چرا که جستجو برای قاعده ها و اشتراک ها منتج به اصول جهانشمول نظیر شبه ماده انتزاعی پلنومplenum طرح شده توسط پارمینیدوس Parmenides، و یا تضاد طرح شده توسط هراکلید انجامید . در مذاهب، اولین خدایان پلورالیستی بودند، جرا که بیشتر به عقل سلیم مردم عادی نزدیک بودند، و نه به انتزاع فلسفی، و هزاران سال طول کشید تا پلی تئیزم (چند خدائی) جای خود را به مونوتئیسم (یکتاپرستی) داد، که در واقع جمع بست نقاط ا شتراک خدایان مختلف در یک خدای انتزاعی بود. پیشرفت تمدن و علوم، مقارن بود با توسعه اندیشه بشر از پلورالیسم عقل سلیم به مونیسم، و به استثنأ انفصال های مختصر کوتاه مدت، در تاریخ گذشته بشریت، مونیسم غالب بوده است و نه پلورالیسم.
—
—در واقع در عصر حاضراست که توسعه های های جدید علم عدم تعین indeterminism و پلورالیسم را برای علوم طبیعی و پیش بینی آینده تقویت کرده است. پلورایسم امروزاساسأ ادامه کوشش های فلاسفه آنالیتیک در این زمینه نظیر اندیشه های برتراند راسل در قرن بیستم نیست هرچند بظرات فلاسفه ای نظیر نلسون گودمن Nelson Goodman نویسنده کتاب راه های گوناگون جهانسازی در سالهای اخیرادامه آن سنت است. امروزه دیدگاه پلورالیستی از طرف دانشمندان و فلاسفه علم و دیگر صاحب نظران اندیشهای نو، با افکار بسیارمتفاوتی دنبال میشود، اندیشمندانی نظیر کارل پاپر، پریگوژین، دیوید بوهمDavid Bohm ، و یا متفکرینی نظیر کواینW.V. Quine.
— عهد باستان
—
—
— در یونان باستان امپیدوکلوسEmpedocles اولین فیلسوفی است که به ترویج پلورالیسم می پردازد. در مقایسه با مونیسم هراکلید که آتش رااصل می دانست، امپیدوکلوس ترکیبی ازچهار عنصر تفکر یونان، یعنی زمین، هوا، آتش، و آب را اساسی فرض میکرد و در مقایسه با هراکلید که فقط به ستیز اعتقاد داشت، امپیدوکلوس عشق و ستیز، هر دو را به عنوان توضیح وحدت و جدائی پدیده ها می دانست. ستایش وی از عشق بمثابه بیان وحدت اولیه، آرزوی وی برای مونیسم را نشان میداد، هرچند این هرگز به معنی اعتقاد او به این آرزوها بمثابه واقعیت نبود، واقعیتی که وی عکس این نمایلات مونیستی می دید. منطق وی متعینdeterministic (جبری) نبود و از دیدگاه وی تغییر از طریق هم اتفاق و هم علیت رخ میداد. در اخلاق، عرفان فیثاغورثیان را پذیرفته بود، و به سبک مذهب اورفیکOrphic دوران ماقبل تمدن یونان باستان، به معصیت اولیه و تناسخ معتقد بود.
—
—
—امپیدوکلوس درطرح دو مشخصه پلورالیسم نوآور بود، و آنها عبارت بودند از دفاع وی ازعدم تعینindeterminism (اختیار) و دموکراسی. از آنجا که بیشتر یک نویسنده شاعر مسلک بود، نوشته های سیاسی وی تتبع اسکولاستیک رساله های سیاسی مونیستی نظیر افلاطون و ارسطو، که البته سالها بعد از وی نوشته شده اند را نداشت. ناگفته نماند که ارسطو که بعد از افلاطون نوشته، با وجود تعلقش به پلورالیسم، در سیاست متأثر از اقلاطون است و نه از امپیدوکلس. معهذا عمل سیاسی و شعرامپیدوکلس، گرایش پلورالیستها را به دموکراسی، از همان بدو تمدن غرب نشان میدهد.
— پس از امپیدوکلوس، لوسیپوسLeucippus و دموکریتوسDemocritus قابل ذکرند. آنها سعی کردند که به مصالحه ای میان پلورالیسم و مونیسم دست یابند. مدل آنها از جهان اتمیسم بود. اتمها متفاوت بودند و تعدادشان بی نهایت بود (یعنی گرایشی پلورالیستی)، اما در عین حال جوهراتمها غیر قابل تقسیم فرض میشد، و اینکه که با یکدیگر از طریق قوانین جبریdeterministic علیت (یعنی گرایشی مونیستی) مربوط میشدند. این مدل دو هزار سال به عنوان یک تئوری متافیزیکی درباره ساختمان جهان باقی ماند، تا که علم نو بعد از رنسانس از آن استفاده کرد.
—
—
—فرضیه اتمهای بی نهایت لوسیپوس و دموکریتوس تقریبأ سلف همه مدل های پلورالیستی جهان بوده است، از مونودولوژیmonadology لایبنیتسLeibniz تا مدل اتمی راترفوردRutherford تا اتمیسم منطقی برتراند راسل. همچنین هرچند لوسیپوس و دموکریتوس جبرگرا determinist بودند، نظرات سیاسی شان د رتطابق با پلورالیسم بود، یعنی مدافع دموکراسی بودند. در کیهانشناسی آن ها از ایده کثرت جهان ها دفاع میکردند، که بعدها اپیکورEpicurus همراه دیدگاه اختیارindeterminism ترویج میکرد. بعدها ارسطو ایده کثرت جهان های آنها را رد کرده و ایده *جهان واحد* را به جای آن نشاند (جالب است که قرن ها بعد، در قرن نهم میلادی، تئوری احتمال اپیکور و نه تئوری چهار علت ارسطو، در میان معتزله، یعنی پیروان حسن بصری در الهیات اسلامی، پذیرفته شده است).
— پیشرفت تمدن یونان مونیسم پارامیندوس را تقویت کرد. افلاطون به طور سیستماتیک با پلورالیسم امپیدوکلوس و اتمیست ها در افتاد. پس از اافلاطون، ارسطو هرچند خود پلورالیست بود، بسیاری از انگاره های مونیستی استاد خود افلاطون را در فلسفه خویش حفظ کرد. از نظر ارسطو "ترتیب دریافت حسیorder of sense" پلورالیستی بود، اما ترتیب بیانorder of explanation مونیستی بود. به عبارت دیگر وقتی از حس به تئوری میرویم، کثرت نقطه شروع است، اما وقتی جهان را توضیح میدهیم، ما از تئوری توضیحیexplanatory theory مونیستی شروع میکنیم و به واقعیت تجربی میرسیم. ( نگاه کنید به کتاب سوم متافیزیک ارسطو که وی این تئوری جالب خود را به شیوه بسیار همه جانبه ای توضیح داده است).
—
— سقوط تمدن یونان
— تجدید حیات پلورالیسم تا زمان سقوط تمدن یونان اتفاق نیافتاد. پس از قرن سوم میلادی که مسیحیت امپراطوری روم را فتح کرد، پلورالیسم موقتأ در میان مکاتیب فلسفی بدبینانه کلبیونCynics، شکاکیونSceptics، اپیکوریانEpicureans، و افکارعرفانی رواقیونStoics رشد کرد. معهذا اصالت و ابتکاری در این مکاتیب نبوده، و بویژه بیگانگی این مکاتیب فلسفی با علم، بیشتر آنان را تحولی واپسگرا در پلورالیسم کرد تا پیشرفتی ترقی خواهانه.
— کلبیونCynic دستاوردهای تمدن، نظیر دولت، مالکیت خصوصی، ازدواج، و مذاهب را رد میکردند. در واقع آنان را میتوان پیش کسوتان آنارشیستها قلمداد کرد . آنها سعی در تصحیح نقصان های اجتماعی نه از طریق رفرم داشنتند، و نه از طریق ارائه آلترناتیو اجتماعی ای که با انقلاب بدست آید. آلترناتیو آنان "بازگشت به طبیعت" و زندگی نظیر حیوانات بود. یکی از چهره های برجسته آنان، دیوژانس، حتی به برادری نسل بشر و حیوانات معتقد بود که البته انساندوستانه بود. خلاصه آنکه رد نظم موجود از طرف اینان ضربه ای بود بر مونیسم، هرچند مکتب فکری شان برای اندیشه و فعالیت فکری کشنده بود.
—
—شکاکیونSceptics با تردید همه چیز، تفاوت دانش و جهل را می ستردند، معهذا برروی برخی اصول مونیسم نیز سایه شک می افکندند. کارنیادCarneads در سال 69 قبل از میلاد، یکی از شکاکیون بود که به ایده احتمالات به مثابه راهنمای عمل رسیده بود. این از اولین کوشش ها برای طرح تئوری تخمینیconjectural theory بر مبنای دیدگاه فلسفی اختیارindeterminism بود. متأسفانه نظرات وی بعد ها از طرف دیگر فلاسفه شکاکیون دنبال نشد، چرا که آنان در پی ارائه آلترناتیو در برابر تفسیر مونیستی حقیقت نبودند، و تنها دلبستگی شان شک درباره همه چیزگذشته بود، و خوشی شان بی اعتبار کردن دست اوردهای علمی بود.
— اپیکورEpicurus پایه گذار مکتب اپیکوریان اساسأ موضوع توجهش اخلاق بود. وی لذت را از دیدگاه عرفانی می ستائید، اما برخلاف رواقیون تنها به زندگی اعتقاد داشت. دفاع وی از آزادی ارادهfree will جنبه پلورالیستی فلسفه اخلاق وی است. پس از لوسیپوسLeucippus و دموکریتوسDemocritus، اپیکور اولین فیلسوف پلورالیست در فلسفه طبیعی است. هرچند وی دلبستگی ای به علوم نداشت، ترویج اتمیسم از سوی وی، با تکیه بر شانس و عدم تعینindeterminism ، مدلی پلورلیستی از جهان را عرضه میکرد. معهذا ارسطو قبل از وی، برای رد مفهوم دموکریتی کثرت جهان ها و دفاع از اصل *جهان واحد* کوشش وافری کرده بود، و بعدها مدل ارسطوئی نه تنها در قرون وسطی، بلکه کماکان همچنان تا عصر حاضر، با ماست.
—
—
— رواقیونStoics با ستایش فضائل شخصی و برابری انسانها، به طرف پلورالیسم گرایش داشنتد. پلورالیسم آنها بیشتر به پلورالیسم مذهبی شبیه است، تا به پلورالیسم فلسفی. زینوZeno، پایه گذار این مکتب، خدا را جدا از جهان نمی دانست و در درون ما می دید. این یک دیدگاه وحدت وجودی ( پانته ئیستیpantheism ) بود که ریشه خود را در مذاهب خاورOriental religions داشت. پانته ئیسم از طرف رواقیون توسعه یافته و از طریق آنان وارد رهبانیتmonasticism مسیحی و عرفانmysticism اسلامی شد. وحدت وجود در رابطه با جلوه های خدا پلورالیستی است، اما در عین حال به خاطر فرض خدای واحد، دیدگاهی مونیستی است. این فلسفه با ارتقأ انسان به مقام شبه خدائی از طریق تذکیه نفس، برای ملت ها و افراد ناامید جاذبه داشته است، یعنی برای آنان که به قول برتراند راسل نمی توانستند به پیشرفت در عمل خود در جهان واقعی امیدی داشته باشند. با این همه، تأکید این تفکر بر روی فرد همواره نوعی پلورالیسم را در میان طرفداران آن باعث شده است.
—
—

فایل پاورپوینت 29 اسلاید


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.