دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 30 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 10 |
وقتی گفته می شود: چرا خداوند عالم یا انسان را آفرید؟ یا هدف خدا از آفرینش عالم یا انسان چیست؟ دو معنی ممکن است مورد نظر باشد:
1ـ این که خدا به عنوان خالق و فاعل عالم و انسان چه هدفی از خلقت خود داشته است ؟ یعنی هدف خودش از آفرینش عالم یا انسان چه بود و می خواست به چه هدفی دست یابد؟
2ـ این که خدا چه هدفی را برای موجودات عالم و از جمله انسان قرار داده است ؟ یعنی غایت مخلوقات و از جمله انسان چیست و قرار است به کدام مقصد برسند؟
حتماً به گوشتان خورده که خداوند متعال فرمود: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ــ و من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند»(الذاریات:56) ؛ این بیان از هدف خلقت انسان ، در حقیقت ، پاسخ پرسش دوم است ؛ امّا گاهی دیده می شود که برخی افراد ، آن را به اشتباه پاسخ سوال اوّل پنداشته و اشکالاتی بر آن وارد می کنند ؛ کما اینکه بسیاری ، عبادت را هم با مراسم عبادی خلط می کنند. پس لازم است که ما هر دو سوال را پاسخ دهیم تا حقیقت مطلب برای شما جوان گرامی نیز روشنتر شود.
بحث اجمالی
پاسخ سوال نخست آن است که خداوند کمال محض می باشد ؛ و هدف و غایت داشتن برای او بی معنی است. لذا او خلق می کند ، چون خالقیّت اقتضای ذات اوست. یعنی خالقیّت عین ذات اوست و فرض خدای غیر خالق ، مثل فرض مربّع سه ضلعی ، فرضی است متناقض.
امّا پاسخ پرسش دوم آنکه خداوند برای هر موجود مادّی ، غایت و نقطه ی اوجی معیّن ساخته که در مسیر حرکت خود به آن می رسد. برای انسان نیز غایتی تعیین نموده که اگر با اختیار خود به آن برسد ، سعادتمند است و در غیر این صورت ، ناقص و شقاوتمند خواهد بود. و آن نقطه ی اوج ، برای انسان ، همان مقام عبودیّت و بندگی است. دقّت شود: نمی گوییم عبادت رسمی مثل نماز و روزه ، بلکه می گوییم عبادت و بندگی ؛ که نماز و روزه و امثال اینها ، ابزار رسیدن به چنان مقام وجودی می باشند.
بنا بر این ، از عبادت ما نفعی به خدا نمی رسد ؛ بلکه عبودیّت کمال خود ماست که اگر به آن برسیم کاملیم و اگر نرسیم ناقص خواهیم ماند. پس مراد از عبودیّت و بندگی ، صرفاً به جا آوردن عبادتهای شرعی نیست ؛ بلکه مقصود رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی و درجه ی وجودی است که در آن مرتبه ، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود. در این رتبه است که بنده ی خدا ، مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند ؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) نامیده می شود ؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
بحث تفصیلی
برای این که جواب این دو سؤال و ربط آنها مشخص شود به خودمان رجوع می کنیم. ما انسان ها قوّه ی خیال و تعقّل داریم ؛ قوّه ی شنوایی و بینایی داریم ، که گوش و چشم ابزار آنها می باشند ؛ حتی کمال جویی و آگاهی جویی داریم؛ و ... ؛ اینها کمالات ذاتی ما یا به تعبیری ، اوصاف ذاتی ما هستند ؛ به نحوی که اگر این قوا نباشند موجودی به نام انسان نیز نخواهد بود و نقص و ضعف در این قوا ، یک نحوه نقص و ضعف در انسان بودن ماست. ــ توجه : داشتن چشم و گوش برای دیدن کافی نیست. برای دیدن و شنیدن نیاز به قوّه ی بینایی و شنوایی هست که قوایی روحی هستند برای همین است که انسان در حالت خواب بدون چشم و گوش نیز می بیند و می شنود ــ. حال اگر کسی از ما بپرسد که شما چرا می بینید یا می شنوید؟ چه جوابی می دهیم؟ جواب می دهیم که: می شنوم و می بینیم چون انسانم و قوّه ی شنوایی و بینایی دارم. به همین صورت ما تخیّل می کنیم، تعقّل می کنیم و در پی آگاهی هستیم ؛ چون انسانیم و اینها از ذاتیّات انسان است. موجودی که قوّه ی شنوایی و بینایی ــ نه چشم و گوش ــ و تعقّل و تخیّل و علم جویی و کمال جویی ندارد ، یقینا انسان نیست ؛ چون فاقد کمالات اوّلیه انسانی است .چنین موجودی اگر زنده و از نظر ظاهری شبیه انسان باشد ، تنها یک شبه انسان است . مثل این است که میمونی را با جرّاحی پلاستیک شبیه انسان کنند. البته توجّه شود که مراد داشتن اصل این قواست نه فعلیّت یافتن آنها.
فایل ورد 10 ص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 3964 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
اهمیت انسان شناسی از آن جهت است که به ماهیّت و حقیقت خود شناخت پیدا می کند. توجّه به خویشتن تا آن جا مهّم است که یکی از اهداف انبیاء محسوب می شود. به همین جهت امام علی (ع)، انسان شناسی را افضل المعرفه، افضل الحکمة، انفع المعارف و فوز اکبر دانسته است. ¨دغدغه انسان زمانی پایان می پذیرد که بداند برای چه و از کجا آمده و به کجا خواهد رفت. ¨ابعاد گوناگون انسان شناسی ¨١- ارتباط انسان شناسی با جهان بینی: ¨انسان شناسی هر فرد با جهان بینی او ارتباط تنگاتنگی دارد. اگر انسان دارای جهان بینی الهی باشد، قطعاً به معاد انسان و وجود زندگی اخروی معتقد خواهد بود. در صورتی که انسان را موجودی تک بعدی بداند، قطعاً نمی تواند به عالم آخرت معتقد باشد. اگر انسان را موجودی دو بعدی بداند که بعد مادّی او مقدمه تکامل بعد معنوی او باشد، قطعاً به وجود خالقی حکم اعتقاد خواهد داشت. یعنی انسان شناسی مقدّمه کمال انسان و مقدّمه اعتقاد به آموزه های دینی چون معاد و نبوّت و خداشناسی خواهد بود. ¨«من عرف نفسه فقد عرف ربّه» از رابطه انسان شناسی و خدا شناسی حکایت دارد. ¨رابطه خدا شناسی با انسان شناسی رابطه ای دو سویه است. یعنی شناخت هر یک به شناخت دیگری و غفلت از یکی به غفلت از دیگری خواهد انجامید. ¨رابطه انسان شناسی با یا فرجام شناسی (معاد) نیزرابطه دو سویه است. اعتقاد به دو بعدی بودن انسان ها را به اندیشه جاودانگی و زندگی پس از مرگ سوق می دهد. عکس این مسأله هم صادق است
¨رابطه انسان شناسی با جهان شناسی نیز رابطه ای دو سویه است. اعتقاد به دو ساختی بودن انسان، اثبات می کند که جهان علاوه بر امور طبیعی، امور ماوراء مادّه و طبیعت نیز در آن وجود دارد. ¨خلاصه اگر کسی از طریق انسان شناسی به جهان بینی صحیح برسد، مطمئناً دارای یک زندگی با معنا خواهد بود.
١.علّت اصلی بی توجّهی به حقیقت خود و توجّه به بیش از حد به بعد غیر معنوی چیست؟ ¨الف) نادیده انگاشتن دین و آموزۀ دینی ¨ب) نیازهای مادّی انسان ¨ج) وضعیت موجود جامعه ¨د) موفقیّت های ظاهری دنیای متجدد
٢. علت اصلی مشکلات فراروی انسان چیست؟ ¨الف) بی توجّهی به حقیقت خود و توّجه بیش از حّد به بعد غیر معنوی ¨ب) وجود نمازگزاران غیر متخصّص ¨ج) ناتوانی علم در رفع نیازهای بشر ¨د) چشم اندازهای روشن پیشرفت آنان حرص و ولع انسان
٣. روایت معروف «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه» بیانگر چه رابطع ای است؟ ¨الف) رابطه انسان شناسی و خداشناسی ¨ب) رابطه خداشناسی با معاد ¨ج) رابطه انسان شناسی و معاد ¨د) رابطه انسان شناسی با جهان بینی ¨٤. توّجه به احت های وجودی انسان و منحصر نکردن او به جسم و مادیّات، ما را به چه چیزی رهنمون می سازد؟ ¨؟ ¨الف) به اندیشه جاودانگی و زندگی پس از مرگ ¨ب) به خدا شناسی ¨ج) به ضرورت نبوّت ¨د) به هدفمندی
٢. حداکثر بهره برداری از زندگی دنیوی:
یکی دیگر از ابعاد انسان شناسی بهره برداری از زندگی دنیوی است.
بحث بر سر این است که حالا که سرنوشت محتوم او مرگ است و زندگیش محدود، چگونه زندگی کند که از این فرصت محدود، بیشترین بهره را برده باشد.
ابتدا باید معیار سود و زیان را انسان مشخّص کند. وقتی انسان بتواند تفسیر صحیح از انسان به دست آورد، آن وقت معیار سود و زیان را قبولی در کنکور و داشتن شغل مناسب، به دست آوردن زندگی راحت و مرفه نمی داند. انسانی که خود را مخلوق خدا و آفرینش خود را امری هدفمند و خود را از او به سوی او می داند، مطمئناً خود را موجودی جاودان دانسته و زندگی دنیا را مقدّمه رسیدن به سرای ابدی می داند.
چنین انسانی معیار سود و زیان را نزدیکی به خدا و دوری از خدا می داند. تا جایی که حاضر است جان خود را برای رضایت خدا بدهد تا به او برسد.
٥. معیار سود و زیان را در زندگی دنیوی از نظر انسان الهی چیست؟
الف) نزدیکی به خداوند و دوری از خدا
ب) داشتن زندگی راحت یا در سختی به سر بردن
ج) رسیدن به امکانات مادّی یا محروم از آن
د) سود و زیانی که از مردم به انسان می رسد
انسان شناسی عقربه جهت نمای آدمی در زندگی است،یعنی چه؟
تعریفی که ما از انسان ارائه می دهیم، هدف کلّی ما را در زندگی برنامه ها و روش زندگی ما را مشخص می کند. مادیون به گونه ای انسان را تعریف می کنند. الهیون به گونۀ دیگری. تمام بایدها و نبایدها بر اساس تعریفی است که از انسان ارائه می شود.
...
فصل دوم: آفرینش انسان
...