مقدمه
به اعتقاد بسیاری از دانشمندان علوم رفتاری، سازمانها وجه انکارناپذیر
دنیای نوین امروز را تشکیل میدهند، ماهیت جوامع توسط سازمانها شکل
گرفته و آنها نیز به نوبه خود به وسیله دنیای پیرامون و روابط موجود در آن
شکل میگیرد. گر چه سازمانها به شکلهای مختلف و بر پایه هدفهای
گوناگون تأسیس و سازماندهی میشود، اما بدون تردید تمامی آنها بر پایه
تلاشهای روانی و جسمانی نیروی انسانی که ارکان اصلی آن به حساب
میآید، اداره و هدایت میگردند. از این رو، زندگی افراد در جوامع نوین به
شدت تحت نفوذ هستی و رفتار سازمانها قرار دارد، و همین دلیل به
تنهایی سعی در شناخت هر چه بیشتر، بهتر و علمیتر ماهیت و روابط
متقابل آنها و نیروی انسانی را توجیه و ضروری میسازد (حیدر علی هومن، 1381)
یکی از هدفهای پیگیر روانشناسی بررسی ماهیت رفتار و روان است. به
طور کلی هر موجود زندهای جزء از راه شناخت رفتار و موقعیتهای مختلف
شناخته نمیشود. چون آدمی مخلوق انگیزهها، کششها و احساسهای
هوشیار و امکانات فطری خویش است و رفتارش هنگامی بهنجار است که
موازنه یا تعادلی میان این عوامل برقرار گردد. در واقع تن و روان چنان با هم
ارتباط نزدیک دارند که هر دگرگونی در یکی از آنها موجب دگرگونی در دیگری
میشود. اکثر ناسازگاریهای فکری، عاطفی و اخلاقی بر اثر همین
ناراحتیهای روانی ایجاد میگردد.
رشد و تعالی یک جامعه در گرو تندرستی افراد آن جامعه است و
شناسایی عوامل تعیین کننده و مرتبط با آن در جهت سیاستگذاری و
برنامهریزی در سطوح خرد و کلان جامعه نقش مهمی ایفا میکند. تأمین
سلامتی افراد جامعه از دیدگاه سه بعدی جسمی، روانی و اجتماعی از
مسائل اساسی هر کشوری محسوب میشود.
در این میان به دلیل شیوع بالا و اثرات مخرب بسیار شدید و طولانی اختلالات روانی به خصوص در کشورهای در حال توسعه، لزوم پرداختن به موضوع سلامت روان از اهمیت ویژه برخوردار است. ضرورت توجه به مسائل روانی با پیشرفت و توسعه تکنولوژی و زندگی ماشینی بیشتر نمود پیدا میکند.
از طرفی طبیعت زندگی انسان با انواع فشارهای روانی مانند محرومیتها،
شکستها، کمبودها، حوادث و فجایع طبیعی و غیرطبیعی آمیخته است اما
آنچه سلامت روانی و جسمانی او را در معرض خطر قرار میدهد شیوه
مقابله با این عوامل است. حال اگر بتوان عواملی را که میتواند بر سلامت
روانی تأثیرگذار بوده- چه مثبت، چه منفی - مورد شناسایی قرار داد،
زمینهها و عوامل مناسب را گسترش داده و عوامل آسیبزا را کاهش
دهیم، میتوان امیدوار بود که جامعهای با افرادی کارآمد، سرزنده، پویا و
سرشار از امید داشته باشیم.
از سوی دیگر، یکی از عمدهترین و شاید جنجال برانگیزترین (ناگی، 1996)
مفاهیمی که از یک طرف تلاشهای نظری و بنیادی بسیاری را به خود
معطوف ساخته، و از طرف دگر در تمامی سطوح مدیریت و منابع نیروی
انسانی سازمانها اهمیت زیادی پیدا کرده، رضایت شغلی است.
این اهمیت از یک سو به دلیل نقشی است که این سازه در پیشرفت و
بهبود سازمان و نیز بهداشت و سلامت نیروی کار دارد و از دگر سو، به
علت آن است که رضایت شغلی علاوه بر تعاریف و مفهوم پردازیهای متعدد
و گاه پیچیده، محل تلاقی و نیز سازه مشترک بسیاری از حوزههای علمی
مانند آموزش و پرورش، روانشناسی، مدیریت، جامعهشناسی، اقتصاد و
حتی سیاست بوده است. (لاوسون و شن، 1998، به نقل از هومن، 1381).
رضایت شغلی خود تعیین کنده بسیاری از متغیرهای سازمانی است
مطالعات متعدد نشان داده است رضایت شغلی از عوامل مهم افزایش
بهرهوری، دلسوزی کارکنان نسبت به سازمان ، تعلق و دلبستگی آنان به
محیط کار و افزایش کمیت و کیفیت کار، برقراری روابط خوب و انسانی در
محل کار، ایجاد ارتباطات صحیح، بالا بردن روحیه، عشق و علاقه به کار
است. تردید نیست که هر سازمان خود یک ارگانیسم منحصر به فرد است
و نخستین عامل آن، انسان و توجه به کارکنان است. (هومن، 1381)
سلامت عمومی و رضایت شغلی دو عامل بسیار مهم در هر سازمانی
است. توجه به سلامت روانی افراد و رضایت شغلی آنها به عنوان یکی از
ارکان پیشرفت جوامع انسانی و عامل حفظ پویایی افراد باید به طور جدی
مورد توجه قرار گیرد.
اما اینکه چگونه میتوان این امر مهم را به مرحله اجرا درآورد و این دو عامل
مهم را در حد مطلوب در سازمانها برقرار نمود، کاری بسیار دشوار و وظیفهای است بس خطیر که نیاز به تجربه، امکانات، تدابیر خاص و شاید از
همه مهمتر ابزاری علمی و معتبر دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی
سلامت عمومی و رضایت شغلی در کارشناسان مرکز بهمن موتور اجرا
گردیده است.
تاریخچه گروه بهمن:
گروه بهمن در سال 1331 تحت عنوان شرکت سهامی (ایران خلیج کو) در
زمینه نمایندگی امور حمل و نقل دریایی و حقالعمل کاری نمایندگی تجاری
شروع به کار کرد. این شرکت از سال 1338 با اخذ مجوز ساخت از سوی
وزارت صنایع معادل اقدام به مونتاژ وانت سه چرخ موسوم به وسپا با
ظرفیت 200 کیلوگرم نمود و سپس در سال 1350 با افزایش سرمایه،
موضوع فعالیت شرکت به ساخت و مونتاژ انواع وانتهای مزدا تبدیل شد و
وانت مزدا 1000 با ظرفیت 500 کیلوگرم به مرحله تولید رسید و نام شرکت
به کارخانجات اتومبیلسازی مزدا تغییر یافت. بعد از آن در سال 1363 وانت
مزدا 1600 نیز به تنوع محصولات شرکت اضافه شد و نام شرکت به ایران
وانت تبدیل گردید. به منظور استفاده در جنگ تحمیلی در سالهای
1366-1365 شرکت اقدام به مونتاژ وانت مزدا 1800 نمود از سال 1369
تولید وانت مزدا 1000 از برنامه حذف گردید و شرکت با تمام ظرفیت به
تولید وانت مزدا 1600 پرداخت از ابتدای سال 1373 و در پی واگذاری سهام
به بخش خصوصی، دگرگونی قابل ملاحظهای در روند فعالیتهای شرکت
به وجود آمد بطوری که موضوع فعالیت شرکت شامل افزایش تولید و
بهرهبرداری، طراحی و ساخت خودروی دو کابین و آمبولانس 1600، تولید
وانت و آمبولانس با موتور گردید. در تاریخ 28/4/1378 و بر اساس مصوبه
مجلس عمومی فوقالعاده صاحبان سهام و با تغییر اساسنامه عطف حیات
شرکت به منظور ایجاد ملدینگ گروه بهمن شکل گرفت بدین ترتیب، تغییر
موضوع فعالیت و ساختار شرکت استراتژی گسترش در زمینههای مختلف
از جمله تولید سواری مزدا F323 و GLX323 و تولید انواع شاسی و شالی
قابل حرکت، تولید قطعات ریختهگری، تولید انواع موتورسیکلت و دوچرخه و
انجام فعالیتهای بازرگانی و سرمایهگذاری در دستور کار قرار گرفت. در سال
1379 فروش شرکت با نرخ رشد تقریباً 50% که بالاترین نرخ رشد طی سه
سال اخیر میباشد به 456 میلیارد ریال و سود قبل از کسر مالیات با 67%
رشد که بالاترین نرخ سود طی 4 سال اخیر میباشد به 183 میلیارد ریال
افزایش یافت تغییر قابل توجه بود طی سالیان اخیر برآیند استراتژیها و
برنامههای دقیق نهمین شرکت برتر بورس از لحاظ درجه نقد شوندگی بوده
در حالیکه در سال 78 رتبه 23 را به خود اختصاص داده بود. این امر نشان
دهنده استقبال بازار سرمایه از سهام گروه بوده است علاوه بر این سهام
گروه در سال 1379 بالغ بر 66% بازدهی نصیب صاحبان خود نموده است و
این مسئله در مقایسه با نرخ بازدهی سال 77 و 78 که به ترتیب برابر با
6/25% و 1/54% میباشد. نشانگر مدیریت بهینه و نتیجه تغییر استراتژی
گروه میباشد.
نقش خود در سلامت روانی
مهمترین عاملی که مسئولیت تأمین بهداشت روانی را به عهده دارد «خود
انسان است. هر یک از عوامل فوق، تنها مراحلی از عمر انسان را تحت
کنترل گرفته و بعد از مدت معینی انسان را رها میکنند، در حالیکه
«خود» انسان پیوسته با انسان بوده و از او جدا نمیشود. زمانی میرسد
که دیگران مسؤول خطای آدمی نیستند بلکه «خود» مسئول حسن و قبح
اعمال خویش خواهد بود. این مسؤلیت نقش بسیار حساسی در کمال
رشد و سلامت روانی دارد. (شاملو 1369).
اهداف بهداشت روانی
وظیفه و هدف اصلی بهداشت روانی تأمین سلامت فکرو روان افراد جامعه
است به طور خلاصه بهداشت روانی دارای 4 هدف اصلی است.
1) خدماتی، جهت تأمین سلامت فکر و روان افراد جامعه، پیشگیری از ابتلا
به بیماریهای روانی، بیماریابی، درمان سریع و پیگیری بیماران مبتلا به
اختلالات عصبی روانی، کمکهای مشورتی به افرادی که دچار مشکلات
روانی، اجتماعی و خانوادگی شدهاند، 2) آموزشی، شامل آموزش
بهداشتروانی به افرادی که با بیماران عصبی سروکار دارند و همچنین
آموزش بهداشت روانی هنگانی در صورت مواجهه با استرسها و مشکلات
روانی، آموزشی و مانند آ، 3) پژوهشی، تحقیق درباره علل، نحوه شروع،
درمان و پیشگیری از بیماریهای روانی، عقبماندگی ذهنی، اعتیاد،
انحرافات. و 4) طرح و برنامههای بهداشتی درباره ایجاد و گسترش مراکز
جامعه روانپزشکی و هماهنگی بین برنامههای خدماتی، آموزشی و
پژوهشی (میلانیفرد، 1374).
ابعاد فعالیتهای بهداشت روانی
برای رسیدن به اهداف سلامت روانی فعالیتهای در سه بعد صورت
میگیرد:
1- پیشگیری: هدف کلیه فعالیتهایی است که از پیدایش یا افزایش
مشکلات روحی و اختلالات روانی جلوگیری میکند.
2- درمان: به بهبود یافتن فرد کمک میکند تا به خانواده و زندگی عادی
برگردد.
3- بازتوانی: هدف آن است که به موازات درمان مشکلات روانی باید
توانائیهای از دست رفته به فرد بازگردانده شود تا بتواند به گونهای مفید و
سازنده برای زندگی خانوادگی و جامع باشد (ابراهیمی، 1374).
اصول بهداشت روانی
برخی از اصولی را که هر فرد باید رعایت کرده و به کار ببندد تا به حفظ
سلامت روانی خود کمک کند و خود را از آسیبهای روانی مصون بدارد. به
طور مختصر در این قسمت آورده شده است.
1) احترام فرد به شخصیت خود و دیگران: فرد سالم احساس میکند که
افراد اجتماعی او را میپسندند و او نیز به نظر موافق به آنها مینگرد و
برای خود احترام قائل است.
2) شناختن محدودیتها در خود و افراد دیگر یکی از مهمترین اصول بهداشت
روانی روبرو شدن مستقیم شخص با واقعیت زندگی است. برای رسیدن به
این مقصود نه تنها لازم است که عوامل خارجی را شناسایی کرده و بپذیرد
بلکه ضروری است تا شخصیت خود را آنطور که واقعاً هست قبول نماید.
3) دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است: روانشناسان
چون میدانند که رفتار انسان معلول علل خاصی است برای رفتارهایی که
از او سر میزند شخص را سرزنش نمی کنند بنابراین از نظر آنها رفتار
«خوب و بد» موجود نیست بلکه هر رفتاری عللی دارد و اگر رفتاری برای
فرد و جامعه مضر باشد باید مانند برطرف کردن بیماری جسمی سعی در
درمان آن نمود.
4) آشنایی به این که رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست: روان تابع تن
است و هر فرد انسانی بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمانی موجود
دست به عمل میزند.
5) شناسایی احتیاجات اولیه: بهداشت روانی مستلزم دانش و ارزشدادن
به احتیاجات اولیه افراد بشر است بعضی از این احتیاجات جسمی و
گروهی از آنان روانی هستند. شخصی که این اصول را فهمیده و بپذیرد
مسلماً واقعبینانه با مشکلات زندگی مقابله میکند. و در نهایت اینکه
شخص دیگران را آنطور که هستند قبول دارد و به جای ایدهآلیسم در رابطه
با آنها روش رئالیسم یا واقعبینانه را اتخاذ میکند. (شاملو، 1369).
عوامل سازنده مقیاس سلامت عمومی
با توجه به پرسشنامه 28 سؤالی گلدبرگ (1972) که در این پژوهش مورد
استفاده قرار گرفته است. عوامل سازنده سلامت عمومی شامل
مؤلفههای فرعی نشانههای جسمانی، اضطراب، اختلال در کنش
اجتماعی و افسردگی است. در این بخش عوامل شناخته شده سلامت
عمومی مورد بررسی قرار میگیرد.
الف) نشانههای جسمانی
احتیاج اصلی بدن برقرار کردن تعادل داخلی است. احتیاج موجود را برای
نگهداری و ادامه محیط طبیعی و ثابت درونی، تعادل حیاتی مینامند.
هنگامی که به دلایلی یکی از دستگاههای فیزیولوژیکی مختلل شود، یک
احتیاج جسمانی به وجود میآید و اگر این احتیاج ارضاء نشود در وظایف و
فعالیت موجود اختلال حاصل خواهد شد زیرا به هم خوردن تعادل جسمانی
نوعی خطر برای موجود زنده محسوب میشود (شاملو، 1369).
آدمی مخلوق انگیزهها، کششها، احساسهای هشیار و همچنین
استعدادها و امکانات فطری خویش است رفتارش هنگامی بهنجار است که
موازنه یا تعادل میان این عوامل برقرار گردد. تن و روان چنان با هم ارتباط
نزدیک دارند که هر دگرگونی در یکی موجب دگرگونی در دیگری میشود. از
سویی، وقتی شخص گرفتار بیماری مزمنی است ممکن است چنان بر
اعصاب و عوامل انگیزش او فشار منفی وارد گردد که رفتار و کردارش به
وضعی نابهنجار درآید و نشانههای بیماری روانی در فرد نمایان شود
(پارسا، 1374).
ب) اضطراب
اضطراب یکی از واکنشهای استرس است و عبارت است از ترس و تشویق
در غیاب خطر واقعی و مخصوص، ترس معمولاً مربوط است به خطری که به
روشنی قابل ادارک است ولی منبع تهدیدآمیزی که اضطراب را برمیانگیرد
آشکار قابل ادراک نیست (آزاد، 1375).
اضطراب از نظر کلی عبارت است از تشخیص این نکته که رویدادهایی که
انسان با آنها روبرو است خارج از دامنه شمول نظام استنباطی او قرار دارد.
وقتی که فرد کمتر خود بر رویدادها را از دست داده باشد و وقتی که در
چارچوب استنباطهای خود گرفتار باشد دچار اضطراب میشود (جوادی
وکدیور، 1377).
شخص مضطرب تنش و ترس شدید و مداوم دارد او دچار احساس مستمر و
اضطرابی نامشخص است که خود نیز از علت و منبع آن خبر ندارد، دوران
کودکی بیماران مبتلا، نشانگر دو علت یکی توقع بیاندازه اولیاء و دیگری
شک و تردید کودک در انتخاب رفتاری که منجر به تشویق شود و نه تنبیه.
شخص آستانه تحمل مشکلاتش پایین است احساس عدم اعتماد به نفس
دارد، و حتی در مسائل بسیار کوچک نیز از قوه و کارایی خود مطمئن
نیست، شخص مضطرب همیشه در شک و تردید به سر میبرد و نمیتواند
در هیچ موردی به سرعت تصمیم بگیرد، زیرا از اشتباه کردن می ترسد. هر
تردیدی که انسان نسبت به نفس خود احساس کند و هر چیزی را برای
سودمندی و کنترل ذهن خود خطرناک بداند یک منشاء بالقوه برای اضطراب
محسوب میشود. (شاملو 1369).
پ) کنش اجتماعی
سازگاری به آن گونه ویژگی شخصیتی اشاره میکند که به فرد امکان
می دهد تا خود را با شرایط گوناگون اجتماعی وفق دهد. رفتار بهنجار و
نابهنجار، سازگار و ناسازگار از جمله مقولات مبحث سازگاری است بنابراین
سازگاری عبارت از آن الگوی رفتاری است که شخص را قادر میسازد تا
خود را با شرایط اجتماعی وفق دهد. البته الگوی رفتار بهنجار و ناهنجار از
جامعهای به جامعه دیگر فرق میکند و لذا آزمونهای سازگاری باید این
تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی را در نظر داشته باشند. (سیف، 1371).
سازگاری از نظر علوم رفتاری عبارتست از:
1) عمل برقراری رابطه روان شناختی رضایت بخش میان خود و محیط.
2) عمل پرش رفتار و کردار مناسب و موافق محیطی و تغییرات محیطی.
3) سازگاری موجود زنده با تغییرات درونی و بیرونی (شعاری نژاد، 1364).
4) سازگاری اجتماعی بر این ضرورت متکی است که نیازها و خواستههای
فرد با منافع و خواستههای گروهی که در آن زندگی میکنند هماهنگ و
متعادل شود و تا حد امکان از برخورد و اصطکاک مستقیم و شدید با منافع و
ضوابط گروهی جلوگیری به عمل آید. فردی دارای سازگاری اجتماعی است
که خصوصیات زیر را داشته باشد.
- علاقه و واکنش نسبت به مردم و خانواده.
- تماس چشمی و یا پیامهایی که از حالت چهره درک میشود.
- توانایی نوازش کردن و در آغوش گرفتن.
- توانایی همکاری دربازی و دوستی.
- توانایی در تشکیل رابطه نزدیک با فردی دیگر بخصوص با شریک زندگی.
- استفاده موفق از رفتارهای تعاملی در اجتماع.
- دیگران را به منظور ارضای امیال خود استثمار نمیکند و به آنها نیز
وابسته نمیشود. (اسلامی نسبت، 132).