دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 70 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 110 |
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی مقایسه میزان افسردگی دختران داشجو وپسران دانشجو صورت گرفته است. جامعه آماری شامل کیله دانشجویان دختر وپسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز میباشد.
نمونه پژوهش شامل 60 نفر بوده که 30 نفر از دختران و 30 نفر از پسران دانشجو بوده که این پژوهش به روش نمونهگیری پس رویدادی از نوع (علی- مقایسهای ) انجام گرفته است و با استفاده از آزمون افسردگی «بک» پژوهش انجام گرفت.
سپس با استفاده از ابزار آماری و با بررسی میانگین دو گروه مقدار t محاسبه شده از t جدول کوچکتر بوده بنابراین نتیجه گرفته میشود که فرضیه پژوهش رد شده و فرضیه صفر تأیید شده است. یعنی بین میزان افسردگی دختران و پسران دانشجو تفاوت ناچیزی وجود دارد که این تفاوت معنادار نمیباشد.
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه
درطول قرن بیستم انسان بیش از تمام تاریخ دستخوش دگرگونی از نظر شیوههای زندگی روابط اجتماعی ومسائل بهداشتی و پزشکی شده است. امروزه زندگی پیچیده ماشینی ایجاب میکند که با ظرافت خاص علمی به قضایا و پدیدههای محیط زندگی نگریسته شود. این ظرافت زمانی به اوج اهمیت میرسد که پدیدههای مورد بررسی درارتباط مستقیم با انسان باشد.
و در نتیجه جستجو برای شناخت واقعی خویشتن بیش از هر زمان دیگری برای انسان اجتناب ناپذیر است تا در این رهگذر بتوانند به گونهای مطلوب و سازنده با دنیای بیرون و درون خود رابطه منطقی برقرار کند وبر اساس یک شناخت درست و سنجیده با مسائل و مشکلات و پیچیدگی های زندگی خود رو به رو شودو از افتادن در دام نگرانیها و تشویشهای فکری و نگرشهای غلط خود را محفوظ نگه دارد.
گذشته نشان داده است که بسیاری از بیماریهای شایع غیر فراگیر بیماریهای روانی در کشورهای پیشرفته و صنعتی زائیده عواملی هستند که خود انسان آنها را خلق کرده و گرفتار آن شده است.لذا چنین عواملی قابل پیشگیری هستند(میلانی فر، 1379).
مشاهدات معمولی نشان میدهند که موفقیت شخص در سازش با مسائل زندگی به دلایل گوناگون تغییر میکند مثلاً در مواردی از قبیل شکست در عشق ، از دست دادن پول، بیماری، حادثه، مرگ فرد مورد علاقه ، ممکن است چنان انسان ازلحظه تولد تا هنگام مرگ به دیگران وابسته و نیازمند باشد و برای زنده ماندن از لحاظ جسمانی ، روانی ، اجتماعی به پرستاری و مراقبت دیگران نیاز دارد. انسان به تنهایی نمیتواند بار مشکلات خویش را به دوش کشد.
بارزترین علامت اختلالات عاطفی، تغییرات و نوسات اخلاقی کم دست که به شدت با اخلاق افراد سالم فرق دارد و به صورت افسردگی و یا خوشحالی زیاده از حد تظاهر میکند.(شاملو، 1380).
این باور که همه ما در برخورد با دشواری های زندگی واکنش شادی نشان میدهیم اغلب با تبلیغات روانشناسی و روانپزشکی از رنج و اندوه همخوانی ندارد. نتیجه فریبنده این نظریه به تأیید نرسیده است.
جستجو واکنشی برای سبب یابی سالم هر بیمار بد حالی است که از در وارد میشود و این در حالی است که جواب ساده و طبیعی و خیر خواهانه وجود دارد که میتوان آن را در قالب نسخهای نوشت.(دوپالو، 1381).
افسردگی از قدیمی ترین بیماری های شناخته شده و متداولترین انواع اختلالات روانی در همه زمانها و مکان هاست وتقریباً همه ما در طول زندگی گاهی احساس غم و افسردگی کردهایم.
مردم درموقعیتهای خاص همچون مشاجره با یک دوست و همکار، شکست شغلی، تحصیلی، بیماری پیری یا از دست دادن عزیزان احساس غمگینی میکنند افسردگی واکنش طبیعی انسان به فشارهای محیطی است.(راسل، 1374)
طبق تحقیقات انجام شده افسردگی در بین زنان آشکارا تأیید شده است. در جامعه ما جنس مونث بیشتر از جنس مذکر به ابزار نشانه های افسردگی تمایل داشته است در حالی که مردان برای خشم و بی تفاوتی بیشتر تقویت میشوند(روزنهان، 1380).
رابطه افسردگی با جنس زن میتواند به دلیل فعالیتهای آنزیم های شیمیایی ، استعداد ژنتیکی و دوره ماهیانه افسردگی پیش از قاعدگی دانست که به دلیل تغییرات خلق آنان است که بر آسیب پذیری زنان تأثیر میگذارد همچنین امکان دارد ناقلان زنانه ژن افسردگی ، افسرده شوند در حال که ناقلان مردانه این ژن الکلی میشوند. و اینکه زنان تصور ذهنی از بدن و تعقیب لاغری از طریق رژیم غذایی مربوط میشود. رژیم غذایی یک چرخه ناکامی و درماندگی را تشکیل میدهد.(روزنهان ، 1380)
میتوان به تحقیقاتی اشاره کرد که در سال 1978 توسط آریتی انجام شد ونشان داد که حدود 75 درصد بیماران افسردگی حاد دارند. تحقیق دیگری که در استرالیا توسط جیمز درسال 1978 انجام شد و نتایج آن حاکی از آن بود که تعداد خودکشی بین بیماران روانی 4 برابر بیشتر در مردها و 9 برابر درزنها.
هدف پژوهش و بیان ضرورت آن:
چون جوانان دانشجو ومتخصص فعالترین و بهترین بخش جامعه هستند که در آینده اداره بخشهایی از جامعه را به دست میآورند به همین علت باید بیشتر مورد توجه باشند تا اگر دچار مشکلات شدند بتوانیم هر چه سریعتر آن مشکل راشناسایی و رفع کنیم. چون در حال حاضر افسردگی شایعترین اختلال روانی دربین جوانان است و بیماران افسرده حدود 30 تا 40 درصد بیماران روانی را تشکیل میدهند باید به آن توجه بیشتری کرد تا با شناخت علائم آن برای پیشگیری و درمان راه حلهای مناسب پیدا کرد افسردگی یک انحراف عاطفی است به عبارت دیگر افکار منحرف و فریب آلود مجموعهای از احساسات غم و اندوه عدم اعتماد به نفس بی تفاوتی و بی حوصلگی خستگی و ضعف ، ناامیدی و یاس و ... راتحت عنوان افسردگی به دنبال خود میکشد و قربانی خود را به طرف خودکشی سوق میدهد. بنابراین باید گفت افکار غیر منطقی و غیر واقعی و فریب آلود میکروب و علت افسردگی هستند و چنانچه این افکار تصحیح و اصلاح شوند افسردگی درمان خواهد یافت.
سئوال پژوهش:
آیا بین افسردگی دختران و پسران دانشجو تفاوت معنا دار وجود دارد؟
فرضیه پژوهش
افسردگی دانشجویان دختر بیشتر از دانشجویان پسر است.
متغیرها:
مستقل: جنسیت در این تحقیق متغیر مستقل است.
وابسته: میزان افسردگی متغیر وابسته است.
تعریف مفهومی افسردگی
درسطح معمول بالینی افسردگی نشانگانی است که تحت خلق افسرده است وبراساس بیان لفظی یا غیر منطقی عواطف غمگین و اضطرابی و یا حالت های بر انگیختگی نشان داده میشود.
افت گذرا یا دوام دار تنود عصبی – روانی که به صورت یک مولفه بدنی (سردردها خستگی پذیری بی اشتهایی بی خوابی یبوست کاهش فشار خون و جز آن) ویک مولفه روانی احساس به پایان رسیدن نیرو کمتری توانمندی غمگینی و جز آن )نمایان میشود.
سقوط غیر قابل توجه تنود حیاتی در این حالت در قلمرو بدنی با خستگی دائم آشکار میشود. درقلمرو شناختی به صورت پراکندگی دقت ومشکل کوشش فکری و در قلمرو عاطفی وروانی به شکل حالتی مالیخولیایی که با هشیاری فرد نسبت به ناتوانمندی واکنش همراه است متجلی میشود.
حالت روانی ناخوشی که با دلزدگی یأس و خستگی پذیری مشخص میشود و در بیشتر مواقع با اضطرابی کم وبیش شدید همراه است.
دریک جمع بندی کلی توجه میشویم که مفهوم افسردگی به گونه متفاوت به کار رفته:
به منظور مشخص کردن احساس های غمگینی،یأس ، ناامیدی، و جز آن و بروز آنها به عنوان نشانه یک اختلال .
به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه های عاطفی شناختی ، حرکتی، فیزیولوژیکی وغدد مترشحه است.(دادستان، 1378).
جنسیت: یعنی زن (xx) و مرد (xy) . انسانها از نظر جنسیت به 2 دسته زن ومرد تقسیم میشوند جنسیت تفاوتهای ظاهری را به همراه دارد.
تعریف عملیاتی افسردگی:
داشتن نمرهای در حد نمره افسردگی آزمون بک در این پژوهش مورد نظر است و افرادی که دارای نمرهای در حد افسردگی آزمون بک بودند به عنوان افراد افسرده مشخص شدهاند.
فصل دوم
گستره نظری پژوهش
تاریخچه افسردگی
تاریخچه افسردگی نه تنها در بسیاری از پژوهشها شایعترین اختلال روانی گزارش شده بلکه از قدیمی ترین نشانه های روانی است که در متون پزشکی به آن پرداخته اند. حدوداً 8 قرن پیش از میلاد مسیح شرح داده بودند. واژه و مفهوم «ملانکولی» در نوشته های بقراطی قرن 4 پیش از میلاد ارائه شده چنانچه ارسطو میگوید:
آنها که درفلسفه ، سیاست،شعر و هنر به جایگاه والایی میرسند همه گرایش ملانکولی دارند.(صنعتی،1371).
«افسردگی» تنها بیماری مردان شکست خورده، داغدیده، درماندگی،؛ ناتوان و آواره یا در بیمارستانها زندانی بودند بود. دانش روانشناختی افسردگی بیشتر نتیجه تلاش پژوهندگان این حوزه درسی وچند سال گذشته بوده است.(صنعتی ، 1378).
در سال 1915 در مقاله مشهور خود درباره ملانکول چنین نوشت: به احتمال زیاد یک عامل جسمی در آرامش حال بیمار به هنگام شب در خود دارد. پدیدهای که نمیتوان آن را به صورت روانزاد توجیه کرد.(قهرمانی، 1374).
حدود 450 سال قبل از میلاد بقراط از میلاد اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی بکار بر د و حدود 100 سال قبل از میلاد کورنیلسون سلسوس در کتاب dem edicna افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود.
پزشکان دیگر از جمله ارسطو، جالینوس نیز این واژه ها را به کار بردند درقرون وسطی که طبابت در ممالک اسلامی رونق داشت رازی و ابن سینا و پزشک یهودی میمونه ملانکولی رابیماری شخصی تلقی نمودند. درسال 1986 نوبت نوعی بیماری روانی را توصیف نمود و آن را malanch licus manico نامید (قهرمانی ، 1374)
درقرن نوزدهم مولفان در گروه هذیان هایی که تک جنونی نامیده میشوند هزیان جزیی غمگینی با «مالیخولیایی هذیانی» را متمایز کردند ودر وهله بعد مفاهیم جنون ادواری و جنون دوشکلی با پارژه به منظور متمایزکردن افسردگی مراجعین که در تناوب با حالات شادی نا آرام بودند ظاهر شدند و سپس بیماری اخیر توسط امیل کاپلین در سال 1899 روان گسستگی آشفتگی افسردگی (مانیک- دپرسیو) نامیده شد.(دادستان، 1378)
تعاریف افسردگی
افسردگی یک از رایجترین اختلالهای عاطفی است افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است. عدم موفقیت در تحصیل یا کار، از دست دادن یکی از عزیزان و آگاهی از اینکه بیماری یا پیری توان ما را به تحلیل میبرد.از جمله موقعیتهایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی میشوند (هاشمیان، 1379).
افسردگی تنها زمانی نابهنجار تلقی میشود که با واقعهای که رخ داده متناسب نباشد و یا فراتر از حدی که برای اکثر مردم نقطه آغاز بهبود است ادامه یابد. شخص افسرده در احساس بی کفایتی و بی اندیشی غوطه ور میشود ، گاه زیر گریه میزند، ممکن است به فکر خود کشی بیفتد(هاشمیان، 1379).
افسردگی ها در شایعترین اختلالات روانی هستند اکثریت بیمارانی که از افسردگی در عذابند به پزشک مراجعه میکنند اکثراً از ناراحتیهای جسمانی، ازنداشتن انرژی ، احساس ضعف شکایت کرده و به همین دلیل بدون تشخیص باقی میمانند. خوشبختانه اکثر این بیماران پس از چند هفته یا حداکثرچند ماه بهبود مییابند.(پور افکاری، 1378)
کلمه افسردگی هنگامی که به یک حالت روحی نسبت داده میشود که تمام معانی عامیانه را در خود داشته باشد و نشانگر احساس کسالت روان، کمبود انرژی ، ازدست رفتگی و ناامیدی و بی فایده بودن است و بی علاقگی و بد بینی نیز به همراه آن آید.(راسل، 1380)
حالت افسردگی اغلب پس از نومیدی ویا احساس از دست دادن چیزی به وجود میآید ولی بسیاری از اوقات هم ظاهراً ناگهانی و خود به خود ایجاد میشود .(رواندوست، 1378)
اندوه است که به قول فرویدبه هنگام سوگواری و مالیخولیا[1]
اما در نهایت واکنشی جامع میباشد که در ضمیر انسان نهفته است بنابراین وظیفه درمان ترکیبی از اقدامات حمایتی در دوران ناراحتی است که با تشریع امر فقدان و متقاعد ساختن بیمار به اینکه فقدان و گرفتاری پیش آمده نه تنها نابود کننده نیست بلکه اغلب امری اجتناب ناپذیر است ورسالت خود را انجام میدهد و درواقع فرایندی که به جریان احساس اثر میگذارد تا شخص با رسیدن به خود آگاهی جدید احساسات خود را کنترل کند.(دوپالو، 1381).
این منطق آرایی میتواند بسیار خطرناک باشد زیرا در منظم روانپزشکی در نهایت نیمی از واقعیتها را مطرح میسازد. بحثی در این نیست که همه مادر مواردی در برابر احساسات واحد آسیب پذیر هستیم.
مطمئناًدر زندگی هر کسی کمبودهایی وجود دارد وبسیاری از آنها در ذهن شخص نهفته است. اما همه ناراحتیهای ذهنی که مراقبت های بالینی را ایجاب میکنند ناشی ازاین کمبودها و خسران ها نیستند. (همان منبع، 1381)
طبقه بندی افسردگی
هر گروه از روانشناسان با توجه به عوامل ایجاد کننده بیماری و علائم آن به نوعی تقسیم بندی رسیدهاند و از آنجا که علل و علائم افسردگی متنوع و گوناگون است.
در گذشته افسردگی ها را به دو دسته نوروزی و پسیکوتیک[2]تقسیم بندی
میکردند(قهرمانی، 1374)
تقسیم بندی توسط پتیل در 1971 انجام گرفت که وی بر اساس مسأله درون افسردگی را تقسیم کرد که عبارتند از:
طبقه بندی تقسیم افسردگی به دودسته اولیه و ثانویه بود.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1723 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 153 |
مقدمه
در سالهای اخیر توجه به بهداشت روان در جهان و به خصوص در کشورهای در حال توسعه به دلیل نیاز روزافزون ساکنین آنها به خدمات بهداشتی ابعاد تازه تری یافته است. با این وجود نیازمند مبرم به برنامه ریزی صحیح و جامع در تأمین بهداشت روانی کارمندان کاملاً محسوس است ، چرا که آنان نقش مهم و تعیین کنندهای در ساختن جامعه به عهده دارند و اگر به مشکلات روانی آن توجه نشود این احساسات نمی تواند به جامعه کمکی برساند.
افسردگی یکی از رایج ترین انواع ناراحتی های روانی است که باعث مراجعه به روانپزشکان، روانشناسان و دیگر متخصصان بهداشت روانی می گردد از این لحاظ افسردگی با سرماخوردگی در میان ناراحتی های جسمانی قابل مقایسه است. (زلیگمان 1975) در هر لحظه از زمان 15 تا 20 درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانه های مختلف افسردگی شدید را از خود نشان دهند. حداقل 12 درصد از جمعیت کشورهای توسعه یافته در طی عمر خود برای معالجه علائم افسردگی شدید به متخصصان روانی مراجعه می کنند.
حدس زده می شود که 75 درصد افرادی که در مؤسسات درمان روانی بستری می شوند دچار افسردگی هستند به دلایلی که هنوز کاملاً روشن نشده درصد بیشتری از بانوان دچار افسردگی می شوند. نسبت زنان به مردان افسرده در ممالک پیشرفته صنعتی تقریباً دو بر یک است . (براون وهرس، 1987)
مطالعاتی که در سالهای اخیر از طرف متخصصان سازمان جهانی بهداشت در کشورهای در حال توسعه آسیا و آمریکا انجام گرفته از افزایش دامنه شیوع افسردگی در میان علل در حال رشد حکایت می کند (سازمان جهانی بهداشت، 1973).
هدف آموزش در ادارات و مؤسسات مالی پرورندان شخصیتهای سالم و متعالی است که با دانش خویش بتوانند برای جامعه مفید باشند چون کارمندان با مسائل و مشکلات زیادی روبرو هستند. توجه به بهداشت روانی آنها از مهمترین مسائل و در رأس مسائل آموزشی است، با این وجود بدون پژوهش و انجام نظرسنجی های لازم نمی توان به صراحت اعلام نمود که رسیدگی به مسائل روانی در مراکز از چه اولویتی برخوردار است. (صالحی، طرح پژوهش، 1380).
بنابراین توجه بیشتر به سلامت روانی کارمندان لازم و ضروری است. بیماری افسردگی جسم، روان، افکار انسان را گرفتار می سازد. خوردن و خوابیدن وی را مختل می کند و به طرز تفکر رفتار بیمار با دیگران اثر می گذارد. بیماری افسردگی را نباید به حالت زودگذر افسردگی در موقعیت های خاص برای مدتی کوتاه پیش می آید، اشتباه گرفت. افراد مبتلا به این بیماری به تنهایی قادر نیستند از عهده زندگی خود برآیند و برای بازیافتن سلامتی به فرد کمک کنند. (جلالی، منیژه، 1380).
مشکل روحی افسردگی با ضریب بالایی در میان کلیه اقشار به ویژه نسل جوان و مخصوصاً زنان میدان تاخت و تاز فزایندهای به خود گرفته و هر روز جمعی را به سوی خود جذب می کند تا آن جا که پی آمدهای این بیماری روحی زنگ خطری برای آنان که دلسوز نسل جوان هستند نواخته است و باید همه و همه را برای شناخت پیشگیری و مقابله با این مشکل بسیج کرد. متأسفانه از جمله تأثیرات این مشکلات بر روی کارمندان مسأله است بر روی بهرهوری شغلی که با توجه به اهمیت بسزایی که در رفع نیازهای زندگی دارد این مشکل باید مورد توجه علما و متخصصین و روانشناسی و جامعه شناسی قرار گیرد.
شیوع روزافزون این اختلال افسردگی به قدری است که عدهای از محققین و صاحبنظران را بر آن داشته است تا از آن بعنوان (سرماخوردگی روانی) یاد کنند. همان گونه که کسی در طول حیات خود در مقابل سرماخوردگی قبلاً شود هیچ کس نیز در مقابل افسردگی مصونیت نداشته و امکان ابتلا به افسردگی در مقایسه با سایر اختلالات روانی بیشتر است. (اویسون، 1982، هیدرینگتون، 1986).
با توجه به عوامل یادشده و تعاریف افسردگی آن چه که در این پژوهش مورد نظر محقق است تأثیر این اختلال در بوجود آوردن افت بهرهوری شغلی می باشد، چرا که این مسئله از نگرانیهای شایع خانواده هاست و هم مسئله تعداد زیادی از شاغلین با این مسئله مواجه هستند و اثرات سوئی که بر سلامت روان آنها وارد و آن را مخدوش می سازد.
در حال حاضر، روند رو به توسعه تکنولوژی در بخشهای مختلف صنعت و معدن، خدمات کشاورزی و همچنین ارتباط نزدیک بین انسان و ماشین آلات، انسان به ویژه کارگران را با عوامل فیزیکی، بیولوژیکی متعددی مواجه ساخته که اثرات نامطلوب و بیماری زای بسیاری از این عوامل به خوبی شناخته شده و به اثبات رسیده است. این امر متخصصان علوم بهداشتی را بر آن داشته تا پیشگیری از اثرات ناخواسته و مضر عوامل زیان آور بپردازند، چرا که در غالب موارد بیماری های شغلی غیرقابل درمان بوده و اصولاً پیشگیری از کلیه جهات بهتر از درمان می باشد. از طرفی بهرهوری و مسئله کارایی و اثربخشی سازمانهای تشکیل دهنده یک جامعه عامل اصلی رشد و توسعه آن جامعه محسوب می شود.
بهرهوری یک ابزار اساسی برای توسه در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی و اقتصادی است. بهرهوری بالا در جامعه و در سطح کوچکتر در سازمان از یک سو زمینه حرکت ملی را فراهم می آورد و از سوی دیگر باعث تقویت انگیزههای یکایک افراد در به ثمر رسانیدن این تلاشها می شود. به طور کلی فعالیتهایی که سه مشخصه کارایی، اثربخشی و کیفیت را در برداشته از بهرهوری مناسبی برخوردار خواهند بود. (حقیقی، 1380).
با توجه به اینکه افسردگی می تواند یکی از مسائل مهم در کاهش بهرهوری باشد تحقیق حاضر بر این است که رابطه افسردگی و بهرهوری را بسنجد و ببیند که افسردگی تا چه حد بر روی بهرهوری سازمان تأثیر می گذارد.
بیان مسئله
تحقیقات و بررسی های انجام شده و نیز تجربیات روزانه حاکی از آنند که تعداد قابل توجهی از کارمندان در عاطفه، ادراک، تفکر خود علایم نشانه هایی را بروز دهند که بیانگر افسردگی آنان است. این عارضه افسردگی، علاوه بر آن که موجب کاهش کارایی شغلی و اجتماعی کارمندان می شود آنان را به مشابه کودکانی خجول و گوشه گیر و ناامید، درمانده و فاقد اعتماد به نفس بالا و ... انگشت نمای همکارا نشان می سازد و مانع از به فصل درآمدن و بروز توانمندیهای بالقوه این افراد می شود.
گرچه کارمندان افسرده در خانواده افرادی آرام و حتی منفعل هستند و دردسرها و شیطنت های کمتری در خود نشان می دهند ولی تفاوت رفتاری آنها با دیگر افراد موجبات نگرانی خانواده را فراهم می آورد و ممکن است آنان را برانگیزاند تا در پی کمک و چاره برآیند (به نقل از پایان نامه نرگس خاتون درویش).
سازمان مدیریت جهانی سال 2001 را به بهداشت روان اختصاص داد. در سال 1990 در میان 10 علت اول ناتوانی در جهان از 5 علت مربوط به اختلالات روانی اولین عامل، افسردگی تک قطبی است. در حال حاضر افسردگی چهارمین علت بیماریهای شایع در جهان می باشد. افسردگی تک قطبی است. و طبق برآوردهای انجام شده تا 2020 دومین، علت شایع بیماری در جهان افسردگی خواهد بود. بر اساس آمار WHO در حال حاضر 340 میلیون نفر درجهان از افسردگی رنج می برند.
بنا به گفته همین سازمان مسائل عصبی – روانی سبب بخش عظیمی از ناتوانی ها و درد و رنج بشر است. کمبود تحقیق در خصوص این پدیده کارمندان موجب ناشناخته ماندن ابعاد و جنبه های مختلف آن شده است و هر نوع اظهارنظر در خصوص آن تنها ملاکی بر تحقیقات دیگران و دادهای نظری است.
حال با توجه به این که قشر عظیمی از جمعیت کشورها را کارمندان تشکیل می دهد بنابراین آینده کشور ما بستگی به اینان دارد. مطمئناً اگر بتوان با تشخیص به موقع مسائلی که باعث افسردگی آنان می شود را شناخت و موانع را از سر راه آنان برداشت، آنان با روحیه بهتری خواهند توانست در محیط کاری پیشرفت نمایند.
اهداف تحقیق
افسردگی از جمله اختلالاتی است که در ایران کمتر موضوع مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است و ارتباط آن با فاکتورهای احتمالی مختلف از جمله بهرهوری شغلی کودکان ناشناخته مانده است و این در حالی است که محققین خارجی به خصوص روانشناسان و روانپزشکان غربی جلدها تحقیق و بررسی پیرامون افسردگی می افزاید. در کشورهای مختلف همواره از مسایل مهم و حیاتی در برنامه ریزی های مقطعی برنامه ریزی های بلندمدت بوده و هست. در کشور ما نیز این موضوع به دلیل وجود کثیر جوانان و ضرورت بهرهوری مناسب و مکفی از این نیروها در جهت توسعه و پیشرفت کشور یکی از مهمترین مسائل در برنامه ریزیهای مقطعی و بلندمدت کشورمان را تشکیل می دهد.
هدف کلی
بررسی مقایسهای میزان افسردگی و تأثیر آن بر بهرهوری شغلی مردان و زنان شاغل در شرکت ایزوگام بام گستر دلیجان می باشد.
اهمیت و ضرورت پژوهش
بهرهوری شغلی امروزه یکی از نگرانیهای مهم مدیران و دست اندرکاران است همه ساله تعداد زیادی از کارمندان در کشورهای جهان با پدیدهای به نام افت بهرهوری شغلی مواجهند و علاوه بر افت شغلی بر آثار سوء اقتصادی در شکل ملی تأثیر ناگواری بر سلامت روان مردم گذاشته و نگرانی نامطلوبی برای خانواده ها به دنبال داشته است.
راستی افت راندمان کاری چیست؟
چگونه می توان افت راندمان کاری و عوامل بوجود آورنده آن را در کارمندان تشخیص داد؟ وظیفه خانواده و مدیران و مسئولین در این خصوص است.
«منظور از افت بهرهوری شغلی یا افت راندمان کاری کاهش عملکرد شغلی که (شرکت ایزوگام بام گستر دلیجان) مقدار از نمره 1 – 20 توسط مسئولین به کارمندان داده می شود) از سطحی رضایت بخش به سطحی نامطلوب است» آن چه مهم است این است که بسیاری از کارمندان توانایی بالقوه برای موفقیت و پیشرفت و بهرهوری بهتر را دارند ولی دچار افت یا شکست می شوند که با شناخت دقیق و درست علل و عوامل این پدیده، می توان جلوی بسیاری از افتها و شکستهای کاری را گرفت. از جمله عواملی که می توان در موفقیت و شکست کارکنان مؤثر دانست سه دسته است:
1- عوامل فردی
2 – عوامل سازمانی
3 – عوامل خانوادگی و اجتماعی
آن چه که در این پژوهش مورد نظر است تا بررسی گردد تأثیر افسردگی بر بهرهوری شغلی است که می تواند هر سه عامل بطور مثال عدهای از کارمندان محیط کار به دلیل فشارکاری بالا و عدم رسیدن به اهداف در خود فرو می روند، تنهایی و گوشه گیری را انتخاب می کنند و به افسردگی های خفیف زودگذر مبتلا می شوند. این حالت در زنان بیشتر دیده می شود. که اغلب بی حوصلهاند معمولاً یکی از دلایل آن عادت ماهانه می باشد که نگرانند مبادا دیگران از وضع و حال آنان باخبر شوند این موضوع اگر از حد معمول تجاوز کند و در آن افراط شود از یک حالت طبیعی خارج شده و منجر به گوشه گیری و افسردگی در فرد می شود. عدهای دیگر به علت مسائل خانوادگی و تربیتی، برخوردهای تحقیرآمیز دیگران، مراقبتهای شدید و افراطی از آنها و یا به علت عوامل درونی دیگر، خود را از تماسهای اجتماعی برکنار می دارند به جزء با عده معدودی از افراد غیرمعاشرتی گفت و گو و رفت و آمدی ندارند و کمرویی و حیای افراطی آنان باعث منزوی شدن آنها می گردد. در محیط کار هم همیشه تنها هستند و در گوشه گیری کز می کنند. در رفتارشان نیز حالت تردید، ناشی گری، کم حرفی و عدم مشارکت در فعالیتهای جمعی وجود دارد و سعی دارند هیچ وقت در مقابل سؤالات دیگران قرار نگیرند. همیشه از حضور در میان جمع ناراحتند وگاهی از شدت شرم و خجالت سرخ می شوند و عرق بر روی پیشانیشان می نشیند. اگر کمرویی و گوشه گیری های اولیه شدت داشته باشد ممکن است فرد را به افسردگی های شدید بکشاند و او را فردی سست عنصر، مأیوس، خوار و از زندگی بیزار نماید و افکار خودکشی در او ظاهر می شود.
موضوع دیگر قابل بحث تأثیر استرس محیطی و حوادث زندگی بر افسردگی است. بسیاری از روانشناسان بالینی معتقدند که رابطهای بین آغاز افسردگی و استرس محیطی وجود داشته و عدهای نیز بر این باورند که چنین حوادثی نقش عمدهای را بازی می کنند جمعی تحقیقات اخیر وجود رابطه بین عوامل استرس زای محیطی و شروع افسردگی را تأیید میکنند. حال با توجه به این که برخورداربودن از سلامت روح و روان در دوره جوانی از اهمیت بسزایی برخوردار است لذا محقق را بر آن داشت تا به تأثیر افسردگی بر بهرهوری شغلی بپردازد و آن را مورد بررسی قرار دهد.
فرضیه اصلی پژوهش
بین افسردگی کارکنان با بهرهوری شغلی آنها رابطه معناداری وجود دارد.
متغیرهای پژوهش: متغیرهای مورد بررسی پژوهش عبارت است از :
متغیر پیش بین که شامل افسردگی می باشد.
متعغیر ملاک که شامل بهرهوری شغلی می باشد.
تعاریف عملیاتی متغیرها:
افسردگی (تعریف نظری)
مایکل گیلدار[1] و همکارانش (1988) در کتاب روانپزشکی آلسفورد می نویسد احساس غمگینی در موقعیتهای ناجور یکی از تجارب طبیعی انسان است. علایم افسردگی جزیی از بسیاری از سندرمهای روانپزشکی بوده و در برخی بیماریهای جسمی نیز نظیر ثبت غدهای[2] یکی از یافته های شایع است.
نلسون وایزرائل[3] (1984) در میان افرادی که دست به خودکشی می زنند تعداد جوانان افسرده بوضوح بیشتر از جوانانی است که دچار افسردگی می شوند.
کلارسن ج راو[4] (1987) پس از افسردگی یک هیجان عادی بشری نیز هست. این افسردگی های عادی با علایم مثل غمگینی، دلشکستگی، نومیدی، ناکامی یا ناشادی مشخص می شوند. این احساس همگانی و عمومی است و هبط ن اختلال عینی عادی تلقی نمی شود اما گاهی به حدی شدید است که بیمار ممکن است رابطه خود را با واقعیت از دست بدهد دچار هذیان شود و چه بسا دست به خودکشی بزند (لو[5]و لو[6]، 1991) افسردگی به منزله و یک بیماری خلق و خو یا اختلال کنش خلق و خو است.
(بلاک برن[7] و کوترو[8] ، 1990).
در سطح معمول، بالینی افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی یا غیرلفظی عواطف غمگین، اضطرابی و یا حالتهای برانگیختگی نشان داده می شود.
افسردگی (تعریف عملی)
منظور از افسردگی در این پژوهش نمرهای است که آزمودنی در تست بک از 15 سال به بالا میگیرد که البته این آزمون بر اساس مقیاسهای بالینی و روانشناسی طراحی شده است.
بهرهوری شغلی (تعریف نظری)
بهرهوری عبارت است از نسبت مطلوبیتهای حاصله (ستاندهها) بر منابع و آن چه که برای حصول به نتیجه صرف شده (دادهها) است. (مرکز بهرهوری ژاپن، ترجمه از شفقی، 76)
بهرهوری شغلی (تعریف عملی)
منظور از بهرهوری در این پژوهش میزان نمرهای می باشد که آزمودنی از پرسشنامه هنجار شده بهرهوری شغلی بدست می آورد.
مقدمه
در این بخش که به پیشینه و چهارچوب نظری تحقیق پرداخته می شود که مستقل بر تعاریف افسردگی، تاریخچه، طبقه بندی ماهیت افسردگی از دیدگاه میچل، مدل بیولوژیکی و دیدگاههای نظری افسردگی که شامل تحلیل گری، رفتارنگری، شناختی، رفتارگرایی طبیعی، انسان گرایی، هستی گرایی، علماء اسلامی پرداخته می شود و سپس به نشانه شناسی حالات افسردگی، پیشینه بهرهوری شغلی و علل آن و تحقیقاتی که در داخل و خارج کشور انجام شده پرداخته می شود.
تعاریف افسردگی
در تعریف افسردگی کازدین (1990) آن را به عنوان یک نشانه یا حالتی از غمگینی می داند که در فرد در زندگی روزمره تجربه می کند و یک سندرم آن را مجموعهای از علایم شامل فقدان علاقه در فعالیتها، احساس بی ارزشی، تغییر در اشتها، آشفتگی در خواب و ... قلمداد می کند.
از دیدگاه رفتارنگری فرسترولوینس و همکاران معتقدند افسردگی عبارت است از کاهش چشمگیر حساسیت در برابر محرکهای محیطی، از دیدگاه شناختی بک افسردگی نوعی تغییر در سازمان فکری و شناختی بیمار است تغییری که به ایجاد دیدگاهی منفی درباره خود وتجارب گذشته و آیندهاش منتهی می گردد. از دیدگاه روان تحلیل گری آبراهام، افسردگی عبارتست از مفاهیم، عزا، فقدان، ناکامی، ضرر و زیان و تجربههای ضربه آورد و دوره کودکی و عواملی که فرد بزرگسال را در برابر گسستگی افسردهوار آسیب پذیر می سازند.
لو و لو (1991) افسردگی به منزله یک بیماری خلق و خو یا اختلال کنش خلق و خو است (بلاک برن و کووترو، 1990).
در سطح معمول بالینی افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی یا غیرلفظی عواطف غمگین، اضطرار و یا حالتهای برانگیختگی نشان داده می شود.
تاریخچه افسردگی
افسردگی از زمانهای بسیار دور در نوشته ها آمده و توصیفهایی از آن چه ما امروز اختلالات خلقی می خوانیم. در بسیاری از مدارک طبی قدیم وجود دارد داستان عهد عتیق شاه سائول و داستان خودکشی آژاکس در ایلیاد هومر. هر دو یک سندرم افسردگی را توصیف کردهاند حدود 450 سال قبل از میلاد بقراط اصطلاح مانی و ملانکوکی را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد. حدود 100 سال قبل از میلاد کورئیوس سلسوس در کتاب Demedicina افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. این اصطلاح را پزشکان دیگر از جمله ارسطو (180 – 120) بعد از میلاد و جالینوس (199 – 129) بعد از میلاد نیز بکار بردند. همینطور الکساندر ترالز در قرن 6 در قرون وسطی طبابت در ممالک اسکامی را رونق حاد و رازی و ابن سینا و پزشک یهودی میمویند، ملانکولی را هنرامندن بزرگ جهان نیز مجسم کردهاند. در سال 1686 بونت نوعی بیماری روانی را توصیف نمود و آن را mania comelan cholicus نامید. در سال 1854 ژول فالره حالتی را توصیف نمود و آن را جنون ادواری نامید. چنین بیمارانی متناوباً حالت خالقی مانی و افسردگی را تجربه می کنند. تقریباً در همان زمان یک روانپزشک آلمانی با استفاده از اصطلاح «سایکلوتایمی» مانی افسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نمود. امیل کرپلین در سال 1896 بر اساس معلومات روانپزشکان فرانسوی و آلمانی مفهوم تشخیصی است که امروزه روانپزشکان برای تشخیص این بیماری از آنها استفاده می کنند.
فقدان آن سیر رو به دماسن – دپرسیو را شرح داد که شامل اکثر ملاکهای تشخیصی است که امروزه روانپزشکان برای تشخیص این بیماری از آنها استفاده می کنند. فقدان سیر رو به دماسن و تباهی در پیسکوزمانیک دپرسیو آن را از دماسن پره کوز و اسکیزوفرنی تفکیک می نمود. کرپلین نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زنها اواخر بزرگسالی در مردها شروع می شود. و این بیماری بعداً به افسردگی رجعتی معروف شد از آن به بعد یکی از معادلهای اختلالات خلقی شمرده می شود.
طبقه بندی افسردگی
اختلالات افسردگی و شیدایی در کودکان و نوجوانان گزارش می شود. با این حال تردیدهای زیادی در مورد وجود آن ها مطرح شده است. عدهای عقیده دارند که کودکان بنا به دلایل نظری مانند ساختارهای شخصیتی ناپخته نمی توانند طیفهای گسترده خلقی را تجربه کنند (شالته، برانت، وراسیکنی، 1977) . از این نظر چون فراخود کودکان هنوز به کمال خودنرسیده است افسردگی بالینی نمی تواند در کودکان وجود داشته باشد (برس، 1966) عدهای افسردگی را در کودکان یک موجودیت آسیب شناختی درونی و مشاهده ناپاپذیر می دانند که به صورت انواع شکایتهای رفتاری نمود می یابد (مالم کوسیت، 1977) و عدهای دیگر (لفکوتیز و برتون، 1978) با طرح نشانه گذاری رشدی تظاهرات بالینی افسردگی را به شرط شیوع در کودکان بهنجار منتفی می دانند و در دیدگاه دیگر که کودکان را شبیه افسردگی بزرگسالان می پندارند (میشل و همکاران 1988) که در اینجا به طبقه بندی افسردگی ها بر اساس DsmIII و IIIR و Dsm IV می پردازیم.
تشخیص افسردگی در کودکان و نوجوانان موضوعی بالنسبه تازه است. در IIIDsm بویژه آمده است که تشخیص افسردگی در مورد کودکان و هم در مورد بزرگسلان بکار می رود. هرچند قبل از این تشخیص رسمی در سال 1985، وجود افسردگی در کودکان اغلب مورد بحث بود. این بحث بدین علت بود که به نظر نمی رسید رفتاری که در بین بسیاری از کودکان به چشم می خورد نشان اختصاصی افسردگی باشد. یک دلیل برای این موضوع غلبه نظریه روان پویایی در تعیین طبقات تشخیصی سنتی در مرکز بررسی و راهنمایی کالیفرنیا، یک مطالعه طولانی مشهور درباره رشد کودکان (مک فارلین و دیگران، 1954) ، از تولد تا بلوغ صورت گرفت. نتایج این تحقیق 35 درصد از کودکان در شش سالگی اشتهای نامطلوب داشتند ولی در 9 سالگی نسبت آنها به کمتر از 8 درصد رسید.
از سوی دیگر خودداری افراطی (که می تواند رفتار کناره گیرانه نامیده شود). در سالهایی که سایر رفتارها مورد سنجش قرار گرفت دارای میانگین 35 درصدی بود و هرگز از 17 درصد پایین تر نرفت. این موضوع بیانگر آن است که رفتارهای معینی که ممکن است دلالت بر افسردگی در بزرگسالان داشته باشد لااقل در مراحل معینی از رشد کودک و نوجوان غیرطبیعی محسوب نمی شود.
چون کودکان همواره در حال رشد و تغییرات بدنی و روانی هستند ارزیابی مفهوم یا اثرات درازمدت رفتارهای افسردگی و سایر مسائل رفتاری مشکل است.
بررسی های کمی که درباره مطالعات پی گیری شده وجود دارد غالباً دلالت بر آن دارد که افسردگی کودکی در ارتباط با اختلال عاطفی بزرگسال نیست (دهل، 1972) . تا کنون به اثبات نرسیده است که نشانههای مرضی تعیین کننده افسردگی در کودکی پیش بینی کنندههای ثابت افسردگی در بزرگسالی می باشد. هر چند اگر بسیاری از کودکان افسرده وقتی به سن بزرگسالی می رسند دیگر افسردگی نداشته باشند، نمی توانیم از چگونگی تأثیر افسردگی کودکی بر رشد و سازگاریهای دوران بزرگسالی اطمینان داشته باشیم.
در یک مطالعه، بیشتر از 17درصد از کودکانی که والدینشان در برنامه بهداشت خانواده شرک نموده بودند یا در بیمارستان دانشگاه متولد شده بودند غمگیینی یا افسردگی معنی دار بالینی نشان دادند، در حالی که کمتر از 2 درصد آنان معیارهای مربوط به اختلالات عاطفی را در DSM نشان دادند. (کاشانی، سیموزند، 1979).
هرچند این کودکان غمگین تفاوتهای معنی داری با کودکان غیرغمگین داشتند. آنان شکایتهای بدنی بیشتری داشتند، احتمال پیش فعالی در آنان زیادتر بود، اعتماد به نفس پایین تری داشتند و احتمال بیشتری وجود داشت که در دعواهایی دیگر شوند و از مدرسه رفتن امتناع ورزند. تمام این خصیصه ها می تواند بیانگر احتمال بروز افسردگی معمولی در سالهای بعدی زندگی باشد.
شیوع افسردگی در بین کودکانی که به دلیل بعضی مسائل رفتاری بطور سرپایی در کلینیکها مورد معاینه قرار گرفته نیز زیادتر بوده است. برآوردها بسیار متفاوت است ولی رقم 25 درصد به نظر می رسد که یک مقیاس محافظه کارانه باشد (پتی، 1981).
در میان کودکان مدارس ابتدایی که به دلیل مسائل آموزشگاهی به کلینیکهای روانی – تربیتی ارجاع شدهاند، آنهایی که در سالهای بعد، افسردگی نشان دادهاند درصدشان بالاتر بوده و بیش از شصت درصد می رسد.
اکنون این توافق بالنسبه کلی وجود دارد که کودکان نیز ممکن است مانند بزرگسالان افسرده شوند. اکثر متخصصان بالینی نیز موافقند که نشانه های افسردگی درگروههای سنی تغییر می کند. فرد 6 تا 8 ساله افسرده احساس غم، بیچارگی و شاید ناامیدی می کند. خصوصیات فرد افسرده 8 تا 10 ساله عبارتست از از افکار منفی درباره اعتماد به نفس آنان احساس میکنند که بی ارزش دوست داشتنی و عاطلاند، فرد 10 تا 13 ساله می تواند بعنوان کسی که احساس گناه می کند توصیف شود. آنان دستخوش گنهکاری شده و فکر می کنند که به دلیل گنهکاری خواهند مرد و یا کشته خواهند شد. (مکلاکن ویل و دیگران، 1973).
علاوه بر این شکل سنتی افسردگی، ممکن است کودکان افسردگی، به طریقه های غیرمستقیم یا آن چه گاهی اوقات افسردگی تغییر چهره داده نامیده می شود نیز ظاهر سازند. افسردگی تغییر چهره داده شامل رفتارهایی از قبیل فرار از آموزشگاه، فرار از خانه، ماجراجویی، بیماریهای سیپوکندریاکسا و رفتارهای ضداجتماعی و تحریک آمیز می گردد. (سترین و ماک ینو، 1974) (گلاس، 1968، تولن، 1962).
مسائل چندی درباره این مفهوم وجود دارد، زیرا رفتارهایی که نمونه افسردگی ماسک زده شده تعریف شدهاند همگی مسائل عمومی دوره کودکی هستند و اگر تمام این رفتارها بعنوان نشانه های مرضی افسردگی تلقی می گردد، درصد کودکانی افسرده بصورت برجستهای بالا خواهد بود و مسائل زیادی را مطرح خواهد ساخت. افسردگی ماسک زده شده را مورد بحث قرار دادهاند و خاطر نشان می سازند که غالباً نشانه های سنتی می تواند از طریق تحلیل خواب و رؤیا، خیالبافیها و سایر اظهارات کلامی مشخص می گردد. نشانه های افسردگی ماسک زده شده آمیخته و درهم است. در یکی از مطالعات درازمدت مدت درباره افسردگی، پوزنانزکی و دیگران (1976) گروهی از کودکان پرخاشگرانه را که به علت طغیانهای آشوبگر برای درمان ارجاع شده بودند، مورد بررسی قرار دارند.
آنها دریافتند که 55 درصد از این گروه قبلاً از لحاظ بالینی افسرده تشخیص داده شده بود و اکنون که بطور متوسط شش سال و نیم از آن می گذرد و مورد ارزیابی مجدد قرار گرفتهاند. از طرف دیگر در یک مطالعه روی... . کودکی که برای بستری شدن بیمارستان روانی پذیرفته شده بودند کسانی که در پذیرش آنها وجود افسردگی ماسک زده شده از قبیل پرخاشگر جدی، رفتار غیرقابل کنترل در جامعه، یا بدرفتاری در خانه و مدرسه قید شده بود، دوست داشتند که تشخیص افسردگی در مورد آنان اعمال شود. اما کسانی که مسائل افسردگی از قبیل کوشش برای خودکشی یا اظهارات مختلف درباره افسردگی داشتند به هنگام ترک بیمارستان دوست داشتند که به عنوان افراد افسرده مورد تشخیص قرار بگیرند. (کرست و دیگران، 1981).
یکی از مسائل مربوط به مطالعه افسردگی کودکی عبارتست از فقدان یک تعریف روشن از خصوصیات گروه مورد مطالعه به تازگی ابزارهای ارزیابی خاصی برای اندازه گیری رفتار افسردگی در کودکان، شبیه به آن که در مورد بزرگسالان مورد استفاده واقع می شود، ساخته شده است. یکی از مشهورترین آنها پرسشنامه افسردگی کودکان است که از پرسشنامه افسردگی بک اقتباس گردیده است. (کواکز و بک، 1979) .
چندین نوع مصاحبه میزان شده نیز تهیه شده است (پوزنانسکی و دیگران، 1979، پیک انتیج و دیگران 1978).
استفاده از چندین مقیاس و معیارهایی که در DSMIII آمده است می تواند به تعریف افسردگی کودکی به نحوی که محققان بتوانند ارتباط آن را با افسردگی بزرگسالی بهتر بفهمند، کمک نمایند.
- ضوابط تشخیص افسردگی بر اساس DSMIIIR
ضوابط تشخیصی کژخویی (خلق افسرده)
الف: وقتی افسردگی خلقی (که ممکن است آن را در کودکان و نوجوانان به صورت خلقی که زود برانگیخته و آزرده می شود مشاهده کرد) عملاً در تمام روز، اکثر اوقات توسط شخص ابراز یا توسط دیگران، لااقل به مدت دو سال (یکسال برای کودکان و نوجوانان)، مشاهده گردد.
ب: در فرد افسرده لااقل دو ضابطه از ضوابط زیر دیده می شود.
1) از دست دادن اشتها یا فزون خواری
2) بی خوابی یا فزون خوابی
3) کاهش انرژی یا خستگی
4) احساس کم ارزشی یا بی حرمتی
5) مشکلات تمرکز ذهنی یا مشکل تصمیم گیری
6) احساس از دست دادن امید.
ج: در یک دوره لااقل دو ساله (یکساله برای کودکان و نوجوانان)، نشانه هایی که در زیر بند الف ذکر شدهاند هرگز بیش از دو ماه پی در پی از بین نرفته باشند.
د: فقدان علامتهای مربوط به افسردگی گسترده (مهاد) در خلال دوسال اول اختلال (فقط درسال اول برای کودکان و نوجوانان).
تذکر: وقتی یک فرد افسردگی گستردگی قبلی وجود داشته باشد، این افسردگی بالینی به بهبود کامل (نبودن علائم و نشانه های مرضی معنادار، لااقل از شش ماه پیش) قبل از پدیدار شدن کژخویی رسیده باشد.
از سوی دیگر، از دو سال اول (یکسال برای کودکان و نوجونان) بروز کژخویی، احتمال افزوده شدن رویدادهای افسردگی گسترده، وجود دارد، در این صورت باید هر دو تشخیص (کژخویی، افسردگی گسترده) مورد نظر قرار گیرند.
ه: هیچگاه رویداد آشفتگی یا رویداد کم – آشفتگی واضح و رخ ننموده باشد.
و: این اختلال به یک اختلال روان گسسته وارمزمن از نوع روان گسیختگی یا اختلال هذیانی افزوده نشده باشد.
ز: نمی توان یک عامل بدنی (مثلاً تجویز طولانی داروهای ضدفشار خون) را تداوم بخش این اختلال دانست باید ریخت نخستین و ثانوی اختلال را تشریح گردد.
ریخت نخستین: اختلال خلقی به اختلالی که از پیش وجود داشته باشد و در شمار اختلالات محور I یا III از نوع اختلالات مزمن، غیرخلقی (مثلاً بی اشتهایی روانی، اختلال اضطرابی یا اختلالات مفصلی روماتیسم گونه) محسوب گردد، وابسته نیست.
ریخت ثانوی: اختلال خلقی ظاهراً به یک اختلال پیشین در محور I یا III مزمن یا غیرخلقی، وابسته است.