دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
نظریه ی گشتالت ریشه در گذشته های دور دارد و می توان منشأ آن را در آرا و نظریات فلسفی پیشینیان یافت. به طور کلی، معانی و مفاهیمی که در روانشناسی بر اصطلاح گشتالت اطلاق شده، بسیار گسترده تر از آن است که در فلسفه از این اصطلاح استفاده می شود. شاید بهترین توصیفی که تاکنون در باب موضع و معنای گشتالت ارائه شده، همان سخنرانی ماکس ورتایمر بنیانگذار این مکتب باشد که در سال 1924 در دانشگاه کانت واقع در برلین ایراد شد. به همین لحاظ، بخشهایی از این سخنرانی را عیناً نقل خواهیم کرد. در این سخنرانی، ورتایمر به تفاوتهای رویکرد گشتالت و رویکرد کاهش گرایانه ای که کل را به عناصر تشکیل دهنده ی آن تجزیه می کرد، اشاره می کند. در واقع در این گفتار تعارض و تضاد اساسی بین این دو نظریه ی متفاوت درباره ی جهان بخوبی توصیف می شود. ناگفته نماند که در اینجا روی سخن با طرز تفکری است که در رأس نمایندگان آن «وونت» قرار گرفته است.
تاریخچه
پس از اینکه رفتارگرایی در آمریکا برای روانشناسان به صورت یک روش پذیرفته شده و مقبول درآمد ، به همان صورت که روش درونگری تیچنر و وونت مورد انتقاد رفتار گرایان قرار گرفت ، گروه کوچکی از دانشمندان آلمانی که خود را گشتالت می نامیدند استفاده از رفتارگرایی را به شدت مورد انتقاد قرار دادند.مکس ورتایمر به همراه دو نفر دیگر به نام های ولفگانگ کهلر و کورت کافکا بنیانگذاران روانشناسی گشتالت شناخته می شوند.
به نظر می رسد نهضت گشتالت زمانی آغاز شد که ورتایمر ، در هنگام سفر با قطار به کشف پدیده فای ، به این باور رسید که پدیده ها با عناصری که آن را به وجود می آورند تفاوت دارند : "کل با مجموع اجزای آن متفاوت است" . گشتالت در واقع واژه آلمانی معادل انگاره یا الگو است . پیروان این مکتب معتقدند ما دنیا را در کل های معنی دار یا گشتالت ها تجربه می کنیم نه محرک های جداگانه و تجزیه کردن پدیده ها به معنای تحریف آن می باشد.
در واقع آنچه در روانشناسی گشتالت اهمیت دارد پی بردن به احساس ،ادراک و ارتباط است که موجب رفتار معنادار می شود .نمونه پدیده های گشتالتی را در فیزیک وروانشناسی ، دراین مثال می توان یافت و گرداب نمونه ای از گشتالت است . قطره های آبی که گرداب از آنها تشکیل می شود به تنهای معرف گرداب نیستند ، بلکه نوع حرکت آب در گرداب معرف گرداب است.
یادگیری برای روانشناسان پیرو نظریه گشتالت به صورت مسئله ای در زمینه ادراک (Perception) می باشد . یادگیری در روانشناسی گشتالت عبارت است از بینش (insight) حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان یک کل یکپارچه و آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیل دهنده موقعیت یادگیری حاصل می شود .
یادگیری در روانشناسی گشتالت به صورت هیأت کل مطرح می شود ، نه از ترکیب یا تحلیل اجزا و یادگیری عبارت از وقوع تغییراتی است که در پاسخ به الگوها یا هیأت های کل با معنا داده می شود .
با توجه به تعریف یادگیری در نظریه گشتالت نمی توان تعلیم و تربیت را منحصر به سه عنصر معلم ، دانش آموز و محتوا نمود. بر این اساس بینش یا ادراکی که حاصل درک رابطه این اجزاست حاصل شده و شرایط یادگیری را فراهم می سازد.
در یادگیری به شیوه گشتالت ادراک ، بینش و حل مسأله اساس کار است و کوشش می شود که با توجه به کل مسأله وپی بردن به اجزاء و کسب بینش مسأله مورد نظر حل شود .
مخالفت با اراده گرایی ،ساخت گرایی و رفتارگرایی
مکاتبی که در زمان بروز گشتالت شکل گرفته بودند شامل اراده گرایی ،ساخت گرایی و رفتارگرایی بودند که گشتالتی ها به مخالفت با آن ها برخواستند.ساخت گرایان و اراده گرایان از روش درونگرایی برای کشف عناصر ذهن به کار می گرفتند و سعی بر استفاده از علوم فیزیک و شیمی برای تجزیه عناصر ذهنی استفاده کنند. آنها معتقد بودند که اندیشه های پیچیده از اندیشه های ساده تر به نحوی ترکیب می یابند و هدف اصلی آنها این بود اندیشه های ساده که واحدهای اندیشه پیچیده بود را کشف کنند.کارکردگرایان نیز که شهرت زیادی در امریکا داشتند این هدف را دنبال می کردند که تعیین کنند رفتار و فرایندهای فکری چگونه با بقا ارتباط می یابند.رفتار گرایان در عوض با کوشش برای علمی کردن روانشناسی و استفاده از روش های اندازه گیری ، اظهار می داشتند که تنها موضوعی که با اطمینان می توان به آن پرداخت رفتار آشکار است. همچنین اظهار می داشتند که وصف عناصر هوشیاری یک موضوع مناسب علمی به حساب نمی آید.روانشناسان گشتالت معتقد بودند که اراده گرایی ،ساخت گرایی و رفتارگرایی هر سه مرتکب اشتباه واحدی می شوند و آن استفاده از رویکرد عنصر نگری است. آنها می کوشیدند تا موضوع علمی خود را به عناصر سازنده آن تجزیه کنند تا قابل درک شود. تاکید اصلی گشتالتی ها بر کشف تجارب کلی معنی دار بود. در نظر آنها این رویدادهای سازمان یافته و معنی دار هستند که میدان ادراکی فرد را تشکیل می دهند.
فایل ورد 18 ص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 79 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
}تاریخچه }روانشناسی گشتالت، در دهه دوم قرن بیستم به منزله اعتراضی نسبت به عنصرگرایی روانشناسی "وونت" در آلمان آغاز شد. کار ویلیام جیمز(William James)، یعنی مخالفت با عنصرنگری روانشناسی نیز صورت ابتدایی روانشناسی گشتالتی است. }در نهضت گشتالت و در میان کسانی که سخت تحت تاثیر مفاهیم گشتالت قرار گرفتهاند به گروههایی بر میخوریم. }کهلر، کافکا و ورتایمر که بنیانگذار رسمی مکتب گشتالت شناخته میشوند. و لوین(Lewin) از جمله اندیشمندانی بودهاست که با طرح "نظریه میدانی" به توسعه مکتب گشتالت کمک زیادی نموده است. }در سال 1921، ورتایمر، کافکا، و کهلر با همکاری گلدشتاین(Goldstein) و گروهل(Gruhle ) مجله پژهش روانشناختی را پایهگذاری کردند، که ارگان رسمی مکتب فکری گشتالت شدند.
}گشتالت (به آلمانی: Gestalt) نام یک مکتب درروانشناسی و نام گروهی کوچک از روانشناسان آلمانی پیرو این مکتب در قرن بیستم است که نظریات مکس ورتایمر را مبنای کار خود درزمینه بررسی یادگیری قرار دادند.
بنیانگذاران این نهضت مکس ورتایمر (۱۹۴۳-۱۸۸۰) و دو همکار دیگرش به نامهای ولفگانگ کهلر (۱۹۶۷-۱۸۸۷) و کورت کافکا (۱۹۴۱-۱۸۸۶) بودند و احتمالا این نهضت پس از انتشار مقاله مکس ورتایمر درباره حرکت آشکار در ۱۹۱۲ شکل گرفت. }نظریه گشتالت
گشتالت در آلمانی به معنای «انگاره» (configuration) یا «سازمان» (organization) است. روانشناسان گشتالت معتقد بودند که گرچه تجربههای روانشناختی از عناصر حسی ناشی میشوند، اما باخود این عناصر تفاوت دارند
}روانشناسان گشتالت معتقد بودند که یک ارگانیزم چیزی به تجربه میافزاید که در دادههای حسی وجود نداردو آنها آن چیز را سازمان (organization) نامیدند و همانطورکه بیان شد گشتالت در آلمانی به معنی سازمان است. طبق نظریه گشتالت ما دنیا را در کلهای معنیدار تجربه میکنیم و محرکهای جداگانه را نمیبینیم و کلا هرآنچه میبینیم محرکهای ترکیب یافته در سازمانها(گشتالتها)یی است که برای ما معنی دارند.
طبق این نظریه کل چیزی فراتر از مجموع اجزای آن است. برای مثال مابا گوش فرا دادن به نتهای مجزای یک ارکستر سمفونی قادر به درک تجربه گوش دادن به خود آن نیستیم ودر حقیقت موسیقی حاصل از ارکستر چیزی فراتر از مجموع نتهای مختلفی است که توسط نوازندگان مختلف اجرا میشود. آهنگ دارای یک کیفیت منحصر به فرد ترکیبی است که بامجموع قسمتهای آن متفاوت است.
}گشتالت (به آلمانی: Gestalt) نام یک مکتب درروانشناسی و نام گروهی کوچک از روانشناسان آلمانی پیرو این مکتب در قرن بیستم است که نظریات مکس ورتایمر را مبنای کار خود درزمینه بررسی یادگیری قرار دادند.
بنیانگذاران این نهضت مکس ورتایمر (۱۹۴۳-۱۸۸۰) و دو همکار دیگرش به نامهای ولفگانگ کهلر (۱۹۶۷-۱۸۸۷) و کورت کافکا (۱۹۴۱-۱۸۸۶) بودند و احتمالا این نهضت پس از انتشار مقاله مکس ورتایمر درباره حرکت آشکار در ۱۹۱۲ شکل گرفت. }نظریه گشتالت
گشتالت در آلمانی به معنای «انگاره» (configuration) یا «سازمان» (organization) است. روانشناسان گشتالت معتقد بودند که گرچه تجربههای روانشناختی از عناصر حسی ناشی میشوند، اما باخود این عناصر تفاوت دارند