دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 104 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 53 |
چکیده :
هدف از تحقیق حاضر بررسی را رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی شهرستان ابهر است. جامعه مورد مطالعه دانش آموزان سال سوم راهنمایی شهرستان ابهر بودند که 70 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون کمال گرایی و سلامت روانی بر روی آزمودنی ها اجرا گردید. جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون استفاده گردید نتیجه بدست آمده نشان می دهد که بین سلامت روانی دختران و کمال گرایی مادران رابطه معنی داری وجود دارد.
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه :
خانواده نخستین کانون های زندگی جمعی، جلوگاه های عشق آفرینی و نهادهای تربیتی هستند، بنابراین تمدن انسانی از دل «خانواده» به عنوان هسته های اولیه تعلیم و تربیت سربرآورده است. انتقال سنتهای فرهنگی ارزشیابی رشد میزان فرهنگی و حتی گسترش فرهنگی، نخست به وسیله خانواده ها انجام پذیرفته است. خانه و خانواده آسایشگاهی است که کودک در آنی، همه افتخارات و موفقیتهایش را به نمایش می گذارد در آنی در به درمان و مرهمی برای دردها، شکستها و زخمهای وارد برخود می گردد تا دردهای خود را آرامش بخشد به بیان دیگر خانه برای کودک جایگاهی است که از تجربه اجتماعی رندانه خود را با شتاب به درون آن می آورد، تا آن تجربه را ارزیابی کند به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق شود، یا آن را به بوته فراموشی سپارد و به عنوان یک قد به از آن درس بیاموزد (نوابی نژاد 1373).
در واقع خانواده اولین نهاد و کانونی است که محیطی امن و مناسب برای رشد کودک فراهم می کند. خانواده نه تنها در رشد تک تک اعضاء می تواند مؤثر باشد، بلکه می تواند جامعه ای را سالم سازد. زیرا خانواده کوچکترین جزء اجتماع است و اجتماعی که از جامعه ای را سالم سازد. زیرا خانواده کوچکترین جزء اجتماع است و. اجتماع که از خانواده های سالم تشکیل شده باشد مسلماً اجتماعی سالم خواهد بودند برای رسیدن به رشد و تکامل و بهبود وضع اجتماعی تلاش برای بهبود وضع خانواده و افراد آن مهم ترین ساله است (سیتر ربرسک نیکلی (1971)). به نقل از بردمنه نسب (1373). اظهار می دارد که جو حاکم بر خانواده و رفتار والدین می تواند در چگونگی احساس فرد از خود توانایی های وی مؤثر باشد. وی معتقد است که حمایت افراطی والدین باعث می شود که کودک احساس بی کفایتی و عدم مقبولیت کند، زیرا که فرصت مستقل بودن و احساس مسئولیت از او گرفته می شود. هم چنین نیکلی معتقد است که سلطه والدین معتقد است که سلطه والدین نیز همین واکنشها را در کودک ایجاد می کند. هرچند در ظاهر، حمایت افراطی و سلطه گری در صنعت متفاوت و متضاد هستند، ولی هر دو صنعت این ویژگی را دارند و در کودک این احساس را به وجود می آورند که دیگران برای او تصمیم گیرنده هستند و خودش مسئولیتی در قبال شکستها و پیروزی هایش ندارد. خانواده اولین پایه گذار شخصیت، ارزشها و معیارهای فکری فرد است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط زندگی فرد در آینده دارد. و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حد زیادی به آن وابسته است واکنش کودک نسبت به محیط خود تأثیر نموازین اجتماعی و فرهنگی گروهی که کودک در میان آن بزرگ شده است و همۀ موارد و عملکردهای والدین در کشل گیری شخصیت کودک اثر دارد. در ارزیابی های به دست آمده ار تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه سبکهای فرزند پروری با سلامت روان نوجوانان توسط جوهاکسیار همکاران (2002) به نقل از ابوطالبی احمدی (1382 مشخص می شود و در خانواده هایی که نوجوانان احساس طردشدگی دارند والدین از آنها مراقبت نمی کنند و یا از محبت و گرمای لازم در زندگی خانوادگی و پذیرش والدین خود برخوردار نیستند فرزندان، علائم روان تنی داشته و از رتبه های پایین شاخص سلامت روانی برخوردار هستند. به طور کلی رشد و تکامل شخصیت کودک تحت تأثیر روش های والدین در نگهداری از آنها انضباط و شیوه های زندگی قرار می گیرد. رشد سالم و بهتر شخصیت کودک در سن پیش از مدرسه نیز به دوست داشتن، فهمیدن، تهیه امکانات، تعبیر مربیان افکار و احساسات دارد (شعاری نژاد 1373).
بیان مسأله :
سازه کماال گرایی در ادبیات روان شناختی 40 ساله اخیر افزایش مورد توجه یافته است اگرچه تعریف اصلی کمال گرایه – گرایش به داشتن معیارهای بالای افراطی – در این دوره تغییرات اندکی کرده است. با این حال بیشتر تلاشها جنبه های بیشتر تلاشها جنبه های مضر این سازه را جنبه های مفید آن متمایز کرده اند (ماماچاک به نقل از شعاری نژاد 1373).
فرهنگ و بستر کمال گرایی را عقیده و باوری می دارند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی هدف اصلی تلاشهای اخلاقی است و یا کمال گرایی، در حکمت الهی به این معنا است که معصوم بودن در زندگی امکان پذیر است. (ویزمن 1980 به نقل از لطف آبادی 1380) معتقد است کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیر واقع بنیانه آشکار می شود (لکی اینک 1998 به نقل از مهرابی زاده هنرمند 1382) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند تعریف می نماید و اینطور بیان می دارد که پایه های کمال گرایی، حداقل در قسمتی در تعادل با والدین کمال گرا می باشد در این رابطه، کودک به طور مثبت با عملکردهای عالی تقویت می شود، بنابراین وقتی اودویک کوشش شکست می خورد، والدینش به شکست به عنوان مهاتهای پرورش کودک خودشذان می نگرند به جای اطمینان دهی و آرامش به کودک، آنان بانا امیدی اضطراب یا آشفتگی واکنش می دهند. در نتیجه در کودک ترس از اشتباهات شکل می گیرد. و واکنشهایش توسط رفتار والدین تقویت می شود. یافته های میچل سن و برنز 1998 به نقل انسیاسی 1380) حاکی از این است که اشکال منفی کمال گرایی به طور مستقیم با عیب جویی، فرسودگی شغلی و با درماندگی والدین در خانه همبسته است و نیز کمال گرایی منفی و القاء شده اجتماعی با کاهش رضایت از خود و زندگی هم بسته است.
اهداف تحقیق :
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران است و اینکه آیا بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران رابطه معنی داری وجود دارد و اینکه آیا کمال گرایی بالایی مادران می تواند در سلامت روانی دختران تأثیر مثبت داشته باشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق :
سلامت روانی یک زمینۀ تهنمی در محدودۀ روان پزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان به وسیله پیگشیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیناری های روانی، تشخیص زودرس بیماری های روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فر - 1378).
امروزه در سراسر جهان براهمیت سلامت روانی تأکید می شود و روز به روز با انجام تحقیقات سریع و گوناگون اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر می گردد و نیز این که سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی با سلامت روانی اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار غلظت بس است مراقبت کنیم را در جهت آشکار ساختن اهمیت موضوع مطرح نمود. (محمد خانی 1371).
از دیرباز در جهت شناسایی عوامل مؤثر در سلامت و بیماری روانی کوششهای فراوانی به عمل آمده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که آموزش ها، الگوسازی ما و وضعیت عاطفی روانی دوران کودکی نقش تعیین کننده ای در وضعیت روانی دوران نوجوانی و بزرگسالی افراد دارد. (کاپران و سادوک به نقل از حاجی زاده 1382).
مشکلات عاطفی و روانی چربی از زندگی است و باید برای به رو شدن با آنها و یافتن بهترین راه حل غلبه بر این مشکلات به کوش و جدیت فراوانی نمود. سلامت روانی که قوانین مربوط به سلامت عاطفی را دربرمی گیرد. به نحوه رو به شدن با این مشکلات می پردازد. اگر کودک در خانواده نحوه کنترل و پنهان کردن خشم و تنفر را آموخته باشد در نوجوانی و بزرگسالی حفظ این شیوه زندگی برای او آسان خواهد بود (نجاتی 1376).
ارتباط و پیوند افراد خانواده در سلامت روانی کودک تأثیر بسزایی دارد. به طوری که اگلوهای رفتاری او در بزرگسال بنیان نهاده و موجبات امنیت خاطر و سلامت و روان را در وی فراهم می آورد. (فرجاد 1374).
فرضیه تحقیق :
1 ) بین سلامت روانی دختران و کمال گرایی مادران رابطه معنی داری وجود دارد.
واژه ها و مفاهیم :
کمال گرایی مادران سلامت روانی دختران
تعاریف عملیاتی و نظری واژه ها و مفاهیم :
کمال گرایی : گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن است. فرد کمال گرا، اشتباه خود را گناهی نابخشودنی می پندارد و همواره در انتظار پیامدهای شوم آن مضطرب است کمال گرایی نشان دهنده گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ» است که به موجب آن، نتایج ممکن موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند کمال گرایی شامل دو نوع کمال گرایی هنجار و کمال گرایی ناهنجار (روان رنجور) می باشد کمال گرایی روان رنجور عبارت از نگرانی زیاد در مورد ارتکاب اشتباهات و ترس از داوری های دیگران می باشد (مهرابی زاده هنرمند 1382).
تعریف عملیاتی : کمال گرایی عبارت است از نمره ای است که آزمودنی از آزمون کمال گرایی دوست می آورد.
سلامت روانی : سلامت روانی عبارت است از : مقیاس که در پرسش نامه سلامت روانی گله مندگی سنجیده می شود. شامل اضطراب و افسردگی و نشانه های جسمانی و اختلال در کنش و کارکرد اجتماعی که شامل بی خوابی در هنگام نگرانی و احساس تحت فشار بودن عصابنیت و بدخلقی و هراسان و وحشت زده بودن و عدم توانایی انجام کارها و دلشوره داشتن و عصبی بودن و یا عبارتند از بی ارزشی، ناامید کامل در زندگی و آرزوی مردن و خلاص شدن از وضع زندگی، فکر خاتمه دادن به زندگی و یا احساس سلامتی و تندرستی و احساس نیاز به داده های تقویتی، احساس ضعف دستی، احساس بیماری، سردرد، احساس فاشر بر سر و عبارتند از توانایی مشغول نگه داشتن خود، صرف وقت بیش از حد معمول در کارها؛ احساس خوب انجام دادن کارها، احساس رضایت از نحوه انجام کارها، احساس مفید بودن در کارها که تمام این مسائل جزء سلامت روانی به حساب می آیند (میلانی فر 1387).
تعریف عملیاتی سلامت روانی : عبارت است نمره ای است که آزمودنی از آزمون سلامت روانی گله مندگی بدست می آورد.
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
پیشینه تحقیق :
تعاریف و مفاهیم کمال گرایی :
هورنای (1934) معتقد است : «کمال گرایی، گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن است. فرد کمال گرا، اشتباه خود را گناهی نابخشودنی می پندارد و همواره در انتظار پیامدهای شوم آن مضطرب است».
هالندر (1965) به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) معتقد است : «کمال گرایی نشان دهنه گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ» است که به موجب آن، نتایج ممکن، موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند».
هاماچک (1978) معتقد است «کمال گرایی شامل دو نوع کمال گرایی بهنجار و کمال گرایی نابهنجار (روان نجور) می باشد. کمال گرایی روان رنجور عبارت از نگرانی زیاد در مورد ارتکاب اشتباهات و ترس از داوری های دیگران می باشد».
ویزمن (1980) به نقل از بلت (1995) معتقد است : «کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیرواقع بینانه آشکار می شود».
فراست، مارتن، لارهات و روزنبلیت (1990) «کمال گرایی را به عنوان مجموعه معیارهای بسیار بالا برای عملکرد، که یا خود ارزشیابی های انتقادی همراه است»، تعریف کرده اند.
(شولتز به نقل از سید محمدی - 1381).
کارل راجرز :
راجرز معتقد بود که انسان به وسیله گرایش به شکوفا کردن، نگهداری کردن و بهبود بخشیدن خود برانگیخته می شود. این گرایش فطری به خود شکوفایی، بخشی از گرایش شکوفایی بزرگتر است که تمام نیازهای فیزیولوژیکی و روان شناختی را در بر می گیرد (شولتز، 1998، ترجمه سید محمدی، 1381).
راجرز چندین ویژگی اشخاص کامل یا خودشکوفا را توصیف کرده است که عبارتند از :
تجربیات را نمی توان پیش بینی کرد ولی اشخاص کامل به جای این که صرفاً آن ها را مشاهده کنند، به طور کامل در آن شرکت می کنند.
انواع کمال گرایی :
هاماچک (1978) به نقل از ویت و ترول (1999) بین کمال گرایی «بهنجار» و «روان رنجور» تفاوت گذاشت. کمال گرایی بهنجار شامل سرمشق گیری مثبت و سرمشق گیری منفی می باشد. سرمشق گیری مثبت بدین صورت است که فرد مطابق با معیارهای بالای والدین می کوشد و پیشرفت می کند و در سرمشق گیری منفی فرد بر خلاف در هم ریختگی یا کم آموزی های والدین عمل می کند.
می سیل دین (1963) به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) معتقد است که در کمال گرایی بهنجار اشخاص از کارهای سخت و طاقت فرسا لذت می برند، و زمانی که احساس می کنند در انجام کارها آزادند، می کوشند تا به بهترین صورت عمل کنند، موفقیت در انجام کارها گونه ای احساس خشنودی و رضایت به همراه می آورد.
انتظارات و توقعات واقعی به افراد اجازه می دهد تا از تلاش های خویش لذت برند و از نظر احساسات سیراب شوند در انجام وظیفه بکوشند و رشد کنند و کارشان را به بهترین شیوه انجام دهند (فلت، هیویت، بلانک اشتاین و ماشر، 1991؛ به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی، 1382).
هاماچک (1978) به نقل از ویت و ترول (1991) معتقد است کمال گرایی روان از محیط هایی ناشی می شود که فرد، تائید مشروط یا عدم تائید و با تائیدات ناهمسان برای براس کارهایش دریافت می کند.
کمال گرایی روان رنجور به علت پرهیز زیاد از اشتباه به وجود می آید. برای شخص، انجام هیچ کاری کاملاض خوب به نظر نمی رسد و فرد از به دست آوردن خشنودی از آنچه در حالت طبیعی خوب انجام شده و یا حتی بهتر از کارهای دیگران نیز هست، ناتوان است. احساس های ژرف پستی و آسیب پذیری، فرد را وا می دارند تا دست به یک دور پایان ناپذیر از تلاش های خود شکستن بزند که در آن هر کار یا مسئولیتی گونه ای چالش تهدید کننده به شمار می آید، هیچ گونه تلاشی کاملاً بسنده به نظر نمی رسد و همزمان که فرد می کوشد رضایت و خشنودی دیگران را فراهم آورد به شدت تلاش می کند از هر گونه شکست و خطا بپرهیزد (بلت، 1995 به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی، 1382).
بارو و مور (1983) معتقدند که افکار کمال گرایانه اغلب نتیجه تائید مثبت مشروط یا «ترکیب ارزش قائل بودن برای خود با پیشرفت» می باشد. نویسندگان دیگری نیز حالتی را که می تواند به این نوع تفکر منجر شود شرح داده اند : انتقادهای سخت گیرانه و آشکاری والدین، انتقادهای موشکافانه تر، به طوری که والدین ممکن است مطابق با استاندادها و انتظارات خودشان رابطه برقرار کنند، فقدان استانداردهای ارتباطی واضح (مشابه با وضعیت عدم تائید هاماچم (197)؛ و یا مشاهده رفتار کمال گرایانه در والدین.
ابعاد کمال گرایی :
هیویت و فلت (1991) نشان دادند که کمال گرایی از دو بعد ذتشکیل شده است :
کمال گرایی خودمدار :
هیویت و فلت به نقل از کوبوری و تانو (2005) معتقدند : کمال گرایی خودمدار یعنی داشتن معیارهای سخت گرایانه برای خود و ارزیابی رفتارهای خود به طر سخت گیرانه. فلت و همکاران (1991) معتقدند کمال گرایی خودمدار یک مؤلفه انگیزشی است که شامل تلاش های فرد برای رسیدن به خویشتن کامل می باشد و در این بعد کمال گرایی افراد دارای انگیزه قوی برای کمال، معیارهای بالای غیر واقعی، کوشش اجباری و دارای تفکر همه یا هیچ در رابطه با نتایج می باشد. این افراد بر عیوب و شکست های گذشته خود تمرکز می کنند و معیارهای شخصی غیرواقعی را در سرتاسر حوزه رفتاری خود فراگیر می سازند. این افراد به شدت موشکاف و انتقادگر هستند به گونه ای که نمی توانند عیوب و اشتباهات و شکست های خود را در جوانب مختلف زندگی بپذیرند.
کمال گرایی دیگر مدار :
این بعد کمال گرایی شامل عقاید و انتظارات فرد، درباره شکستگی های دیگران است. کمال گرایی دیگر مدار یک بعد میان فردی است که دربرگیرنده گرایش به داشتن معیارهای کمال گرایانه برای افرادی است که برای شخص اهمیت بالایی دارند. (فلت و همکاران، 1991). چون کمال گرایی دیگر مدار با بی اعتمادی و احساس دشمنی نسبت به دسگران همراه است، ممکن است به روابط بین شخصی دشوار منجر شود (فلت و همکاران، 1998).
فراست، هایمبرگ، هلت و ماتیا (1993) معتقدند کمال گرایی دیگر مدار عبارت است از گرایش فرد به داشتن مجموعه انتظارات غیر واقع بینانه برای دیگران و ارزیابی سفت و سخت از آن ها. فرد کمال گرا تمایل دارد دیگران را به شکل مبالغه آمیزی با معیارهای غیرواقعی «کامل» ببیند.
(سیتر به نقل از بیرشک - 1373).
فهرستی از ویزگی های افراد کمال گرا به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) به قرار زیر می باشد :
1 ) داشتن اهداف بلند پردازانه، جاه طلبانه، مبهم، دست نیافتنی و تلاش افراطی برای به دست آوردن این اهداف.
2 ) گرایش به اندیشه همه یا هیچ.
3 ) ارزیابی سخت گیرانه از خود و دیگران.
4 ) نیاز شدید به موفقیت.
5 ) پرهیز از انتقاد دیگران و دوری جستن از آشکار شدن عیب و نقص ها.
6 ) فراگیر نمودن معیارهای شخصی غیرواقعی در سراسر حوزه های رفتاری.
7 ) چشم داشت های زیاد از خود و دیگران.
8 ) احساس ستیزه و خواری نسبت به خود و دیگران به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقعات.
9 ) فراگیر نمودن افراطی شکستها.
10 ) چشم داشت احترام از دیگران در همه حال، به دلیل منصف، درستکار و وظیفه شناس دانستن خود.
11 ) ناتوان بودن از درخواست کمک از دیگران حتی نزدیک ترین دوستان.
12 ) وانمود کردن به استقلال فکری و عاطفی.
13 ) اشتباه را گناه نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار عواقب شوم آن را کشیدن.
(شفیع آبادی. 1371)
سلامت روان :
تعاریف و مفاهیم سلامت روان :
در سال های اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، سلامت روانی را در سه قسمتی تعریف کرده است. قسمت اول، نگرشهای مربوط به خود که شامل تسلط بر هیجان های خود، آگاه از ضعفهای خود و رضایت از خوشیهای ساده است. قسمت دوم، نگرشهای مربوط به دیگران که شامل علاقه به دوستی طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی است. قسمت سوم، نگرشهای مربوط به زندگی که شامل پذیرش مسئولیت ها، ذوق توسعه امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمات شخصی و ذوق خوب کار کردن است. به عقیده این انجمن نشانه هایی پیدا می شوند که ما را از دشواریهای روانی، به ویژه در خود فرو رفتن، پرخاشگری، خود مداری، بی اعتقادی شدید، بی خوابی، اضطراب، خیالبافی، هیپوکندری، ضعف در کنترا هیجان، نوسان های خلقی، احساس ناتوانی و وابستگی، مطلع می سازند. به علاوه برای داشتن سلامت روانی خوب، شرایطی از قبیل روبه رو شدن با دیگران، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردم وجود دارد. به طوری که ملاحظه می شود این انجمن سلامت روانی را در ارتباط سازگاری با محیط و نگرشهای مربوط به خود و دیگران تعریف می کند و به مفاهیم بیماری، آسیب شناسی و ناسازگاری ارجاع نمی دهد (گنجی، 1376).
فرهنگ بزرگ روان شناسی لازاروی سازمان بهداشت روانی، سلامت روانی را چنین تعریف می کند «استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، برای موقعیتهای دشوار و انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن» (گنجی، 1376).
در سال 1948، کمیسیون مقدماتی سومین کنگره جهانی بهداشت روانی، یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد.
1 ) سلامت روانی حالتی است که از نظر جسمی، روانی و عاطفی، در حدی که با سلامت روانی دیگران انطباق داشته باشد، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد.
2 ) جامعه خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی فراهم آورد، در عین حال، رشد خود را تضمین کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد (کلوتید، 1968، به نقل از گنجی، 1376).
لوینسون و همکاران (1962) به نقل از میلانی فر (1378) سلامت روان را این طور تعریف کرده اند : «سلامت روان عبارت است از این که فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازی وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن».
کارل راجرز :
الگوی راجرز از شخصیت سالم و سلامت روانی انسانی بسیار کارآمد و با کارکرد کامل است که از تمام توانایی ها و استعدادهایش بهره می گیرد و به همین علت وی در روش درمانی خود بر خلاف فروید مسئولیت عمده تغییر شخصیت را به عهده مراجع (مددجو) می گذارد و ادراک و تجربه آگاهانه را معیار نهایی انسان سالم می داند. گ
طبق نظر راجرز سلامت روان یک فرایند است نه یک حالت یک مسیر است نه مقصد و این فرایند مشکل و گاهی نیز دردناک بوده و مستلزم آن است که فرد به وطر مستمر توانایی ها و استعدادهایش را رشد و گسترش دهد و بیازماید و به تحقیق خود یا خود شکوفایی که بنیادی ترین و مهم ترین انگیزه آدمی است بپردازد.
از نظر راجرز شخصیت سالم الزاماً خرسند و خوشحال و خندان نیم باشد زیرا این افراد فاقد نقاب و ماسک هستند. با خودشان رو راست و صادق بوده حالت تدافعی ندارند و از سایر انسان ها، عاطفی تر، انعطاف پذیرتر و بدئون پیشداوری هستند از نظر راجرز کسی که فقط براساس عقل و منطق رفتار نماید ناتوان است زیرا در هنگام رویارویی با مشکل بایستی تمام جنبه های وجود اعم از عوامل آگاه و ناآگاه عاطفی و فکری مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند.
راجرز معتقد است که انسان سالم آفرینشگری و خلاقیت دارد زیرا با محدودیت های اجتماعی و فرهنگی و سازش منفعلانه ندارد و تدافعی نیست و به تمجید و ستایش دیگران نیز دلخوش نمی باشد (ساچتز 1977، به نقل از جنانی 1380).