دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 294 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 256 |
بررسی خداشناسی سعدی با تکیه بر صفات باری تعالی
چکیده:
آنچه در این مجموعه گرد آمده است نتیجه بررسی دو اثر بزرگ سعدی – گلستان و بوستان –به تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی است. هدف اصلی نگارنده بررسی خداشناسی سعدی با تکیه بر صفات باری تعالی بوده است.بخش اول شامل چکیده و پیش گفتار و مقدمه میباشد.
در بخش دوم، زندگی شیخ اجل سعدی بیان گردیده و در معرفی اجمالی او، اعم از تاریخ تولد، محل رشد، سفرها و استادان ، آثار و در آخر تاریخ وفات از منابع معتبر استفاده شده است.
بخش سوم به تبیین ویژگیهای سیاسی، اجتماعی، ادبی دوران سعدی پرداخته است.
در بخش چهارم خاستگاه فکری او مورد بررسی قرار گرفته است تا از این طریق ریشههای فکر و اندیشة او و آبشخور باورهایش معلوم گردد. از این رو به بررسی شباهتهای سعدی با شهاب الدین ابوحفص سهروردی ،ابوالفرج بن جوزی، محمد و احمد غزالی همت گماشته شده است.
در بخش پنجم با طرح این فرضیه که سعدی عارف است یا سخنوری متشرع، با بیان مضامین عرفانی و بیانات شرعی او، به فرضیه مورد نظر پاسخ داده شده است و در این حین با نگرش و تأمل در دو کتاب مشهور و معروف او «گلستان و بوستان» به آنچه تصدیق تشرع و عرفان اوست اشاره و نتیجه گیری شده است.
بخش ششم اختصاص به اصلی پایان نامه یعنی صفات و اسمای باری تعالی در دو اثر مذکور داشته و هر یک را به ترتیب الفبایی و به صورت مستقل با استناد به نوشتهها و سرودههای شیخ آورده شده است.
در بخش هفتم صفتهایی را که سعدی به ندرت از آنها استفاده کرده است به ترتیب الفبا یاد کرده است.
در بخش هشتم با بررسی اوصاف جمالی وجلالی به فرضیه های اصلی رساله پاسخ داده و نتیجه کلی پژوهش بازگو شده است.
پیش گفتار
این پژ وهش،دو اثر گران قدر گلستان و بوستان از خداوند گار سخن – شیخ اجل – سعدی شیرازی را مورد بررسی قرار داده و کوشیده است از خلال آن تصویر روشنی مشخصی از خدای سعدی ارائه دهد.
پیشینه تحقیق :
در باب ویژگی های فکری سعدی در حوزه معرفتی (Theology) تا کنون مقالههای پراکنده ای نگا شته شده است.
شادروان دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب« دیداری با اهل قلم » و نیز مقدمه ای که بر دو کتاب گلستان و بوستان نگاشته اند وزنده یاد دکتر« عبدالحسین زرین کوب »در مجموعه «حدیث خوش سعدی » و دکتر«محمد علی اسلامی ندوشن » در کتاب « چهار سخنگوی وجدا ن ایرا نی/ اسلامی» و نیز شادروان «علی دشتی » در کتاب «قلمرو و سعدی» بیشترین نکات را در این مورد ابراز داشته اند : اما به نظر می رسد تا کنون پژوهش سازمان یافته ای که مبتنی بر صفات و اسمای الهی مندرج در بوستان و گلستان باشد صورت نگرفته است .
مساله تحقیق :
این رساله در پا سخ این پرسش ها تدوین شده است.
خدای سعدی با توجه با توجه به دو کتاب تعلیمی او گلستان و بوستان – چگونه خدایی ست ؟
بیشترین صفات یا صفتی که از دید سعدی بر ازنده و یا معرف اوست کدام / کدام هاست ؟
و آیا صفاتی که وی به عنوان صفات ممتاز با بیشترین بسامد در مورد پروردگار به کار می برد ،در مورد انسان ها نیز به کار رفته است ؟یعنی آیا سعدی آدمیان را نیز شایسته تخلق به همان صفات میداند یا خیر؟
روند پژوهش :
نگارنده این پژوهش ، با مطالعه و فیش برداری از دو اثر -گلستان و بوستان- از دیدگاه خداشناسی و بررسی چند اثر مهم در این زمینه،همت گماشته است.
مقدمه:
سعدی در تاریخ ادب فارسی شاعری بزرگ و نویسندهای توانا وادیبی فرزانه شناخته شده است. بیت های بلندی که وی به صورت غزل، قصیده ، رباعی و ترجیع بند سروده از یک سو و دو کتاب مشهور او – بوستان و گلستان- از سوی دیگر دلیل آشکاری بر فسحت میدان ادب و ابداع در تعبیر، در آثار اوست.
بازنگری شعر و اندیشههای والای سعدی در هر عصر و زمان و گلگشت در بوستان و گلستان وی که، مشحون از عطر گلهای فرهنگ اسلامی است، آدمی را به کمال انسانی و معنوی رهنمون میسازد.
آثار سعدی بازگوی تلاش او برای بیان معرفت خداست. در مجموعه او، همه پدیدهها هدفمند است،تا انسان را از معرفت غریزی به معرفت ربانی فرصت عروج بخشد.
برگ درختان سبز پیش خداوند هوش هر ورقی دفتری ست معرفت کردگار
«کلیات، ص 509»
«تسبیح کائنات، آمد و شد خورشید و ماه و پویائی و کارگری و رسالت باد و ابر و باران، شکوه کوهساران و دریاها، درختان، مرغان نغمه خوان، گیاهان و میوههای الوان، مراحل تکوین جنین ، یادکرد صفات جلال و جمال الهی و ده ها موضوع دیگر، آرمان شعری سعدی را در شناخت خداوند تشکیل میدهد.» ([1])
شیخ اجل، اشعار بلندی را در توحید سروده است که به صفات الهی چه جمالی و چه جلالی اشاره دارد و او را به داشتن علم و قدرت و لطف و کبریا ... توصیف میکند و ذات پاکش را از هر شائبه ای منزه می شناسند.
وصف این معانی در آثار گوناگون او بویژه بوستان هویداست. او علاوه بر دعوت انسانها به شناخت حق،آنها از تفکر در ذات الهی نهی میکند:
نه هر جای مرکب توان تاختن که جایی سپر باید انداختن
«بوستان، ص 35»
او طی طریق، تفکر در آثار و آیات و آلاء حق میداند نه تفکر بیحاصل در ذات اقدس الهی زیرا که:
خاصان در این ره فرس راندهاند به لااحصی از تگ فروماندهاند
«بوستان، ص 35»
او معتقد است اگر انسان در این وادی بیکران، طالب فرس راندن است باید آیینه دل را صیقل دهد و آنگاه که عشق الهی در دل او تابید با بال محبت در آسمان عشق به پرواز در آید.
خواننده ارجمند در این رساله علاوه بر آشنایی با سعدی و دوران او از جهت های مختلف به طرز تفکر و چگونگی عقاید او آگاهی مییابد.
با توجه به موضوع رساله- که خداشناسی سعدی با تکیه بر صفات الهی ست- نگارنده صفات ذکر شده در گلستان و بوستان را استخراج کرده و با استناد به جمله ها و ابیات سعدی به توضیح آنها پرداخته است.
در ابتدا آیات در بردارنده هر صفت در ذیل همان صفت ذکر شده و بعد در صورت لزوم برخی صفتها را از لحاظ لغوی معنی کرده است و سر انجام با آوردن نمونه های صفت مورد نظر از گلستان و بوستان،نظریه شیخ بیان شده است.
در انتها با بررسی اوصاف الهی، با توجه به بسامد بالای صفات جمالی، نگارنده بر آن بوده است که شیخ اجل بر رحمانیت حق بیش از قهاریت و جباریت او تکیه داشته و این معرفت ناشی از حالت روحانی وی بوده که ذات مطلق را نه به برهان بلکه به ذوق و وجدان درک کرده است.
از آنجا که هر اثری ناگزیر از عیب و نقص است، اینجانب نیز طبیعتاً کار خود را مبرّا از نقص و خطا نمیداند و امیدوار است ، کمبودها و نارساییهایی که از دید بنده پنهان بوده از راه تذکار استادان صاحب نظر جبران شود.
زندگی سعدی
زندگی سعدی:
«الشیخ الامام المحقق ملک الکلام افصح المتکلمین ابو محمد مشرف الدین ( شرف الدین ) مصلح بن عبدالله بن مشرف السعدی الشیرازی» ، از شاعران بزرگ زبان و ادب فارسیست. (1)
غیر از لقب اکتسابی او – «افصح المتکلمین» – که هنرش به او بخشیده ، در شناسنامة او ، تکلیف هیچ چیز دیگر روشن نیست.(2)
«ابوبکر بیستون» که چهل واندی سال بعد از شیخ ، کلیات و غزلیات او را جمع کرده و منظم ساخته است در مقدمهای که بر دیوان او نوشته، او را « مشرف المله و الدین مصلح الاسلام و المسلمین » میخواند.
«حمدالله مستوفی» در «تاریخ گزیده» سعدی را «مشرف الدین مصلح شیرازی» معرفی میکند.
در نسخة کهنهای از کلیات که در 716 کتابت یافته و متعلق به «لقمان الدوله» بود در سال 1326 مورد استفادة «فروغی» برای تصحیح چاپ دیوان قرار گرفت، بخش «طیبات» بدین عبارت خاتمه میپذیرفت: « و قد نقل هذا من حظ الامام المحقق المغفور مشرف المله و الدین مصلح السعدی.....» و قطعه سنگی که هنگام کندن زمین پیرامون آرامگاه سعدی برای تعمیر اسفالت از خاک بیرون آمد و در موزة «فارس» حفظ شده است و گمان میکنند مربوط به سر در مقبرة قدیمی پیش از تعمیر «کریم خانی» بوده باشد. بر این پاره سنگ به خط ثلث، آیاتی از «قرآن» و شعری از سعدی و عباراتی در توصیف او که به نام سعدی ختم میشده است که فعلاً دو کلمة اول و آخر آن بر جا مانده است: « ابو عبد.... السعدی » که به قرینه « ابو عبدالله .... سعدی » باید باشد.
«جامی» در «نفحات الانس» نام او را «مشرف الدین مصلح بن عبدالله» و در «بهارستان» «شیخ مصلح الدین» مینویسد. نظر «ابن فوطی بغدادی» در کتاب «مجمع الالقاب» قدیمترین روایت راجع به معرفی اوست که بدین نام میخواند: « مصلح الدین ابو محمد عبدالله بن مشرف بن المعروف با السعدی الشیرازی »
روایتها بسیار است و «محیط طباطبایی» معتقد است میتوان با مقایسة آنها از روی حدس به وجود رابطهای میان لقب « مصلح الدین » و کنیه « ابو محمد » و اسم « عبدالله » و همچنین لقب « مشرف الدین » با کنیه ابو عبدالله پی برد. (3)
برخی نیز نام کامل سعدی را «مشرف الدین بن مصلح الدین عبدالله» نام برده نه «مصلح الدین». (4) «هانری ماسه» نیز در انتخاب نام او مردد مانده و اینگونه مینویسد: « نام او را مصلح الدین یا بنا به قولی شرف الدین عبدالله یا مشرف الدین عبدالله گذاشتند » . (5)
«یان ریپکا» در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» او را «شیخ ابو عبدالله مشرف الدین مصلح، سعدی شیرازی مینامد» . (6)
نتیجة پژوهشهای دهههای اخیر در نهایت این شده که به روایت ابن فوطی ( م 723 هـ ) که معاصر سعدی بوده و با سعدی نامهنگاری داشته است، رضایت دهنده و نام او را مصلح الدین، کنیهاش را ابومحمد، لقبش را مشرف الدین یا شرف الدین و تخلصش را سعدی بدانند. (7)
«تاریخ تولد او از مواردیست که مورد تردید واقع شده و نظریه پردازان با دلایل خاص خود آن را تعیین کرده و بر آن پا فشاری ورزیدهاند.
برای نوشتن زندگی نامة شخصی، میتوان به آثار بر جا مانده از آن شخص و یا شاهدان عینی تکیه کرد و از آنجا که در مورد سعدی افسانهها بسیار است، شواهد عینی وجود ندارد و آنچه که در تعیین تاریخ تولد یاری گراست، نگاه به آثار وبررسی آنهاست.
در آثار سعدی شواهدی که میتواند گویای زمان تولد او باشد وجود دارد که هر ادیبی بنابر نظریة شخصی خود تاریخی بر تولد او ساختهاند. به عنوان نمونه گروهی بنابر، بیان حال سعدی در «دیباچة گلستان» ، تاریخ تولد او را چنین گویند : چون شیخ شب هنگام تأمل ایام گذشته میکرده و به عمر تلف شده تأسف میخورده و این بیتها را مناسب حال خود میگفته:
هر دم از عمر میرود نفسی |
چون نگه میکنم نماند بسی |
ای که پنجاه رفت و در خوابی |
مگر این پنج روز دریابی (8) |
و در پایان دیباچه، زمان اتمام گلستان را به این تاریخ بیان میکند :
در این مدت که ما را وقت خوش بود |
ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود (9) |
پس سعدی در زمان اتمام گلستان 50 سال داشته است و بنابراین تولد او 606 هجری قمری میباشد «محیط طباطبایی» این نظریه را رد کرده و تولد او را حدود 585 قمری میداند» . (10)
برخی نیز تاریخ تولد او را 580 ذکر کردهاند. (11) دکتر «ذبیح الله صفا» تاریخ تولد او را سال 606 هجری میداند . (12) و «الطاف حسین حالی» ادیب و شاعر در اواخر قرن 13 هجری، سعدی را شاگرد نظامیهای «ابوالفرج بن جوزی» بزرگ، در گذشتة سال 597 هجری و صاحب کتاب مشهور «تاریخ المنتظم فی التاریخ الامم و الملوک»پنداشته و طاماتی بدین استدلال یافته که چون سعدی به هنگام در گذشت استادش بیش از 9 سال نداشته، تولد او پیش از 589 هجری بوده است. (13)
بحث در مورد تاریخ تولد سعدی هنوزهم ادامه دارد اما سال 606 قطعی ترین نظری است که پذیرفتهاند و متعقدند سعدی در آن سال در شیراز متولد شده است. (14)
و نیز آنچه دربارة زندگی سعدی بیان شده با تکیه بر آثار او بویژه بوستان و گلستان است. بنابر روایت «تذکرة دولتشاه»پدر شاعر «عبدالله» و در خدمت «سعدبن زنگی» بوده و لقب «سعدی» را او برای خود برگزیده بود. اما بیشتر احتمال دارد خود شاعر به عنوان حق شناسی تخلص« سعدی » را انتخاب کرده باشد. (15) در مورد تخلص سعدی نیز اظهار نظر بسیار است. برخی بر این نظرند که تخلص او مأخوذ او نام « سعد » پسر اتابک ابوبکر است و برخی هم تخلص او را مأخوذ از اسم سعد زنگی پدر اتابک ابوبکر میدانند و محیط طباطبایی نیز معتقد است که تخلص سعدی باید از نسبت خانوادگی او گرفته شده باشد که منسوب به سعدبن عباده خزرجی صحابیست. (16)
او در شیراز و بنابر گفتة خود در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمده است:
همة قبیلة من عالمان دین بودند |
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت (17) |
او از کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او بر خوردار گشت. (18)
سعدی در هر داستان موقعیتی را میآفریند تا در آن فضا نکتة اخلاقی را بیان کند اما اگر برخی حکایت را مانند حکایت زیر بتوان واقعی پنداشت، چگونگی سالهای خردسالیاش و اینکه پدرش از کارکنان سادة دیوان بوده و در رفاه بودند را میتوان فهمید: (19)
ز عهد پدر یاد دارم همی |
که باران رحمت بر او هر دمی |
که در طفلیم لوح و دفتر خرید |
ز بهرم یکی خاتم زر خرید |
بدر کرد ناگه یکی مشتری |
به خرمایی از دستم انگشتری (20) |
از مرگ پدر در کودکی اش، سخن میگوید :
مرا باشد از درد طفلان خبر |
که در طفلی از سر برفتم پدر |
بعد از مرگ پدر، ظاهراً در حجر تربیت نیای مادری قرار گرفت. (22) پس از محروم شدن از تربیت پدر شیراز تنها ماند. اما «اتابک سعد» مردی نبود که فرزند خدمتگزار پیشین خود را در سختی رها کند. در سایة توجه اتابک: سعدی که بی گمان بر اثر هوش و ذکاوت پیش رس خود انگشت نما بود به بغداد رهسپار گشت .(23)
او که مقدمات دانشهای ادبی و شرعی را در شیراز آموخته بود برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت زیرا در پی لشکرکشیهای خوارزمشاه و ایلغارهای مغول به بغداد رانده شد و در مدرسه نظامیة آن شهر، دانش آموزی را دنبال کرد. (24)
تحصیلات مقدماتی سعدی در مدرسة عالی نظامیة بغداد- که توسط خواجه نظام الملک طوسی در نیمة قرن پنجم هجری در عصر سلجوقی برای پرورش فقیهان شافعی مذهب تأسیس شده بود- صورت گرفت. سعدی در اواخر دهة دوم در سدة هفتم برای تحصیل در آن جا، رحل اقامت ناپایدار افکند و این دوره تا سال 623 هـ.ق دوام داشت.
این مدرسه برای هر طالب علمی کعبة آمالی بود که رسیدن به آرزوهای دین و دنیای خود را در آن مییافت . زیرا این مدرسه، بزرگترین دانشگاه علوم دینی دنیای اسلام بود و نخستین استاد آن، «ابواسحاق شیرازی» (م 476 هـ) پیشوای شافعیان بود که شهرتی جاودانه یافت و او 15 سال قبل از سعدی از فارس وارد عراق شده بود.
ورود به مدرسة نظامیة بغداد در بین سایر مدارس نظام الملکی راحتتر بود زیرا مدارس «مرو» و«بلخ» و «نیشابور» و «هرات» در آتش هجوم تاتار میسوخت و دیگر شهرهای نظامیهای، مانند «اصفهان» شاهد درگیری تعصبات «خجندیان شافعی» و «ساعدیان حنفی» بودند.
دیدار سعدی از «عراق» و اقامت او در «بغداد» با نیمه خلافت دیر پای «ناصر» (575-623هـ ) و خلافت یک سالة پسر و جانشینانش «الظاهر» ( 622-623هـ ) و خلافت «مستنصر» ( 623-640 هـ ) و «مستعصم» آخرین خلیفة «عباسی» ( 640-623 هـ ) تقارن داشته است.
بغداد در آن زمان بیش از سی مدرسه داشت و در بین این همه مدارس، تنها مدرسة نظامیه بود که هر استاد و طالب علم حضور در آنجا را افتخاری میشمرد. مدرسة «مستنصریه» با حمایت مادی و معنوی «مستنصر بالله عباسی» خلیفة وقت برای مذهب اربعه سنیان، با شکوه عظیمی ساخته شده بود ولی نتوانست با نظامیه رقابت کند. مخصوصاً در ایام «مستعصم» ( 640-656 هـ ) کار تجسس در عقاید و تجاوز به آزادی شغلی و فکری دانشمندان به جایی رسیده بود که وزیر، استادان «حنفی» ، «مالکی» شافعی ، «حنبلی» مستنصریه را متعهد ساخته بود که در مجالس درس سخنی از خویش نگویند وتنها به گفتهها و نوشتههای پیشینیان و تکرار مکررات در مسایل مذهبی بسنده کرده و این چنین باب اجتهاد و نقد و نظر را در این دانشگاه بزرگ مرکز خلافت عباسی مسدود کردند. سعدی در چنین فضای فکری و زمان و مکان سیاسی، اجتماعی، بغداد را دیده و فقط در مدرسه نظامیه تحصیل کرده است. (25)
[1] - جلیل تجلیل، ذکر جمیل سعدی. انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366، صص 251-252.