دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 81 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 25 |
مبانی نظری و پیشینه پژوهش سرشت و منش
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
-2- سرشت و منش
2-2-1- نظریه زیستی شخصیت
نظریه زیست شناختی شخصیت جایگاه ویژه ای در متون روانشناسی علمی جهان دارد.شاید بتوان سابقه تلاش برای پیوند دادن بین روانشناسی(روان)و زیست شناسی(تن)را در متون باستانی،نظریه چهار مزاج بقراطو حتی قبل از آن پی جست.گاه بازتاب این گونه نظریات را در متون به جامانده از فلاسفه ایرانی نیز میتوان دید،برای مثال ملاصدرا حدوث و پدیدآیی نفس را وابسته به جسم می داند.اینک نظریه های زیست شناختی شخصیت بر پایه های محکمی تکیه زده است؛پایه هایی که بدون تلاش و پافشاری افرادی مثل هانس آیزنک،جفری گری،نیومن،رابرت کلونینجر و دیگران نمی توانست شکل گیرد(کاویانی،1386).
2-2-2- پیوند بدن و ذهن
پیشینه" پیوند بدن و ذهن" به یونان باستان و نظریه بقراط درباره ی "مزاج اربعه" برمی گردد. در قرن بیستم واژه شیمی عصبی(کنش های شیمیایی در سیستم عصبی)نقش بسزایی در نظریه پردازی رویکرد زیستی به شخصیت داشته است.سرشت،روان،رفتار و شخصیتاز جمله مقوله هایی هستند که از چندین جهت تحت تاثیر ژن ها قرار دارند.شاید بتوان به جرات گفت که نمی توان هیچ تفاوت فردی ای را یافت که بستگی به کنش ژن ها نداشته باشد(کلونینجر،1994).
2-2-3-ریخت های بدنی و سرشت ها
در اوایل قرن بیستم ارنست کرچمر، روان پزشک آلمانی تن و منش را منتشر کرد که اولین گام های رویکرد زیستی علمی به شخصیت را باز می نماید. در آغاز، کرچمر به رابطه ای شکل های خاص بدنی و برخی از اختلال های روانی علاقه مند شد. او مواردی را از میان بیمارانش انتخاب و معرفی کرد سپس مطالعه منظمی را برای شناسایی این پدیده سامان داد و سرانجام به توصیفی از رابطه ریخت های بدنی و تشخیص های روانی دست یافت(کرچمر، 1926). پیرو کارهای کرچمر، روانشناس آمریکایی، ویلیام شلدن تلاش کرد تا رابطه شکل بدنی و سرشت های مختلف شد. در این طبقه بندی، شلدن سه ریخت بدنی را مطرح می کند. فربه تن (چاق)، ستبرتن (عضلانی) و باریک تن (لاغر استخوانی) او برای توصیف کسانی که به طور کامل رهیچ کدام از طبقات یاد شده نمی گنجیدند واژه ی «ساخت بینابین» را پیشنهاد داد. به این ترتیب طبقه بندی شلدن دارای خط کشی و مرز بندی های قطعی و مطلق نیست. در عوض او ساخت بدنی افراد را براساس سازگاری آن با هرکدام از این ابعاد رتبه بندی می کرد در نهایت یک سیستم درجه بندی کمی سه رتبه ای، وضعیت ظاهری بدن فرد را در یک بعد خاص تعیین می کرد (شلدن، 1942) در طبقه بندی شلدن، در مقابل سه ریخت بدنی، سه گونه سرشت شامل ویژگی های خاص دیده می شود که به وایسروتونیا، سوماتروتونیا و سریروتونیا موسوم هستند جدول 2-1 ویژگی های این سه گونه را توصیف کرده است. (شلدن، 1942)سپس شلدن به یافتن ارتباط های بین ریخت بدنی و سرشت پرداخت او با مطالعه ی 200 مرد سفید از میان ریخت های بدنی مختلف سه گانه و درجه بندی کمی سه عنصر سرشتی در خلال یک دوره ی پنج ساله، نشان داد که هرکدام از ریخت های بدنی را که براساس معیار شلدن تقسیم نموده بودند. تنها با یکی از سنخ های سرشتی همبستگی مثبت و یا دو سنخ دیگر، همبستگی منفی داشت. به این ترتیب، فربه تن با وایسروتونیا، ستبرتن یا سوماتوتونیا و باریک تن با سربروتونیا، همبسته بودند. شلدن نتیجه گرفت که تن و سرشت، تجلی بیرونی بنیادهای زیستی و ژنتیکی خاصی هستند. این تحقیقات، موجی از مطالعات مشابه را به همراه داشت که تلاش می کردند حیطه موشکافی را به جنبه های دیگر گسترش دهند به این ترتیب، شلدن به آزمون مشابهی در زنان پرداخت و دیگران به جستجوی ارتباط این یافته ها با عملکرد تحصیلی، بزهکاری، انتخاب شغل، آسیب شناسی روانی و دیگر زمینه ها پرداختند (دامون، 1955).
با این وجود کار شلدن به لحاظ روش شناختی دچار مشکل بود و مورد انتقاد قرار گرفت به این ترتیب اهمیت درمیان محققان کاهش یافت. لیکن ارتباط شخصیت و جنبه های زیست شناختی هم چنان در کانون توجه برخی از روانشناسان باقی ماند و تحقیقات در این زمینه ادامه یافت(ویس، 1961).
نمونه ای از ویژگی های سرشتی شلدن در جدول زیر آمده است.
وایسروتونیا |
سوماتونیا |
سریروتوینا |
آرامش در حالات بدنی و حرکات شیفته راحتی جسمانی واکنش کند شیفته مراسم سالم اجتماع آمیزی یکنواختی واکنشهای هیجانی تحمل و مسامحه خشنود از خود نرم و راحت در ایجاد ارتباط برون گرایی |
قاطعیت در حالت بدن و حرکات شیفته ماجراجویی بدنی ویژگی توانمندی نیازمند و روش و لذت از آن شیفته و ریسک و آزمایش شانس شجاعت در عمل آمادگی بدنی برای نزاع جسورانه عمل کردن در رقابت صدای بلند و مطمئن ظاهر کاملا پخته |
حالت بدنی و حرکات کنترل شده، واکنش های عمومی سریع و شتاب زده شیفته خلوت خود تعمق و تامل در مسائل ذهنی توجه زیاد از حد تنش زدگی پوشاندن احساسات خود کنترل هیجانی ترس از نگاه دیگران ترس از حضور در جمع بازداری از ابراز خود در جمع فشار کلامی و فشار در آن واحد منش ظاهر مصمم |
جدول 2-1- ویژگی های سرشتی شلدن
2-2-4-سه نوع سرشت مستقل
سه نوع سرشت فراگیر را از همان ابتدای تولد می توان شناسایی و ارزیابی کرد، که می تواند در سرتاسر زندگی نسبتا ثابت بماند (اسرتلا، 1987، تارت، 1988) تفاوت های رفتاری مشهود از این دست، زیر سه عنوان اصلی قابل طبقه بندی است: اجتماع پذیری، هیجان پذیری (هیجانیت)، و سطح فعالیت به این سه ویژگی عمده صفات خصلت های سرشتی نیز گفته می شود سرشت فراتر از تنها یک دسته نشانه های اولیه، به صورت مواد خامی عمل می کنند که سرانجام شخصیت از آن پدید می آید (اندلر، 1989). شواهد تحقیقی نشان می دهد که این سه طبقه شخصیتی اجتماع پذیری- هیجان پذیری و سطح فعالیت از بدو تولد وجود دارد، در طی زندگی تداوم می یابد و بر امور گوناگونی تأثیر می گذارد(باس و پلومین، 1984).
2-2-4-1-اجتماع پذیری
اجتماع پذیری طیف گسترده ای از شیوه های برخورد با محیط اجتماعی را شامل می شود از یک سو کودکانی دارای کمینه (حداقل) اجتماع پذیری تمایل به گوشه گیری و دور ماندن از تماس های اجتماعی دارند و از سوی دیگر کودکان دارای پیشینه (حداکثر) اجتماع پذیری با افراد پیرامون راحت هستند رفتار دوستانه دارند و توانایی و ظرفیت تماس اجتماعی با بیش از یک نفر از خود بروز می دهند کودکان نوع اول کودکان دشوار و کودکان نوع دوم کودکان آسان نامیده می شوند براساس این ویژگی کودکان را در نقطه ای از این پیوستار (بین دو حد نهایی اجتماع آمیزی و اجتماع گریزی) می توان جای داد یافته ها نشان می دهد که این ویژگی در سنین بزرگسالی با فرد می ماند. کودکان آسان در بزرگسالی اجتماع گریز می شوند (کی گان و استیدمن، 1991). در یک مطالعه طولی، تغییرات رفتاری و شخصیتی کودکان غیراجتماع پذیر در طی سه سال مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد پسران خجالتی در مقایسه با همسالان دیگرشان به احتمال زیادتری، دیرتر ازدواج می کنند، دیرتر بچه دار می شوند، دیرتر شغل ثابت پیدا می کنند و به دستاورد شغلی کمتری دست می یابند و همچنین دختران خجالتی نسبت به همسالان خود به احتمال کمتری الگوی معمول ازدواج، تربیت فرزندان و خانه داری را دنبال می کنند(کسپی و همکارانش، 1988).
به علاوه دوقلوهای یک تخمکی به لحاظ ویژگی اجتماع پذیری، بیشتر از دوقلوهای دوتخمکی به یکدیگر شبیه هستند (رویس و پاول، 1983). دانیلز و پلومین در مطالعه ای که تقریبا بر روی 13000 دوقلوی سوئدی صورت گرفت، میزان همبستگی ویژگی اجتماع پذیری بین دوقلوهای یک تخمکی 54/0 برای مونث ها و 47/0 + (برای مذکرها) به دست آمد ضرایب همبستگی برای دوتخمکی ها به ترتیب 2/0+ و 20/0+ بود. در مطالعه دیگری دریافتند که نوزاد خوانده ها به مادران زیستی خود (که هیچ تماسی با آنها نداشتند) بیشتر شبیه هستند تا مادر خوانده های خود به نظر می رسد اجتماع پذیری با خصلت شخصیتی برون گرایی در بزرگسالی، همپوشی دارد. نسبت این دو ویژگی رفتاری کودکی و بزرگسالی تداوم ویژگی های سرشتی را تایید می کند (کاویانی، 1386).
2-2-4-2-هیجان پذیری (هیجانیت)
هیجان پذیری به آمادگی فرد برای برانگیختگی فیزیولوژیک در پاسخ به محرک های محیطی گفته می شود این بعد از سرشت به لحاظ آسانی برانگیخته شدن سطحی از تحریک که فرد را به پاسخ وادار می سازد و سرشت برانگیخته شدن میزانی که طرد در مقابل محرک برانگیخته می شود از فردی به فرد دیگر متفاوت است. شواهد علمی نشان میدهد که سطح هیجان پذیری افراد (بعد آسان برانگیخته شدن) ذاتی است و کودکان از بدو تولد در این بعد متفاوت هستند تلکن مطرح می سازد که این دو گرایش از یکدیگر مستقل هستند پس فرد ممکن است مکررا واکنش های منفی شدید را بروز دهد لیکن به ندرت هیجان های مثبت را تجربه کند هرچند به این تفاوت کمتر توجه شده است اما می تواند کاربرد جدی برای شخصیت داشته باشد در زندگی معمول شاهد افرادی بوده ایم که بیشتر به بدبینی و شک متمایل بوده اند و دیگرانی را هم دیده ایم که بیشتر با خوش بینی یا واقعیت ها برخورد می کرده اند. این مشاهدات می تواند در راستای تمایل به هیجان های منفی یا مثبت معنی یابد (تلگمن، 1985).
2-2-4-3-سطح فعالیت
باس و پلومین سطح فعالیت را به لحاظ شدت و سرعت در افراد متفاوت می دانند کمتر کسی تردید دارد که سطح فعالیت یا مقوله سرشت پیوند ندارد؛ به این ترتیب، می توان آن را قابل انتقال از نظر وراثت دانست (ایتون وانس، 1986). یک کودک فرضی در دو سال اول حیاتش، سطح فعالیت نسبتا ثابتی دارد، لیکن کودکان به این لحاظ از یک دیگر متفاوت هستند (گلدسمیت و کمپوس، 1990). مطالعات متعددی نشان داده است که احتمال پرفعال شدن کودکان دارای والدین پرفعال، 10 برابر کودکانی است که چنین والدینی ندارند (کانت ول، 1972). این یافته ها بر این فرض که تفاوت های فردی در زمینه سطح فعالیت ذاتی است، صحه می گذارد.
2-2-5-خصلت ها و ابر خصلت ها
سنخ های سرشتی حاکی از همان تفاوت هایی است که در رفتار نوزادان دیده می شود و به نظر می رسد که شالوده در بزرگسالی است. یعنی الگوهای رفتاری منظمی که تکوین می یابند و در تعامل مستمر با محیط تحول می یابند. خصلت ها یا الگوهای رتفاری در قالب دامنه های خاصی قابل جمع هستند این دامنه های فراگیر را ابر خصلت ها می نامند. (کاویانی، 1386) شیوه ی ارزیابی و تشریح سنخ های سرشتی و خصلت ها (یا ابر خصلت ها) بسیار متفاوت است چرا که توانایی نوزاد برای ارتباط با دیگران و محیط محدود است به این ترتیب مشاهده رفتار او مبنای استنباط قرار می گیرد، مانند زمان واکنش برای شروع گزیده مدت گریه و حرکات بدنی این در حالی است که ارزیابی خصلت های شخصیتی بزرگسالان معمولا، صورت پرسشنامه های خودگزارشگر و توصیف گرایشهای رفتاری خاص است. بنابراین خصلت های شخصیتی، اختصاصی تر و مفصل تر از سنخ های سرشتی است (کاویانی، 1386) نظریه های زیستی شخصیت دامنه های (یا خصلت های) گوناگونی را پیشنهاد داده اند. برای مثال کاتل، 16 دامنه رفتاری آیزنک، 3 دامنه رفتاری مک گری و کوستا، 5 دامنه رفتاری، تلگمن 7 دامنه رفتاری و کلونینجر، 4 دامنه رفتاری را مطرح ساختند (کاویانی و همکاران، 1384).
2-2-5-1-روان پریشی گرایی
مک کری و کوستا اذعان می کنند که روان پریشی گرایی ترکیبی از سه دامنه رفتاری (از 5 دامنه رفتاری در نظریه این دو مولف) است. توافق پذیری اندک وجدانی بودن ضعیف و فراخ اندیشی اندک، آیزنک مطرح می سازد که افراددارای ویژگی روان پریشی گرایی قوی گرایش به روان پریشی (سایکوز) دارند. شواهد تحقیقی قابل توجهی وجود دارد که شالوده زیستی برای پدیدآیی و بروز روان پریشی گرایی را تایید می کند، شواهدی که با یافته های اسکیزوفرنیا در این زمینه همخوانی دارد (آیزنک، 1970).
2-2-5-2-برون گرایی
آیزنک معتقد است که سنخ های شخصیتی توارثی هستند (آیزنک، 1975). از میان ابعاد مطرح شده توسط آیزنک، بعد درون گرایی- برون گرایی بیشترین شواهد را در تایید این ادعا دارد. یک مطالعه گسترده بر روی بیش از 000/14 جفت دوقلو در فنلاند، شواهد قابل استنادی را برای توارثی بودن برون گرایی و روان نژندی گرایی به دست داده است (رز و همکاران، 1998) یک مطالعه ی سوئدی بر روی جمعیتی از دوقلوها از فرزند خوانده ها انجام شد به تخمین 41/0+ برای وراثت پذیری برون گرایی رسید(پدرسن و همکاران، 1988). دو مطالعه دیگر، یکی در ویرجینیا (هیث و همکارانش، 1992) و دیگری در استرالیا (هیث و همکارانش، 1994)و 50/0+ برای برون گرایی دست یافتند. آیزنک پیشنهاد می دهد که رد پای گرایش درون گرایی- برون گرایی را شاید بتوان در سطح فعالیت سیستم های خاص مغزی به خصصوص سیستم فعال ساز تورینه ای بالا روند پیدا کرد.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 40 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 41 |
توضیحات از متن فایل
کلمه شخصیت معادل کلمه ی Personality انگلیسی یا Personalite فرانسه است که خود از ریشه لاتین Personu گرفته شده است و به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر، بر چهره می گذاشتند. این تعبیرات به این مطلب دارد که شخصیت هر کس ماسکی است که بر چهره خود می زند تا وجه تمیز او از دیگران باشد (کریمی، 1386).
شخصیت مجموعه تفکیک ناپذیر آن خصایص بدنی و نفسانی است که شناخته دوستان نزدیک شخص می باشد. به عبارت دیگر، آن نقاب یا ماسکی است که فرد برای سازش با محیط که در حقیقت نوعی بازیگری در صحنه زندگی است به چهره خود نهاده است (ایزدی، 1351، به نقل از کریمی، 1386).
شلاون (1988) «شخصیت راسازمان پویای جنبه های ادراکی، انفعالی، ارادی و بدنی (شکل بدن و اعمال حیاتی بدن) فرد آدمی می داند». به نظر مدّی (1972) «شخصیت مجموعه ای پایدار از ویژگی ها و گرایش هاست که مشابهت و تفاوت های رفتار روانشناختی افراد را مشخص می کند».
مان (1977) عقیده دارد که «شخصیت هر فرد همان الگوی کلی، همسازی ساختمان بدنی، رفتار، علایف، استعدادها، توانایی ها، گرایش ها و صفات دیگر اوست. پس می توان گفت منظور از شخصیت، مجموعه یا کل خصوصیات و صفات فرد است».
اتکینسون و هیگارد (1993) بیان کردند که شخصیت عبارت است از الگوهای رفتار و شیوه های تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین می کند. به نظر فرگوسن (1970) «شخصیت الگویی از رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی متقابل است. بنابراین شخصیت یک فرد راه هایی است که او نوعاً به دیگران واکنش و یا با آنها تعامل می کند» (کریمی، 1386).
شولتز (2005) معتقد است منظور از شخصیت در نظر داشتن بسیاری از ویژگی های فرد است. کلیت یا مجموعه ای از صفات مختلف که از ویژگی های جسمانی سطحی فراتر می رود و تعداد زیادی از ویژگی های ذهنی، اجتماعی و هیجانی را در بر می گیرد. صفت ویژگی با کیفیت متمایز کننده شخصی است. برخی روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که پژوهش های جدید شخصیت عمدتاً می بایست بر پایه صفت قرار داشته باشند.
در دهه 1960 والترمیشل باعث مجادله ای در روانشناسی شد که درباره تأثیر نسبی متغیرهای شخصی پایدار مثل صفات، نیازها و همچنین تأثیر متغیرهای مربوط به موقعیت بر رفتار بود و این جر و بحث تا پایان دهه 1980 ادامه یافت و اغلب روانشناسان شخصیت، با پذیرش رویکرد تعاملی به این نتیجه رسیدند که برای تبیین کاملی از ماهیت انسان، صفات شخصی پایدار، جنبه های متغیر موفقیت و تعامل بین آنها را باید در نظر داشت.
شخصیت در طی فرایند تکامل انسان تحول پیدا می کند. این تحول بر اساس معادلات پیچیده ژنی و امکانات محیطی صورت می گیرد.در واقع این دو عامل در تعامل با یکدیگر پدیده ی شخصیت را می سازند (حق شناس، 1388).
پس عوامل سازنده شخصیت را می توان به دو دسته عوامل وراثتی (ژنتیکی) و عوامل محیطی تقسیم نمود که در ادامه به اختصار به این دو عامل پرداخته شده است.
عوامل به وجود آورنده شخصیت
وراثت
از لحظه ای که یک اسپرماتوزوئید یا سلول جنسی نر با یک اروم، یعنی سلول جنسی ماده در جریان عمل لقاح ترکیب می شود، نخستین سنگ بنای شخصیت فرد گذاشته می شود. در جریان این ترکیب، رشته های باریکی نیز از هر دو سلول در کنار هم قرار می گیرند به نام کروموزم که خود این رشته ها حاصل ذرات ریزی هستند به نام ژن و این ژن ها ناقلان اصلی صفات ارثی والدین به فرزندان هستند (کریمی، 1386).
لازم به ذکر این نکته است که جرج مندل از اولین کسانی بود که طرح پیچیده و دقیقی برای تبیین انتقال ویژگی ها از والدین به فرزندان، اراده کرد. اول نشان داد که توارث از طریق واحدهای خاصی (که بعدها در سال 1909 توسط ویلهلم ژوهانسون، ژن نامیده شد) انجام می شود (لیون و گورنر، 1995، به نقل از کاویانی، 1386).
در این نظریه؛ ژن ها به صورت جفت های غالب و مغلوب در نظر گرفته شدند. غلبه به قدرت یک ژن برای تعیین یک ویژگی خاص در فرد بر می گردد. مجموعه ویژگی های ظهور یافته در فرد فنوتایپ (سنخ ظهور یافته) فرد قلمداد می شود، در حالی که مجموعه ژن های ظهور یافته و نیافته، ژنوتایپ فرد در نظر گرفته می شود. علاوه بر کروموزوم ها و ژن ها که در تعیین ویژگی های ارثی شخصیت مؤثرند، دستگاه عصبی انسان نیز در چگونگی شخصیت فرد نقش مهمی بازی می کند. دستگاه عصبی از طریق انتقال تکه های عصبی از اندام ها و از طریق واسطه های مغز یا نخاع پیام هایی را برای اندام ها می فرستد و این فرایند بخش بزرگی از کنش های بی شمار بدن انسان را تنظیم، هماهنگ و یکپارچه می کند (کریمی، 1386).
روشن است که با وجود شباهت کلی ساختمان دستگاه عصبی در انسان، این دستگاه در افراد مختلف دقیقاً یکسان نیست. این تفاوت ها، از مدت ها پیش به وسیله ی فیزیولوژیست ها و زیست شناسان مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال پاولوف (1936) که مطالعات وی روی بازتاب های شرطی شهرت جهانی دارد، در گزارش های خود به تفاوت های فردی در سیستم های عصبی اشاره کرده و چهار نوع شخصیت را بر حسب این که در آنها برانگیختگی یا بازداری غلبه داشت و این دو ویژگی متعادل یا متحرک باشند، دو حالت پیش می آید:
الف) چنانچه هر دو فرایند قوی و متحرک پر نوسان باشند، شخصیت حاصله، مزاج دموی خواهد داشت.
ب) چنانچه هر دو فرایند متعادل و راکد باشند، مزاج بلغمی نتیجه خواهد داشت.