پرسی فایل

تحقیق، مقاله، پروژه، پاورپوینت

پرسی فایل

تحقیق، مقاله، پروژه، پاورپوینت

دانلود تحقیق انسان شناسی از دیدگاه های مختلف

در تاریخ انسان شناسی سه شاخه بزرگ قابل تشخیص هستند نخست انسان‌شناسی فرانسوی با اندیشمندانی چون امیل دورکیم مارسل موس و لوی ـ برول این شاخه
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 25 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 29
دانلود تحقیق انسان شناسی از دیدگاه های مختلف

فروشنده فایل

کد کاربری 8067

تاثیر امیل دورکیم بر انسان‌شناسی

در تاریخ انسان شناسی سه شاخه بزرگ قابل تشخیص هستند: نخست انسان‌شناسی فرانسوی با اندیشمندانی چون امیل دورکیم، مارسل موس و لوی ـ برول. این شاخه به شدت از علوم طبیعی و فلسفه به ویژه از آگوست کنت متاثر بود. دوم، انسان‌شناسی امریکایی بود که از ابتلا بر مفهوم فرهنگ پای می‌فشرد و از معان ابتلا انسان شناسی فرهنگی نام گرفت و بنیانگذاران اصلی آن (پس از لوئین هنری مورگان) فرانتس بوآس و شاگردان ؟؟ بودند. سوم، انسان شناسی بریتانیا که تاکید آن به مفهوم جامعه در برابر فرهنگ بود. هر چند بنیانگذاران انسان شناسی بریتانیا برونیسلا و مالینوفسکی وارد طیف براون هر دو اندیشمند کارکرد گرا بودند [رادگیف ـ بحاون به شدت از دورکیم متاثر بود]، اما گسست مشخصی بین آنها وجود داشت. (فکوسی، 1381: 175و174)

با توجه به این مطلب می‌توان گفت که دورکیم در تاریخ انسان‌شناسی و نیز بنیانگذاری این رشته سهم بسیار مهمی داشته است، چرا که وی در دو شاخه از انسان شناسی، یعنی انسان‌شناسی فرانسوی و انسان شناسی بریتانیا، نقش بسزایی داشته است.

امیل دورکیم را می‌توان چه در منشا انسان شناسی فرانسوی و انسان‌ شناسی بریتانیا، نقش بسزایی داشته است.

امیل دورکیم را می‌توان چه منشا انسان شناسی علمی جدید و چه در منشا جامعه شناسی جدید قرار داد. در واقع به باور دورکیم، جامعه شناسی علمی گسترده بود که مطالعه مقام جوامع را شامل می‌شد و مردم شناسی به اعتقاد و تنها یکی از شاخه‌های جامعه شناسی به حساب می‌آمد. در حالی که مردم نگاری به نظر دورکیم، مجموعه‌ای از روش‌های میدانی بود که به تنهایی اعتبار زیادی ندارند. می‌توانیم او را از بنیانگذاران و نظریه پردازان‌ اصلی مردم نگاری به نظر دورکیم، مجموعه‌ای از روش‌های میدانی بود که به تنهایی اعتبار زیادی ندارند. می‌توانیم او را از بنیانگذاران و نظریه پردازان‌های اصلی کارکردگرایی بدانیم. کارکردگرایی وی به خصوص از طرق رابطه عمیق وی با سنت اثبات گرایی آگوست کنت، که در روش شناسی دورکیمی منعکس شده است، دیده، می‌شود. (همان، 140)

- مردم شناسی فرانسه

«مردم شناسی فرانسه با اندیشمندانی چون، امیل دورکیم و خواهرزاده او مارسل موس (1872-1950)، درون حوزه جامعه شناسی پایه‌گذاری شد. در فرانسه مطالعه آغازین باز نمودهای جمعی تا مدت‌ها و موضوع پدیده دینی تمرکز داشت.» (ریوبر، 1381: 70) دورکیم با انجام پژوهش‌های خود، خصوصاً با کتاب خود تحت عنوان صدور بنیانی حیات دینی، نفوذ زیادی بر نسل نخستین مردم شناسان فرانسه داشت.

- انسان شناسی دینی

«انسان شناسی دینی در معینه دوم قرن 19 شکل گرفت. به رغم پیچیدگی پدیده دینی، [در نزد مردم شناسان] از تایلر تا امیل دورکیم همواره با رویکرد ساده پندارانه‌ای روبرو هستیم که تلاش داشت برای انجام ادیان یک منشا مفروض ارائه دهد و طرح ساده‌ای نیز از منظور آنها ترسیم کند.» (همان: ) دورکیم با انتشار کتاب صور بنیانی حیات دینی تاثیر زیادی بر انسان شناسی دین ماده است. کتاب وی را می‌توان جز نخستین کتب انسان شناسی دین قرارداد و راه‌گشای پژوهش‌هایی در زمینه انسان شناسی دینی دانست.

- تاثیر دورکیم از طریق دیدگاه اثباتی بر انسان شناسی:

جامعه شناسان و انسان شناسانی که تعریف اثباتی [دورکیمی] دین را پذیرفته‌اند، کوشیده‌اند این جادو و دین تمایز قائل شوند [بر اساس همان نگاه دورکیمی]: براساس پذیرفته شده‌ترین تمایزها مذهب اساساً اعتلا یا پرستش امور معنوی یا مقدس و جادو مستکاری و کنترل این اشیاء و امور شناخته می‌شود. (توسلی، 1380)

- انسان شناسی حقوق

دکتر روج الامینی، از دورکیم به نام مردم شناسی یاد می‌کند و نام او را در کنار مردم شناسان دیگری می‌نهد که در پیدایش مردم شناسی حقوق نقش داشت‌اند: «از میان دانشمندانی که نه به عنوان حقوقدان، بلکه به عنوان مردم شناس سهمی بزرگ در تحقیقات مردم شناسی حقوقی دارند، باید از تایلر، مورگان، بوآس، فریزر، دورکیم، مارسل موس، ماسینوفسکی و لوی ـ برول نام برد. مطالعات این مردم شناسان در سنن و آداب و رسوم و فرهنگ جوامع ابتلایی منابع ذی قیمتی را برای شناخت و مطالعه و تحلیل و تحلیل حقوق سنتی و مقررات رایج یا منسوخ این جوامع در دارد. این مطالعات و نظرات، زمینه‌ای مناسب برای ایجاد رشته مردم شناسی حقوقی فراهم مرد». (روح الامینی، 1380: 261)

  • دورکیم، مالینوفسکی و رادکیف ـ براون

«ماینوفسکی سنت مشاهده مشارکت آمیز و مستقیم را در انسان شناسی بریتانیا بنا نهاد، سنتی که جز آداب انسان شناسی و به نظر برخی، یکی از مناسک ورود به اجتماع انسانی شناختی گشته است. ماینوفسکی را متعلق به مکتب کارکردگرایی و تحت تاثیر دورکیم می‌دانند. ماینوفسکی به پیروی از دورکیم، این و جادو را به قلمرو امور مقدس و متمایز از امور مقدس متعلق می‌داند، هر چند که مفهوم امر مقدس او از دورکیم سرچشمه می‌گیرد، اما به گونه‌ای یکسره متفاوت با دورکیم میان دین و جادو تمایز می‌نهد.» (همیلتون، 1377: 86 و 85)

رادکیف براون در کارکردگرایی خود به شدت تحت تاثیر دورکیم قرار داشت، به طوری که بسیاری از مفاهیم دورکیمی را اخذ نمود. و بی این مفهوم «مقدم جامعه در برابر فرهنگ» را که مورد پذیرش جامعه شناسان است، از جمله دورکیم که نقش بسزایی در تثبیت این مفهوم در نزد جامعه شناسان داشت؛ وارد انسان شناسی بریتانیا کرد.

«در انسان شناسی تغییر این دیدگاه، یعنی پی بردن به اینکه علم اثباتی مقیاس مناسبی برای سنجش عقلانیت دین نیست، را با این بحث مرتبط دانسته‌اند که در جامعه ابتدایی مردم تمایز بارزی بین جادو و تکنولوژی قائل می‌شوند، جادو کارکرد مهمی را در ساخت‌یابی موقعیت‌های غیر قابل پیش‌بینی و خطر ایفا می‌کند. و این تحت تاثیر اندیشه معای دورکیم بوده است.» (تامسون، 1381: 16)


مطالعه دینی دورکیم

- تأثیر رابرتسون اسمیت بر رهیافت مذهبی دورکیم

برخی از اندیشه‌ها و جنبه‌های رهیافت مذهبی دورکیم، تحت تاثیر اندیشه‌های متفکر ما قبل او که به اندازه دورکیم معروف نیست، به شکل گرفته‌اند. این دانشمند، رابرتسون اسمیت است که کتابی در بررسی دین سامی با عنوان «سخنرانی‌هایی درباره دین سامیان در سال 1889 منتشر کرد. پیش از پرداختن به نظر دورکیم درباره دین، شروع کوتاهی از برخی نظرهای رابرتسون اسمیت در این باره برای شناخت زمینه کار دورکیم ضروری است. «رابرتسون اسمیت بیشتر بر عملکرد‌ها تاکید می‌ورزید تا باور داشت‌ نما. به استدلال او، عملکردهای مذهبی مانند تشریفات و مناسک و نه باور داشت‌ها، اهمیت بنیادی دارند. برای شناخت دین، نخست باید شیوه‌های عملکرد مردم را تحلیل کرد و نه باور داشت‌های‌شان. به همین دلیل است که باور داشت‌ها، غالباً مبهم، ناسازگار و متناقض‌اند. آدمیان به نظر او بخش اعظم دین به قضیه گزینش فردی ارتباطی ندارد. بلکه دین در ذهن اعضای جامعه القا شده و از آنها خواسته می‌شود که آنرا پاس بدارند. دین بخشی از همان چیزی است که دورکیم بعد از رابرتسون اسمیت آنرا باز نمودهای جمعی جامعه نامید. از نظر رابرتسون اسمیت، دین یک قضیه گروهی و اجتماعی است و اساساً ماهیتی سیاسی دارد. به ادعای رابرتسون اسمیت، دین دو کارکرد دارد: یکی تنظیم کننده (تنظیم رفتار فردی برای خیر همگان) و دیگری برانگیزاننده (دین احساس اشتراک و وحدت اجتماعی را بر می‌انگیزاند). (همیتون، 1377: 170و169)

فایل ورد 29 ص


تحقیق مفهوم انسان شناسی یا آنتروپولوژی

این تحقیق در مورد مفهوم انسان شناسی یا آنتروپولوژی در 45 صفحه کامل و شامل مقدمه،تعریف،رابطه بین انسان‌شناسی و عصب پژوهی،انسان شناسی،عصب پژوهی،انسان‌شناسی‌، آنتروپولوژی، anthropology ،انسان‌شناسی یا مردم‌شناسی،دانش انسان‌شناسی، وو منابع می باشد
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل docx
حجم فایل 115 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 45
تحقیق مفهوم انسان شناسی یا آنتروپولوژی

فروشنده فایل

کد کاربری 15813

این تحقیق در مورد

مفهوم انسان شناسی یا آنتروپولوژی

در 45صفحه کامل و شامل مقدمه،تعریف،رابطه بین انسان‌شناسی و عصب پژوهی،انسان شناسی،عصب پژوهی،انسان‌شناسی‌، آنتروپولوژی، anthropology ،انسان‌شناسی یا مردم‌شناسی،دانش انسان‌شناسی، و...و منابع می باشد.

فهرست

مقدمه 3

تعریف 4

انسان‌شناسی یا مردم‌شناسی 5

آغاز علم مردم‌شناسی 5

تاریخچه انسان شناسی 5

تعریف انسان¬شناسی 7

هدف 8

شاخه‌ها 8

مردم‌شناسی زیستی (کالبدی) 8

مردم‌شناسی فرهنگی 8

نظریه‌ها و مکاتب 9

مکتب تکاملی (تطورگرایی) 9

مکتب اشاعه 9

آلمان 10

انگلیس 10

ایالات متحده آمریکا 10

مکتب کارکردگرایی (فونکسیونالیزم) 10

امیل دورکیم 10

مکتب ساختار گرایی 11

روش تحقیق 11

روش پهنانگر 11

روش ژرفانگر 11

مردم‌نگاری و مردم‌شناسی 11

ارتباط با سایر علوم 12

مردم‌شناسی در ایران 12

مردم‌شناسی در ایران دوره اسلامی 12

سخن آخرین 25

انواع انسان¬شناسی 27

انسان¬شناسی فلسفی؛ 28

انسان¬شناسی دینی؛ 29

ضرورت انسان¬شناسی 30

موجودیت، اعتبار و جهت¬گیری علوم انسانی 31

تأثیر در علوم تجربی؛ 32

انسان¬شناسی در حوزه معارف دینی 33

انسان¬شناسی و مسأله خداشناسی؛ 33

انسان¬شناسی و مسأله نبوت و امامت؛ 33

انسان¬شناسی و مسأله معاد؛ 34

انسان¬شناسی و علم اخلاق؛ 34

بحران¬های انسان¬شناسی 34

نتیجه 38

انسان در اسلام 39

ارزشهای انسان 40

انسان زشت است یا زیبا ؟ 43

منابع 44

مقدمه

انسان‌شناسی یا آنتروپولوژی : anthropology بخشی از علوم اجتماعی است و علم گسترده در خصوص توضیح ابعاد وجودی انسان است، که حوزه گسترده‌ای از فرهنگ تا تاریخ تکامل انسان را در برمی‌گیرد. ریشه‌های آن در علوم انسانی، علوم طبیعی و علوم اجتماعی است. ماهیت انسان‌شناسی از دیرباز، مقایسه بین فرهنگی بوده‌است و نسبی‌گرایی فرهنگی، اصلی اساسی در روش تحقیق انسان‌شناسی شده‌است.

مردم‌شناسی علم است و از این رو قادر به تبیین، پیش بینی و کنترل روابط پایدار بین نمودهای حوزه فرهنگ انسانی یا جامعه بشری است. در دو دهه اخیر و به ویژه پس از تلاش های جان کاچیوپو(Cacioppo) در آمریکا و تاسیس انجمن علمی عصب پژوهی اجتماعی (Society for Social Neuroscience) در دانشگاه شیکاگو که فعالیت های خود را از سال2010 آغاز کرده است، مفاهیم و واژگانی چون عصب پژوهی فرهنگی (cultural neuroscience)، عصب-انسان شناسی (neuroanthropology) و قوم-عصب شناسی عصبی(ethno-neurology) هر چه بیش از پیش مطرح شده اند. این علوم در حوزه فرهنگ به دنبال مباحث گسترده ای رشد کردند که از سال ها ی دهه 1960 با استفاده از دستاوردهای روزافزون ژنتیک، کردارشناسی جانوری (ethology) و زبان شناسی و همچنین روان شناسی اجتماعی و کاربرد آنها در انسان شناسی امکان پذیر شدند. مسئله به صورت بسیار خلاصه در آن بود که پس از جنگ جهانی دوم و فجایعی که در آن به دلیل نفرت های نژادی انجام گرفته بودند و همچنین الوده شدن گروه اندکی از انسان شناسان و پزشکان در آن به ویژه از خلال آنچه «انسان سنجی» (anthropometry) و آزمایش های بیرحمانه زیست شناسانه بودند، اعتبار دانش های زیستی در نزد فرهنگ شناسان و جامعه شناسان به شدت کاهش یافته و تلاش داشتند که فرهنگ را تنها در روابطی غیر زیستی تعریف و درک کنند. اما تحول مطالعات و پژوهش های میدانی نشان داد که این کارنه عملی است و نه علمی. از این روی آوردن به طرف درک انسان و نظام های اجتماعی به مثابه پدیده های غیر قابل تفکیک از زمینه زیستی، ژنتیکی و رفتاری شان هر چه بیشتر در دستور کار فرهنگ شناسان قرار گرفت. از سوی دیگر تحول مشابهی نیز در زمینه علوم پزشکی رخ داد که نه تنها به رشد انسان شناسی پزشکی (medical anthropology)(در حوزه بیماری ها و سلامت در معنای مدرن آن) بلکه به رشد دانش قومی (ethnoscience) و قوم پزشکی (ethnomedecine) ( در زمینه اشکال سنتی و آلترناتیو پزشکی و دانش های بومی در این زمینه) یاری رساندند.

تعریف

Āntropoloźi، معنی اصطلاح اتنولوژی است و از سال ۱۷۸۷ «شوان Chavanne» سویسی آن را به کار برده‌است. این رشته، اکنون برای مطالعه جوامع ابتدایی و انسان فسیل در کنار انسان‌شناسی جسمانی به کار می‌رود. مردم‌شناسی زندگی اجتماعی و حیات فکری و فرهنگ انسان را با توجه به سیر تاریخی و مناسبات طبیعی و اجتماعی بررسی می‌کند و ویژگی‌های جسمانی و زندگی فکری و فرهنگی انسان‌های نخستین و جوامع ابتدایی را می‌کاود. می‌توان گفت این علم آیینه تمام نمای جامعه معاصر است یعنی می‌تواند علل به وجود آمدن سازمان‌ها و بنیان‌های کهن فرهنگی جامعه بشری را که برخی در جوامع معاصر رایج و برخی دیگر متروک شده‌اند کشف نماید.

انسان‌شناسی یا مردم‌شناسی

تحقیقات و نظرات متخصصان این رشته‌ها نشان داده‌است که هرجا مطالعه درباره انسان به صورتی عمومی و کلی و همه‌جانبه است اصطلاح آنتروپولوژی، و هر جا به صورتی منطقه‌ای، محدود و مربوط به یک زمینه است، اصطلاح اتنولوژی به کار می‌رود. در سال ۱۳۴۹ «شورای وضع و قبول لغات و اصطلاحات اجتماعی» با در نظر گرفتن همه جوانب و مراتب، اصطلاح انسان‌شناسی را در مقابل کلمه آنتروپولوژی، به مفهوم وسیع کلمه (مطالعه عمومی انسان، شامل جسمانی، باستانی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی) و اصطلاح مردم‌شناسی را در مقابل کلمه اتنولوژی، به معنی مطالعه هر یک از نهادهای انسانی (اقتصادی، اجتماعی، دینی، سنتی و فرهنگی) در محدوده معین برگزید.

آغاز علم مردم‌شناسی

آغاز علم مردم‌شناسی را باید در نیمه قرن نوزدهم قرار داد. در این زمان است که برای نخستین بار با ظهور گروهی از نهادها روبه رو می‌شویم که تلاش می‌کنند از مجموعه داده‌های گردآوری شده به وسیله جهانگردان، میسیونرها و فاتحان از یک سو و مجموعه تفکرات فلسفی و اجتماعی گروهی از اندیشمندان اروپایی درباره آن داده‌ها و درباره ذات و سرنوشت انسان از سوی دیگر، دست به تألیف زده و علمی تازه را با مکانیسم‌ها و روش‌شناسی خاص آن به وجود بیاورند. مردم‌شناسی عمدتاً در کشورهای انگلیس، فرانسه و ایالات متحد آمریکا پدید آمد و رشد کرد. در انگلیس مردم‌شناسی فرهنگی که از داشتن هدف‌های استعماری نیز برکنار نبود به مطالعه اقوام آفریقایی و آسیایی دست یازید و در فرانسه عموماً مردم‌شناسی جنبه فلسفی به خود گرفت و به کار میدانی چندانی دست نزد. برجسته‌ترین مردم‌شناس فرانسوی، لوی استراوس است که بر روش تحقیق علمی تأکید کرد و به زبان‌شناسی و تفسیر اسطوره‌ها پرداخت. در ایالات متحده آمریکا، فرانز بوآس، مالینوفسکی، کروبر، مارگارت مید، روث بندیکت، لسلی وایت و دیگران به مطالعات مردم‌شناسی دامنه‌داری دست زدند و سپس امکان تزاید این میراث اصیل معرفتی را به دیگران وانهادند. بدین ترتیب شاهد آن هستیم که از نیمه دوم قرن نوزدهم مردم‌شناسی یا انسان‌شناسی، چه به مفهوم شناخت موجودیت بیولوژیک انسان و چه به عنوان شناخت موجودیت فرهنگی انسان، وارد محافل علمی می‌شود دیدگاه بوآس درباره جامعیّت انسان‌شناسی به عنوان معرفتی علمی که همه جوانب زیست انسانی را در بر می‌گیرد، باعث شده تا امروزه در دانشگاه‌های آمریکای شمالی انسان‌شناسی به عنوان علمی چهار شاخه‌ای شناخته شود: انسان‌شناسی فرهنگی، انسان‌شناسی زیستی (یا انسان‌شناسی کالبدی)، انسان‌شناسی زبان (یا زبان‌شناسی)، باستان‌شناسی.


پاورپوینت انسان در اسلام

بحث براین است که در عصری که انسان در عصری که در علوم مختلف پیشرفتهای زیادی داشته است آیا باز هم دین پژوهی و مراجعه به دین برای حل مشکلات ضروری است
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل pptx
حجم فایل 117 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 27
پاورپوینت انسان در اسلام

فروشنده فایل

کد کاربری 7169

بحث براین است که در عصری که انسان در عصری که در علوم مختلف پیشرفتهای زیادی داشته است آیا باز هم دین پژوهی و مراجعه به دین برای حل مشکلات ضروری است.

برای رسیدن به این پاسخ بررسی دو نظریه ضروری است عده ای بر این اعتقادند امروزه پیشرفت به این بلوغ فکری رسیده است. یعنی قادر است تمام مشکلات خود را با تکیه بر علم و دانش حل کند حتی اگر در مواردی ناتوان از حل مشکلات باشدمی تواند به اندیشمندان جهان مراجعه کرده و راهکار مناسب را از آنها در یافت کند به عبارتی دیگر امروز جهان به دهکده کوچکی تبدیل شده که ایجاد ارتباط با افراد به راحتی صورت می گیرد یعی با وارد شدن به یک سایت علمی می توان راهکار مناسب را به دست آورد در نظر اینان دین پدیده ای کهنه و فرسوده که تاریخ مصرفش به پایان رسیده البته اینان نمی گویند دین اصلا به درد نمی خورد بلکه معتقدند دین فقط به درد دوران خط میخی و دوران عرب جاهلیت می خورده زیرا اینان نمی توانستند مسیر صحیح زندگی را تشخیص دهند به ناچار وجود راهنما برای هدایتشان به مسیر سعادت ضروری بود . اما امروزه بشریت آنقدر رشد کرده که بتواند مسیر صحیح زندگی را تشخیص داده و به عبارتی دیگر مشکلات خود را حل کند در نظر ابتدای ممکن است این طرز فکر پذیرفتنی به نظر آید اما با کمی دقت و توجه به پیرامون خود به این نتیجه می رسیم که علم و دانش بشر این توانایی را ندارد که به تمام سوالات اساسی و بسیاری پاسخ تعیینی و مطمئنی دهد.

. بنابراین از دید گاه گروه بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات و رسیدن به پاسخ منطقی و مطمئنی رجوع به این امر ضروری است. اینان معتقدند هر اندازه علم و دانش بشر پیشرفت کند باز هم قادر نیست به تمام سوالات اساسی پاسخ یقینی دهد زیرا علم و دانش بشری نمی تواند از نقص نسبی و نقص مطلق جدا باشد یعنی انسان نسبت به دیک سری از مسائل پاسخ می دهد اما مطمئن نیست که پاسخ او با طل یا کامل نشود همین رد و بطلان یا تکمیل شدن نظر یات دلیل محکمی است بر نقص نسبی دانش بشری از طرفی انسان نسبت به دیگر مسائل اصلا آگاهی ندارد یعنی اگر مجموعه بشری دور هم جمع شوند با زهم نمی توانند نسبت به سوالات اساسی کوچکترین نظری بدهد مثل اینکه از کجا آمده اند و نتیجه زندگی بشر به کجا ختم می شود دلیل دوم این دسته این است که وجود مشکلات در جامعه ی بشری دلیل محکمی بر ناتوانی بشر در حل مشکلات است

در این مختصر قصد داریم به پاره ای از مشکلات که جامعه را با بحران مواجه کرده است اشاره کرده تا نتیجه بگیریم که بشر از حل مشکلات خود ناتوان است این مشکلات عبارتند از :


دانلود پاورپوینت بررسی اهمیت انسان شناسی

پاورپوینت بررسی اهمیت انسان شناسی در 48 اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت pptx
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل pptx
حجم فایل 200 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 48
پاورپوینت بررسی اهمیت انسان شناسی

فروشنده فایل

کد کاربری 7466

پاورپوینت بررسی اهمیت انسان شناسی در 48 اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت pptx


اهمیت انسان شناسی :

انسان همواره به عنوان یک دغدغه شناخته شده است. علّت توجه به انسان علاوه بر اینکه یکی از موجودات این عالم است در واقع شناخت ماهیت و حقیقت خویشتن است. به طوری که در آموزه های ادیان الهی پس از خداشناسی بیشترین اهمیت به شناخت انسان است این در حالی است که یکی از اهداف اساسی انبیاء توجه به انسان و خویشتن می باشد. حضرت علی (ع) در روایتی چند خودشناسی و انسان شناسی را افضل المعرفه ، افضل الحکمه ، انفع المعرف، فوزاکبر و ... دانسته است.

l جهان بینی که همان تفسیر کلی جهان هستی یا مجموعه ای از عقاید کلی و هماهنگ درباره نظام هستی است به سئوالات مختلفی در زمینه های آفرینش، انسان، حقیقت مرگ و غیره پاسخ می دهد. اینگونه سئوالات به هم پیوسته و جدا شدنی می باشد. روایت معروف « من عرف نفسه فقد عرف ربه» به رابطه انسان شناسی و خداشناسی توجه دارد. در قرآن کریم نفس انسان به عنوان یکی از آیات مهم الهی معرفی شده است رابطه بین انسان شناسی و خداشناسی دوسویه است یعنی شناخت یکی منجر به شناخت دیگری و فراموشی یکی منجر به فراموشی دیگری می شود در همین رو قرآن کریم فراموشی خداوند را موجب خود فراموشی می داند. رابطه انسان شناسی با فرجام شناسی هم دوسویه می باشد یعنی توجه به روح و ابعاد متعالی انسان ما را به اندیشه جاودانگی و زندگی پس از مرگ سوق می دهد. عکس این مسئله هم درست است . دو ساحتی بودن انسان این مسئله را اثبات می کند که جهان منحصر به ماده و مادیان نیست بلکه امور ماورای مادی نیز در جهان وجود دارند.

انسان دارای دو آفرینش است.

1- انسان موجودی صرفاً مادی و محصول فرآیند تکامل کورزیست محیطی است که در این صورت آمدن رو به این جهان تصادفی است

l2- اگر انسان مخلوق خدا و خلیفه او بر زمین باشد آمدن او به این جهان هدفمند بوده است.


lحداکثر بهره برداری از زندگی دنیوی :

عمر انسان محدود است اما این سئوال به میان می آید که چگونه انسان می تواند در این فرصت محدود بیشترین استفاده را بکند؟ پاسخ به این سئوال به چگونگی تفسیر انسان بر می گردد. اگر انسان با دیدگاه کاملاً مادی تفسیر کند زندگی و رفاه هدف اصلی اوست و برای رسیدن به آن هر گونه ظلمی می کند و رسیدن به آرزوها و هواهای نفسانی مهمترین آرمان چنین شخصی است. اما اگرانسان خود را مخلوق خدا، آفرینش را امری هدفمند بداند. او خود را نه محدود به این جهان بلکه موجودی جاودانه دانسته بر اساس این تفکر معیار سود و زیان انسان ها نزدیکی به خدا ویادورشدن از خداست کمک به دیگران نه موجب زیان می شود بلکه موجب سود و رضایت خدا می گردد تلاش فرد برای رضایت خدا موجوب رسیدن به افتخار فوزاکبر می گردد. که با تعاریف این دو دیدگاه می توان انسان را تعریف کرد.

یافتن هویت واقعی:

انسان با موجودات دیگر عالم اعم از گیاه، حیوان،تفاوت دارد. یکی از دلایل این تفاوت این است که چون هر کدام از ما فردی از نوع یکی انسان هستیم شناخت هر ویژگی انسان موجب شناخت هر چه بیشتر خودمان می شود. به طور مثال اگر به این نتیجه برسیم که انسان دارای سرشتی پاک و گوهری متعالی است نتیجه می گیرییم که من دارای سرشت پاک هستم، چگونگی شکل گیری هویت و شخصیت انسان بسیار مهم است. هویت انسان تابع تصویری است که از انسان دارد. اگر ما انسان رااین گونه تعریف کنیم که حیوانی است تابع غرایز درونی، برون ارداده و اختیار و فاقد هر گونه مسئولیت و تکلیف، نمی توانیم هویتی جز این داشته باشیم اما اگر انسان را موجودی متعالی و پاک تعریف کنیم او را با هویتی دیگر خواهیم شناخت.

عرفان، فلسفه، اقتصاد و ... از جمله علومی هستند که هر کدام دوباره یکی از ابعاد انسان بحث می کنند: علم به دو دسته: 1- حضوری، 2- حصولی که خود به حسی، عقلی، دینی، تاریخی، تقسیم می شود. انسان دارای پنج رویکرد متفاوتی می باشد که صورت خلاصه در زیر بیان می شود.

درون نگری و انسان شناسی عرفانی: انسان در این عالم به همه امور علم حصولی دارد جز به خود، حالات خود و خداوند .

درونگری موجب خودیابی وعلم حضوری عمیق به خویشتن می شود. به طوری که کاسیر فیلسوف آلمانی تاکید به درون بینی دارد و می گوید بدون توسل به روش درون بینی و برون آگاهی حضوری بی واسطه به احساسات و عواطف و ادراک و افکار نمی توان حوزه علم روان شناسی انسان را معین کرد. این سخن واکنشی به کسانی است که می خواهند تنها از طرق عقلی یا روانشاسی جدید مبتنی بر شواهد حسی، انسان را بشناسند. عرفا در شناخت انسان و جهان و حتی خدا از این روش استفاده می کنند.

بنابراین انسان شناسی عرفانی ، نوعی انسان شناسی درون نگراست، عرفا معتقدند که انسان از راه باطن خویش می تواند علاوه بر شخصیت خود با حقیقت واحد جهان به گونه ای حضوری و شهودی ارتباط برقرار کند و این زمانی میسر است که از تعلقات ظاهری رها شود. پس از دیدگاه عرفانی معرفت و شناخت حقیقی به واسطه کشف و شهود حاصل می شود. مشکلاتی که بر سر راه انسان است به دلیل بی توجهی به خود و توجه بی از حد به بعد غیر معنوی خویش است که علت اصلی آن نادیده انگاشتن دین و آموزه های دینی است به تعبیر فلاسفه «موجود مجرد پیچ گاه از خود غافل نمی شود.»

روش عقلی وانسان شناسی فلسفی: راه دیگر شناخت انسان از طریق عقل است یکی از مباحث گسترده فلسفه اسلامی که تقریباً هم فلاسفه به آن پرداخته اند ( معرفت النفس) می باشد. بحث های فلسفی انسان را (حیوان ناطق) می نامند. ملاصدرا برای انسان سه وجود قائل است: 1) انسان حسی که در معرض فادوزوال است. 2) انسان عقلانی که ثابت و حقیقت انسان حسی است. 3) وجود شبحی برزفی که فاصله بین این دواست که آن انسان نفسی می نامند.

عرفا انسان را عصاره عالم هستی می دانند و به او (عالم صغیر) می گویند و به کل عالم هستی (انسان کبیر) می گویند و به بیان دیگرانسان را (عالم اکبر) و هستی (عالم کبیر) می گویند


دانلود مقاله بررسی نظرات مختلف درباره انسان شناسی

مقاله بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی در 49 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 39 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 49
مقاله بررسی نظرات مختلف درباره انسان شناسی

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی در 49 صفحه ورد قابل ویرایش


فهرست

عنوان صفحه

چکیده .............................................................................................................................................

مقدمه ..............................................................................................................................................

واژه شناسی ...................................................................................................................................

خودشناسی و اصطلاحات آن ...................................................................................................

تفسیر از خود بیگانگی و انواع آن ............................................................................................

آشنا ساختن انسان با خویشتن ................................................................................................

اهمیت خودشناسی در قرآن کریم .........................................................................................

انسان و شناخت های کاذب و فریبنده ..................................................................................

انسان و خداشناسی .....................................................................................................................

ارزش و مقام انسان ......................................................................................................................

ویژگی‌های انسان کامل در قرآن ..............................................................................................

خداشناسی در کلام حضرت علی (ع).....................................................................................

نگاهی به سیمای انسان کامل و ویژگیهای او از دیدگاه نهج البلاغه .............................

انسان و دشمن شناسی ..............................................................................................................

دشمن داخلی ................................................................................................................................

ناکثین و شیوه حضرت علی (ع) در برخورد با آنان ............................................................

سیمای ناکثین ..............................................................................................................................

نتیجه گیری ...................................................................................................................................

پی نوشتها .......................................................................................................................................

فهرست منابع ................................................................................................................................



واژه شناسی

درباره واژه نفس آمده است.

نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است.

نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است .

1) روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان می‌گیرد و روحی را که بدنش نمرده در وقت خواب قبض می‌کند ، آنگاه روحی را که در خواب گرفته نگاه می‌دارد. اگر مرگ را بر صاحب آن نوشته باشند و دیگری را تا وقتی معین به بدن می‌فرستد.

2) ذات و شخص . مثل “واتقو یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا” بقره : 48 بترسید از روزیکه کسی از کسی کفایت نمیکند.

3) در آیاتی نظیر “و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی” یوسف : 53 . “و نفس و ما سواها . فالهمها فجورها و تقویها” شمس: 7و8 . میشود منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر حق یا باطل قرار دهد.

4) قلوب و باطن . در آیاتی نظیر “واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه” اعراف : 205. و تخفی فی نفسک مالله مبدیه احزاب : 37 . مراد از نفس و نفوس در این آیات باید قلوب و باطن انسانها باشد.

5) نفس به معنی بشر اولی در آیاتی مانند “یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء” سوره نساء : آیه 98 : انعام – 189 : اعراف


واژه الله

الله : ] ال لا[ (اخ) خدای سزای پرستش (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه تهذیب عادل) . علم است برای ذات واجب الوجود. (متن الفه) نام خداوندی تبارک و تعالی ، اصل این کلمه الاه (= اله) بود. علم است که به معبود حق دلالت دارد. چنانچه جامع معانی همه اسماء الحسنی می‌باشد ، نامی ازنام‌های خدا . لفظ جلاله. 1

باید دانست که در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری تعالی است ، ولی التزاما بجمیع صفات خدا دلالت می‌کند و شاید از این جهت گفته‌اند : الله نام ذات واجب الوجودی که جامع تمام صفات کمال است و این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است و پنج بار “اللهم ” و بقیه “الله” (المعجم المفرس) وجود حق تعالی و توحید قرآن تعریف نکرده است و نشان نداده است. 2


واژه عدّو

عدو : دشمن که در قلب به انسان عداوت دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار می‌کند “ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا” نساء : 101 .

ان الشیطان للانسان عدو مبین) یوسف : 5

به قول راغب دشمن 2 جور است یکی آنکه بشخص عداوت دارد و بقصد دشمنی است مثل : “فان کان من قوم عدو لکم” نساء : 92

دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه وی حالتی دارد که شخص از آن متاذی می‌شود چنانکه از کار دشمن ، مثل “فانهم عدو لی الا رب العالمین”

بعضی موارد از عداوت دشمنی ظاهر و از بعضا عداوت و کینه قلبی است گرچه عداوت بمعنی تجاوز قلبی است در اقرب موارد گفته : عداوت به معنی خصومت و دوری است بقولی آن اخص از بغضاء است که هر عدو مبغض است و گاهی آنکه دشمن نیست مبغض است.3

در آیه “و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان” مائده 20 : عدوان چنانچه از راغب نقل شده است و در المنار ذیل آیه فوق گفته عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد یعنی در گناه ظلم همدیگر را یاری نکنید.


خودشناسی و اصطلاحات آن

اصطلاحاتی که برای شناخت خود باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:

1-حیات : عالی ترین محصولی که کارگاه طبیعت تولید می‌کند ، این پدیده با قطع نظر از ماهیت شگفت انگیزی که دارد ، دارای مختصات عمومی و روشنی است که آن را از سایر اجزاء عالم طبیعت مشخص می‌نماید. مانند احساس ، لذت و الم ، آماده نمودن محیط برای زیست تولید نسل ، مقاومت در مقابل عوامل مزاحم و .. همه جانداران در این پدیده مشترک می‌باشند.

2-جان : مانند خمیر مایه حیات برای جانداران است ، یا حیات در چهره احساس ملایم و ناملایم جان نامیده می‌شود.

3-خود : عامل مدیریت حیات است که تنظیم روابط حیات را با محیط طبیعی و با سایر موجودات پیرامون خود بعهده می‌گیرد.

4-من : از آنهنگام که خود مورد آگاهی قرار می‌گیرد و می‌تواند از “جز خود” تفکیک شود. من و خود باعتبار ابعاد و کیفیات مختلف ، با توصیفات گوناگونی متنوع میگردد ، مانند من اجتماعی ، من برتر ، من طبیعی ، من ایده آل، من مجازی و من حقیقی …

5-روان : اصطلاحی است برای آن حقیقت واحد درونی که دارای فعالیت‌ها و خواص و نمودهای مخصوص می‌باشد که در علوم گوناگون روانی مورد بحث و تحقیق قرار می‌گیرند.

بنظر می‌رسد که تفاوت چهره من و روان در وضع پویایی روان است که عبارت است از تحرک دائمی و دگرگونی مستمر که در من حکمفرما است. اگر اولین استعمال کنندگان این اصطلاح باین معنای پویایی من توجه داشته و آن را روان اصطلاح کرده‌اند ، توجهی فوق العاده با ارزش داشته‌اند. جلال الدین مولوی در توضیح اندیشه و امعان که بمعنای دقت در تفکر است ، چنین می‌گوید:

چیست امعان ؟ چشمه را کردن روان چون ز تن وارست گویندش روان

6-روح : جنبه عالی روان که وابستگی آن را به جهان مافوق طبیعت محسوس نشان می‌دهد ، روح نامیده می‌شود. البته دو اصطلاح روح و روان گاهی بطور مترادف بجای یکدیگر هم بکار برده می‌شوند.

7-ذات : اصطلاحی است دارای معنای عمومی که در مقابل جهان عینی بکار می‌رود و اغلب مترادف با ماهیت است.



لوازم ایمان ، عمل صالح است.

والذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون

کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ، اهل بهشت هستند و برای همیشه در آنجا به سر خواهند برد.

انسان مومن باید دست به هر کار و فعلی که می‌زند از انگیزه الهی برخوردار باشد ، یعنی عمل خود را به قصد قرب به خدا انجام دهد.

“گفتار نیک و پندار نیک” : نه تنها اعمال و افعال انسان مومن باید حساب شده و دقیق باشد ، بلکه گفتار و پندار او نیز باید درست و صحیح باشد. انسان مومن نباید سخن لغو و بیهوده بر زبان جاری سازد ، هم چنان که نباید شهادت ناحق و دروغ بدهد. قرآن کریم به هنگام برشمردن صفات “عبادالرحمان” در مورد آنها چنین می‌گوید :

والذین لا یشهدون الزور اذا مروا باللغو مروا کراما

(عبادالرحمن) کسانی هستند که شهادت ناحق و دروغ ندهند چون بر امور ناپسندی بگذرند با بزرگواری گذر کنند. (فرقان 72)

انسان نمونه قرآن فردی است که از میان آراء و نظرات مختلف نیکوترین آنها را انتخاب می‌کند. به بیان دیگر او حتی به اقوال مخالفان خود نیز با بزرگواری گوش فرا داده و سخنی را که حق است می‌پذیرد.

فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه

بشارت ده بی‌کسانی که وقتی کلامی را می‌شنوند بهترین و نیکوترین آن را انتخاب می‌کنند. (زمر 19)

“راستی” و صداقت نیز از برجسته ترین صفات و کمالات انسان مومن است. چنین انسانی هیچ گاه سخن دروغ و سخن زشت را بر زبان خود جاری نمی‌سازد، حتی اگر با جاهلان و فرومایگان نیز برخوردی داشته باشد با زبان خوش پاسخ آنها را می‌دهد.

و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما

(عباد الرحمان) کسانی هستند که هرگاه مردم جاهل آنان را خطاب کنند با سخن ملایم پاسخ دهند (فرقان 6)

“مردم گرایی” : انسان نمونه قرآن انسانی اجتماعی و مردم گراست. او حق ندارد که دور از جامعه در گوشه عزلت به سر برده و احساس هیچ گونه تعهد و مسئولیتی نکند. انسان مومن باید به دردها و گرفتاریهای افراد جامعه خود اندیشیده و راه درمانی برای آن پیدا کند ، چرا که از نظر قرآن کریم افراد مومن در حکم یک پیکر بوده و میان آنها رابطه برادری برقرار است.



عنوان : خداشناسی در کلام حضرت علی (ع)

در کتاب نهج البلاغه با استناد به کلام امیر مومنان علی (ع) واقعیات و حقایق با اهمیتی در رابطه با موضوعات خدا و انسان مورد بحث قرار گرفته که در 4 بخش کلی آن اشاره می‌گردد.



بخش اول :

بیان مختصات مقام شامخ خداوندی است که در حقیقت بازگو کننده اوصاف جمال و جلال آن ذات اقدس است. که بدون آنها ، خدایی مطرح نیست و راه شناخت این مختصات ، توجه همه جانبه به مفهوم کامل مطلق است که ضروری ترین صفت اوست ، مانند :

الحمدالله الذی علابحوله و دنا بطوله مانح کل غنیمه و فضل و کاشف کل عظیمه و ازل.15

سپاس مرخدای راست که به قدرت و سلطه ربوبیش بالاتر از همه جهان هستی است و با احساس و عنایت پروردگاریش به همه موجودات نزدیک است. اوست بخشنده هر سود و فضل ، و برطرف کننده هر حادثه بزرگ و تنگنای سخت.

الاول الذی لم یکن له قبل فیکون شی قبله و الاخر الذی لیس له بعد فیکون شی بعده.16

خدا آن ذات اول است که برای او هیچ قبلی نبوده است تا پیش از ذات اقدس او چیزی وجود داشته باشد ، و آن آخر است که برای او بعدی وجود ندارد تا چیزی بعد از او وجود داشته باشد (یعنی آن ذات واجب مافوق هر ابتدا و انتهاست که تصور شود.)

الحمدالله المتجلی لخلقه بخلقه و الظاهر لقلوبهم بجحته .17

سپاس مر خدای را که به وسیله خلقتی که فرموده ، به مخلوقاتش تجلی نموده و با حجت درونی در دلهای آنان آشکار است.

همچنین است در جملات دیگر از نهج البلاغه که علم مطلق و قدرت مطلقه خداوندی را با بیانات روشن توصیف می‌کند و چنانکه می‌‌دانیم ، این توصیفات از قبیل تعریفات منطقی معمولی نیست که منظور از آنها ، توضیحی درباره ذات خداوندی باشد ، زیرا هم از نظر عقلی و هم با نظر به جملات نهج البلاغه که در موارد متعدد آمده است ، ذات اقدس الهی قابل شناخت نیست. بلکه رابطه انسانهای رشد یافته با خدا همان طور که امیرالمومنین علیه السلام فرموده است، تجلی اوست در دلهای شایسته با نیروی ایمان. از آن جمله :

و لا تقدر عظمته الله سبحانه علی قدر عقلک فتکون من الهالکین هو القادر الذی اذا ارتمت الاوهام لتدرک منقطع قدرته و حاول الفکر المبرا من خطرات الوساوس ان یقع علیه فی عمیقات غیوب ملکوته و تولهت القلوب الیه لتجری فی کیفیه صفاته و غمضت مداخل العقول فی حیث لا تبلغه الصفات لتنال علم ذاته ردعها و هی تجوب مهاوی سدف الغیوب متخلصه الیه سبحانه فرجعت اذ جبهت معترفه بانه لا ینال بجور الاعتساف کنه معرفته .18

عظمت خداوندی را به اندازه عقل خود اندازه گیری مکن ، زیرا از هلاک شوندگان خواهی گشت. خداوند آن توانای مطلق است که هرگاه اوهام انسانی بخواهد نهایت قدرت او را درک کند و فکر تجرید شده و خالص از جریانات وسوسه‌ها بخواهد در اعماق غیوب ملکوت الهی ذات او را دریابد و دلها با اشتیاق برای دریافت کیفیت صفات او به فعالیت بیفتند و عقول انسانی با دقیق ترین راهها با نفوذ بسیار ظریف و دقیق بخواهند برای شناخت ذات او به مقامی که اوصاف توانایی رسیدن به آن را ندارد ، وارد شوند ، آن عقول را بر می‌گرداند در حالی که در مهلکه‌های تاریکیهای غیوب سرگردانند. این عقول که برای شناخت ذات خداوندی حرکت کرده بودند ، در حالی که دست رد به پیشانی آنها زده شده است ، برمی‌گردند و اعتراف می‌کنند که با تعدی تکلف آمیز نمی‌توان به کنه معرفت او نایل گشت.