دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 25 |
پیشگفتار
آثار معماری که تا کنون توسط باستانشناسان ایرانی و خارجی در نقاط مختلف شناسایی شده موید عظمت و شکوه معماری ایران در ادوار مختلف است. در فرهنگ معماری یک جامعه دو مسئله عمده همواره مورد نظر بوده: یکی بافت شهری و دیگری ساختمانهای عمومی و شخصی، که هر دو شدیداً دارای جنبههای قومی- اجتماعی هستند. از آنجا که هنر معماری همواره مهمترین و ارزندهترین مظهر قدرت حکومتها بوده، میتوان گفت یادگاری معماری این سرزمین اسنادی گرانبها و پر ارزش است که نشان دهنده قرنها تکامل و ذوق و اندیشه هنری مردم این سرزمین از دورترین ازمنه تاریخ میباشد. معماری ایران در سیر تکامل خود از تجارب گذشتگان بهرهمند شده و از تداومی بینظیر برخوردار است. به دنبال این تکامل و پیوستگی که از ویژگیهای معماری سنتی ما ایرانیان است، معماران چیرهدست ایرانی بخوبی توانستهاند آثار بسیار ارزشمندی که وابستگی کامل به زندگی دارد به وجود بیاورند.
بدون شک یکی از راههای شناسایی اینر هنر ارزنده ایران، مطالعه و تحقیق درگذشته این هنر است. بیتردید تاریخ معماری ایران بدون در نظر گرفتن پیشینه معماری ایران قبل از اسلام و اوایل اسلام، تنها نشان دهنده از هم گسیختگی و بیتوجهی به هنر معماری این سرزمین است. به همین دلیل، با نگرشی کوتاه و اجمالی به معماری قبل از دوره سلجوقیان به موضوع اصلی میپردازیم. در این نگرش کوتاه، قصد وارد شدن در تحقیقات عمیق را نداریم. زیرا در سرزمین ما آثار معماری فراوانی از دوران باستان و اوایل اسلام به جای مانده که پرداختن به هر یک از این آثار- که مایه افتخار هنر معماری ما ایرانیان است- نیاز به مطالعه و تحقیق فراوان دارد.
در این بررسی، ویژگیهای معماری، عناصر معماری و تکنیکی، تاثیر معماری قبل از اسلام، بویژه دوره ساسانی، نقشه و سبک و شیوه ساختمانی آثار، نقش تزیینات و عناصر تزیینی (کاشیکاری، آجرکاری، خطوط، کتیبهها، گچبری، و فرسکوسازی)، مواد ساختمانی، و دیگر جزئیات هنر معماری به تفصیل مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
بررسی هنر معماری این دوره، از معماری مساجد آغاز میشود، زیرا مسجد که اولین پایگاه و مرکز تجمع مسلمانان بوده، در نظر مسلمان خانه خدا و محل عبادت است و، به همین دلیل، در تمامی ادوار مختلف اسلامی و در تمام سرزمینهای اسلامی بنای آن اهمیت فراوان دارد. و سپس معماری منارهها، مدارس، کاروانسراها، برجهای مقبرهای یا آرامگاهها، و مختصری از شهرسازی مورد بررسی قرار میگیرد. در بررسی هر یک از انواع این معماری ضمن ذکر علل به وجود آمدن و کاربرد آنها، با ارائه شواهدی از آثار به جای مانده از این دوره، سعی شده تا شناخت کاملی از هنر معماری دوره سلجوقی به هنر دوستان و علاقهمندان به هنر معماری عرضه شود. آثار معماری مورد مطالعه اکثراً در داخل ایران قرار دارند؛ با توجه به محدوده ایران در زمان سلجوقیان- که شامل ناحیه وسیعتری بود- چند نمونه از شاهکارهای هنر معماری این دوره اکنون در خارج از مرزهای سیاسی ایران واقع شدهاند. امید است این کتاب بتواند دورهای از تاریخ هنر معماری اسلامی میهن عزیزمان را به دوستاران هنر معماری ایران بشناساند.
بناهای دوره سلجوقی
بناهای تاریخی زمان سلجوقیان که تاکنون به جای مانده اغلب جنبه مذهبی دارند و از آثار موجود این دوره چنین استنباط میشود که سلجوقیان ساختن مساجد، مدارس و مقبرهها را بر دیگر بناها ترجیح دادهاند. زیرا از بنای خاکها، خانهها، و دیگر آثار معماری این دوره اطلاع زیادی در دست نیست. تنها در سالهای اخیر در اثر کاوشهای علمی که در بعضی از نواحی ایران به عمل آمده چند نمونه از این نوع معماری سلجوقی کشف شده است که از بقایای مختصر آن میتوان تصویری از این نوع معماری در ذهن ایجاد کرد. با نگرشی کوتاه به آثار معماری این دوره ایران، میتوان به این نتیجه رسید که کوشش سلجوقیان بیشتر در به وجود آوردن بنای ساختمانهای از نوع مسجد متمرکز گردیده است و برای رسیدن به این هدف با استفاده از عناصر معماری ساسانی (گنبد، ایوان، حیاط) و اسلوب ساختمانهای طاقدار و دیگر روشهای مختلف توانستهاند خاصیت و کیفیت دقیقی به معماری این دوره ایران ببخشند و در نتیجه معماری شکل مشخص ایرانی به خود گرفته، طرح حیاط چهار ایوانی با رواقهای اطراف آن اساس معماری سلجوقیان را در بناهای مذهبی و غیرمذهبی تشکیل داده است.
الف) بناهای مذهبی
1- مساجد
در نیمه دوم قرن پنجم هجری، هنر معماری ایران به درجه کمال و شکوفایی خود رسید و صفات خاص این دوره با قدرت سیاسی و شور مذهبی آن در معماری و بنای مساجد که درانگیزترین آثار معماری اسلامی به شمار میرود تجلی یافت، و معماران زمان سلجوقی با استفاده از فرمهای زمان ساسانی و مهارت در به کار بردن آنها به عوامل و عناصری که بتوان با آن مساجد بزرگ را بنا کرد دست یافتند، و سبک معماری چهار ایوانی در بناهای مذهبی، بخصوص در مساجد این زمان متداول شد و بیشتر ابنیه ایران بر محور معماری چهارایوانی ساخته شدند. این سبک معماری نه تنها در ایران بلکه در بیشتر سرزمینهای اسلامی تحت سلطه سلجوقیان رواج یافت و، در نتیجه، مساجد بزرگی با این طرز معماری در کشورهای اسلامی ساخته شد. با یک نظر اجمالی به مساجد مهم ایران که بعد از دوره سلجوقیان احداث شده است، بخوبی میتوان دید که طرح مزبور تا چه اندازه سرمشق و نمونه عمومی مساجد در ادوار بعدی گردیده است، به طوری که هم اکنون نیز پیروی از شیوه مزبور ادامه دارد. با در نظر گرفتن اینکه ادامه این شیوه معماری، بعد از دوره سلجوقیان بیانگر همان ویژگی معماری ایران است که از تداوم بینظیری برخوردار میباشد. میتوان گفت معماری ایران در سیر تحولی خود در هر دوره، از تجارب گذشتگان سود جسته و با تکامل آن توانسته است آثار با ارزشی خلق کند که امروزه مایه مباهات ما ایرانیان است. نقشه و طرح کلی مساجد، در شکل کامل خود، در این دوره دارای خصوصیات ذیل است:
«در ابتدای محور طولی بنا، سر در ایوان قرار دارد که در جلو آن صحن باز واقع است. طاقنماهای دور صحن به چهار ایوان ختم میشوند که دو ایوان در محور طولی و دو ایوان در محور عرضی قرار دارند و شبستانها در پشت طاقنماها واقعند؛ ایوان اصلی در محور طولی مسجد و روبروی ایوان ورودی، که سوی دیگر صحن است قرار دارد، و به شبستان مربع شکلی باز میشود که گنبد دارد و در دیوار جنوبی آن، در انتهای محور طولی مسجد، محراب واقع است.» مهمترین مساجد دوره سلجوقی که همه این عوامل را دارند عبارتند از: مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع زواره، مسجد جامع اردستان، مسجد جامع برسیان، مسجد جامع گلپایگان، و مسجد جامع قزوین.
مسجد جامع اصفهان
مسجد جامع اصفهان، نمونه کاملترین مسجد چهار ایوانی دوره سلجوقی و یکی از زیباترین بناهایی است که مجموعه کاملی از تزیینات دوران اسلامی ایران را داراست. «این مسجد در عهد سلجوقی و به دستور ملکشاه سلجوقی در محل مسجد قدیمی ساخته شد که در دورههای بعد بارها تغییراتی در ان دادهاند و مسجد توسعه یافته، ملحقاتی چند نیز به آن افزوده شده است. از مسجد قدیمی اثری به جا نمانده است اما به گفته مورخین و سیاحانی چون ابن حوقل، مقدسی، مافروخی، و ناصر خسرو که آن را دیده و در کتابهایشان ذکر کردهاند مسجد دارای فرمی ساده و شامل صحن بزرگ و رواقهای متعدد بوده است». با بررسیها و خاکبرداریهایی که در سالهای اخیر در بعضی از قسمتهای این مسجد جامع کنونی که در حقیقت مجموعهای از شیوههای معماری و آثار هنری دورههای بعد از اسلام تاریخ ایران است شامل قسمتهایی میباشد که بررسی و مطالعه آن گویای تحولات معماری دورههای اسلامی ایران در مدت هزار سال اخیر است. لذا سعی میشود اجمالاً به بررسی بعضی از قسمتهای این مجموعه نفیس پرداخته شود.
کلیاتی درباره معماری دوره سلجوقیان
در این فصل، کوشش شده تا ویژگیهای عمده معماری و عناصر تشکیل دهنده آن در دوره سلجوقی مورد بحث و تجزیه و تحلیل نهایی قرار گیرد. بدین منظور با همکاری آقای پرفسور یلمازانگه، استاد دانشگاه هنر و معماری قونیه ترکیه، این بررسی را در تقسیمات زیر انجام میدهیم.
1- معماری ویژگیهای بناهای چهار ایوانی.
2- تزیینات، شامل: کاربرد آجر، کاشیکاری، گچبری، و مقرنسکاری.
3- خصوصیات معماری مقبرهها و آرامگاهها.
در آخر این بحث، عوامل و عناصر به وجود آورنده بنای مقبرهها و تزیینات آنها جداگانه مورد بحث و گفتگو قرار میگیرد. علت جدایی این فصل از دیگر فصول، وجود سبکها و طرحهای مختلفی است که در ساخت بنای این مقبرهها به کار برده شده است، در نتیجه هر کدام ویژگی خاصی را عرضه میدارند. به علاوه پراکندگی این مقبرهها در مناطق مختلف کشورمان و وجود چند نمونه از آنها در خارج از مرزهای کنونی ایران موجب این بررسی جداگانه شد، زیرا نوآوری در معماری هر کدام از این مقبرهها نشاندهنده تحول عظیم معماری این دوره از تاریخ هنر معماری اسلامی ایران نیز میباشد.
الف- معماری و ویژگیهای بناهای چهار ایوانی
ترکان سلجوقی قومی بیابانگرد بودند که میراث فرهنگی ناچیزی داشتند، اما زمانی که در ایران جایگزین شدند، سرکردههای سرسخت و خشن آن قوم به حمایت از ادب و هنر ایران برخاستند و هنرمندان و صاحبان حرف را در مقر حکومت خود یعنی در مرو، هرات، اصفهان، و نیشابور گردآوردند. سلجوقیان اگر چه ترک بودند اما بزودی تحت تاثیر فرهنگ و تمدن ایرانی قرار گرفتند. کارهای سیاسی، اداری، و فرهنگی بکلی در دست ایرانیان بودن و در میان ایشان وزیر بزرگ، نظامالملک طوسی، در تاریخ ایران نامی بسیار بزرگ و مقامی ارجمند دارد. او یکی از معروفترین وزرا و سیاستمداران شرق به شمار میرود و برای عدالت و حسن تدبیری که در اداره امور مملکت به کار میبرد و نیز علاقه زیادی که به صنایع، مخصوصاً ساختن بناهای مهم داشت، شهرت به سزایی دارد. در این عصر اقدامات زیادی جهت توسعه و تکامل زندگی شهری و رونق تجارت و صنعت صورت گرفت و بناهای بزرگی که تعدادی از آنها تا کنون باقی مانده است، ایجاد شد. شهرهای بزرگ با باروهای بلند آجری برپا و انتقال مرکز زندگی از شهرهای کوچک قدیمی به شهرهای بزرگ باعث تاسیس شهرستانهای بزرگی شد. در اثر توسعه تجارت و صنعت، و رفت و آمد کاروانیان در داخل و خارج ایران، کاروانها دارای سازمان و تشکیلات منظمی شدند و در بین راهها برای استراحت و اترقا این کاروانها، رباطها و کاروانسراها ایجاد شد. بر اثر این تحولات شهرها گسترش یافت و در نتیجه آثار هنری و تزیینات در امر شهرسازی و معماری راه پیدا کرد و موقعیت خاصی کسب کرد. بنای مساجد، مدارس، و مقبرهها در شهرها رواج یافت و بازارهای بزرگی به وجود آمد.
شهر مرو که زمانی پایتخت سلطان سنجر بود، در زمان سلجوقیان موقعیت خوبی داشت. این شهر در این زمان در اوج شهرت و شکوفایی بود. در آن زمان شهر مرو دارای دو خیابان - از شمال به جنوب و از شرق به غرب- بود که بازار شهر در تقاطع این خیابانها قرار داشت. بنا به منابع و اطلاعات قدیمی که وضع شهر را شرح میدهند، سقف این بازار- واقع در مرکز شهر- با قبه پوشیده شده بود. صاحبان حرف و هنر هر کدام از سازمان و تشکیلات قابل ملاحظهای برخوردار بودند. دکانهای زرگرها، ریختهگرها، فلزکاران، و سفالگران به صورت گروهی، در محلهایی مخصوص قرار داشتند. کاخهای سلجوقی و مساجد و مدارس در قسمتهای مرکزی شهر قرار گرفته بود و مقبره سلطان سنجر در کنار مسجد ساخته شده بود که به قول یاقوت در معجمالبلدان، گنبد آبی رنگ این مقبره از مسافت دو روز راه به خوبی دیده میشد. از افتخارات این شهر سلجوقی وجود کتابخانه بسیار غنی آن بوده است. در موقع استیلای مغول، جمعیت این شهر در حدود هفتصد هزار نفر و حتی به روایاتی در حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر بوده است. از دیگر شهرهای این دوره، میتوان شهر جرجان را ذکر کرد. خرابههای این شهر که در چهار کیلومتری شرق شهر جدید گنبد قابوس در جنوبشرقی دریای مازندران واقع شده، در دوره اسلامی اهمیت خاصی داشته است. با کاوشهایی که در سال 1350 توسط مرکز باستانشناسی ایران در ویرانههای این شهر اسلامی شروع شد آثار و شواهد زیادی از شهرسازی و معماری عهد سلجوقیان کشف شده است. وجود خیابانهای آجرفرش با پیادهروهای دو طرف آن و همچنین کانال انشعابی در وسط خیابان و تنبوشههای اطراف آن که آب مورد نیاز را به خانهها میرسانده، همگی دلیل بر اهمیت شهرسازی در این دوره است. طرحهای به کار برده شده در تزیین این خیابانها بسیار زیبا و جالب توجه است، زیرا نظیر این طرحها را در تزیینات دیواری این دوره از معماری ایران میبینیم. طرح این آجرچینیها به فرمهای جناغی، افقی، عمودی، و شکسته است و برای استحکام بیشتر خیابان آجرها را عمودی چیدهاند. در دو طرف این خیابانها آثار ساختمانی متعددی مانند ستونها، دیوار خانهها، دکانها، چاههای متعدد، کانال، و حوضهایی که همگی با آجر ساخته شده، از زیر خاک بیرون کشیده شدهاند. کاوش در این شهر هنوز تمام نشده، بنابراین نمیتوان اطلاعات کاملی را ارائه داد. امید است این مطالب مختصر راهگشای کسانی باشد که در زمینه شهرسازی این دوره از تاریخ کشورمان تحقیق میکنند. چنانکه ذکر شد، سلجوقیان حامی و مشوق هنرمندان و صنعتگران بودند. این حمایت شامل معماران نیز میشد. و در رشته معماری از ایجاد سبکها و بناهای موثری حمایت کردند به طوری که این حمایت به فرمهای پیشین معماری اسلامی در ایران، خاصیت و کیفیت دقیقی بخشید. دونالد ن. ویلبر نویسنده کتاب معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان معتقد است که «این حمایت موجب شد تا اشکال معماری قدیم به صورتی معین متبلور شود. اگر این پشتیبانی در کار نبود امکان داشت که معماری ایرانی مدتی دراز همچنان به صورتی کم ارزش و بیاهمیت باقی بماند. در حالی که هنر معماری در این دوره درخشان و شکوفا به درجه کمال رسید و بسیاری از دانشمندان و باستانشناسان اسلامی بر این عقیدهاند که معماری اسلامی ایران در این زمان به نهایت درجه ترقی خود رسیده است. مسئله جالب توجه در هنر معماری سلجوقی، سهم ذئوق و اندیشه معماران ایرانی در ایجاد چنین دوره درخشان و تثبیت شدهای در هنر است. متاسفانه برخی از نویسندگان تاریخ هنر ایران به غلط تصور کردهاند که این بدایع هنری را سلجوقیان از موطن اصلی خود به ایران آوردند. این اشتباهی بزرگ است، زیرا الپتکین و سبکتکین یا ملکشاه و سلطان سنجز، همگی در ایران اقامت داشتند و موطن اصلیشان، یعنی ترکستان، هنر تازهای نداشت که به ایران بیاورند. آنان وارد سرزمینی شدند که یادگارهای پرعظمتی چون تخت جمشید و تیسفون را به جهان معماری عرضه کرده بود».
فایل ورد 25 ص
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 365 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 72 |
بازیگری چیست ؟
بارها از خود پرسیدهام، چگونه می توان به این سئوال پاسخی داد که هم قابل قبول باشد و هم حق مطلب را ادا کرده باشد. قبول، از نقطه نظر عام عرض کردم، چون می پندارم، تمام تئوریها در بازیگری راهگشا و ضروری اند ولی هیچ گاه در توضیح خود حق مطلب را ادا نکردهاند .
حق مطلب یعنی آن اتفاق ظریف و پیچیده ای که در ذهن بازیگر شکل میگیرد و به روان و جسم او منتقل میشود. بین آن اتفاق از لحظه اول برخورد بازیگر با کاراکتر تا لحظهای که وی روی صحنه است یک فضای خالی است و کلمات تئوریسین ها برای پر کردن این فضای خالی مثل وضعیت کهکشانها در فضای لایتناهی است. یعنی فضاهای خالی و بیتوضیح بسیار بیشتر از کلمات و توضیحهای ارائه شدهاند. البته منظور من بخش تکنیکی قضیه، مثل تسلط بر بدن و بیان و … نیست. پر واضح است که برای بازیگری تئاتر باید تواناییهای ویژهای که جهت این کار لازم و ضروریاند کسب شود و تجربیات اساتید فن در این راه لازم الإجرا است ولی این فقط ابتدای ماجراست، نکته اصلی همان اتفاق درونی و تبلور کاراکتری دیگر در بازیگر است که همواره در هالهای از ابهام قرار دارد. به نظر من و خیلیهای دیگر هر انسانی یک نسخه منحصر به فرد است و دارای دنیای ویژه خود پس در هر کاری من جمله بازیگری، می تواند روش ویژه و منحصر به فرد خود را داشته باشد که البته این امر با شناخت تئوریها و مکاتب و سپس عبور کردن از این شناخت صورت می گیرد و این در عمل به نحوه زندگی کردن بازیگر بستگی دارد که چگونه میاندیشد و از چه پنجرهای به تماشای باغ نشته است.
« بازیگر بدون در دست داشتن نظامی از ارزشهای فردی هیچ است، حتی اگر استعدادی شگرفت را دارا باشد »
این جمله به نظر من کتابی خواندنی است. این نظامی از ارزشهای فردی او را منحصر به فرد و روش او را ویژه میکند، حال این تجربه است که روش ویژهای او را پر رنگ تر کرده و او را در این راه پخته میکند.
(بازی میکنیم تا باشیم : )
« این واقعیت ساده است که همه ما، از آن کودکی که برای دست یافتن به بستنی، لب و کوچه خود را آویزان کرده است، گرفته تا آن سیاستمداری که به قصد تسخیر ذهن موکلان احتمالیش حنجره خود را پاره میکند، برای رسیدن به آنچه مورد نظرمان است به نوعی از بازیگری استفاده میکنیم. تصور اینکه بدون استفاده از بازیگری بتوانیم به زندگی خود در این جهان ادامه دهیم بسیار دشوار است. بازیگری به عنوان یک عنصر اصلی در تسهیل روابط اجتماعی به کار میرود و وسیله ایست برای حفظ منابع و به دست آوردن امتیازات در همه موارد زندگی»[2] این گفتهی مارلون براندو، حکایت از حضور چیزی به نام بازیگری در همه امور زندگی میکند. و برای همهی افراد، صادق می باشد .
علت انتخاب نقش :
به گمان این حقیر کسی نقش را انتخاب نمی کند بلکه این نقش است که در مقام فاعل ظاهر میشود زیرا از خود روح دارد و زنده است، از اینرو منقوش خود را یافته و با او در میآمیزد. اگر تئاتر زندگی است شاید بتوان نتیجه گرفت که این فرضیه درست است زیرا در زندگی این نقشها هستند که به سراغ ما میآیند، یعنی شرایط نقشهای مختلفی را برای انسانها در نظر میگیرد، حتی مواردی که سخت بر این باوریم که انتخابگریم، معلوم نیست تحت تأثیر کدام بازی پنداریم .
اما این نمایشنامه و انجام وظیفه این جانب در شکل گیری این نمایش از این قرار بود که بنده در نمایشی به نام «گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مرد » به نویسندگی و کارگردانی جناب آقای نصرالله قادری حضور داشتم و این متن در خلال تمرینهای آن نمایش نگاشته شد و به گفته خود استاد بر اساس قابلیتهای شاگرد نوشته شد. حالا چند درصد از ذهنیات نویسنده بر صحنه متبلور شده، سئوالی است که باید از کارگردان پرسید !!
در هر حال، حداقل در این مورد به خصوص بدون در نظر گرفتن فرضیه، فاعل بودن نقش شرایط این نقش را برای من در نظر گرفت.
جذابیتهای موجود در نقش :
اولین عامل جذاب برای من راجع به این نمایشنامه، بسیار دوربودن من، به طور کلی از این نوع کار بود، که به نوعی مرا به تکاپو وا میداشت تا در عمل آنچه نمی دانم را بیاموزم. نثر مسجع و شاعرانه و در عین حال دشوار نمایشنامه در شیوه روایت برای روایت و کاراکترهای متعدد و همین که برای اولین بار چنین شیوهای را تجربه میکردم، عواملی بود که سختی توانفرسای روح بخش کار را بیشتر میکرد و در واقع مرا به عنوان بازیگر با چالشهای بیشتری روبه رو می کرد و مرا وا میداشت تا در دنیای جدیدی قدم بگذارم و چه جذابیتی بیش از این میتواند برای یک بازیگر وجود داشته باشد ؟
1ـ1 شناخت نویسنده
آقای نصر الله قادری فازغ التحصیل سینما در مقطع کارشناسی و تئاتر در مقطع کارشناسی ارشد ( هر دو با گرایش کارگردانی ) می باشد. او عضو هیأت علمی دانشگاه هنر می باشد. از آثار وی می توان به این کتابها اشاره کرد .
زندگی در تئاتر – زن، مذهب، نسل آینده در آثار برگمن – آناتومی ساختار درام، وقت پیچاپیچ محرمانه – کلی برای هیوا – افسانه لیلیث – به من دروغ بگو – زخمه بر زخم – مثل همیشه – هرا – غم عشق – مؤخره به سوی دمشق – زخم کهنه قبیله من – اسفنکس – فریادها و نجواهای دختر ترساحکایت باور نکردنی بردار شدن سنساره – قابیل – افسانه پدر – حدیث آصف زهر خورده از بهر آنکه راست کردار بود – آه مریم مقدس – گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مرد و «هنگامهای که آسمان شکافت» و …
وی همچنین صدها مقاله، نقد، تحقیق و پژوهش در مجلات و نشریه های سینمایی، ادبی و تئاتر به رشته تحریر درآورده است وی در زمینه کارگردانی فیلم و بازیگری تئاتر نیز تجربیاتی داشته و کارگردان مطرح صاحب سبک تئاتر می باشد.
از شاخههای کارهای ایشان میتوان به گره زدن مذاهب گوناگون در صحنه به گونهای که انگار همه از حقیقتی واحد سخن میگویند، اشاره کرد و اینکه این حقیقت مطلق پس کی سکوت سنگین خود را خواهد شکست ؟
پیروزان « این چه حکایت است ؟ پس چرا خدا کاری نمی کند؟ »
او آثارش را با این جمله آغاز می کند : « به نام خداوند قلم، زیبایی، عشق » او به نوعی قلم، زیبایی و عشق را سه رکن اساسی زندگی می داند. نگاه او به عشق با فراقی معترض متجلی میشود . فراقی پر سوز و گداز و جانکاه اما خشمگین و عاصی و این عصیان توسط کاراکتر اصلی که تقریباً همیشه زن است، بروز پیدا میکند .
زن در آثار و تفکر وی مظهر تقدس، زیبایی، عشق و در عین حال اعتراض است. اعتراض به ظلمی که مردان یا جامعه در حق او روا داشتهاند. در آرمان شهر او ابر زن در اوج اقتدار، مقدس، زیبا و مهربان است و حیات مردان به او بستگی دارد ولی این ابر زن در زمین مورد ستم واقع گشته و اسیر مردانی گشته که خود پرورده است. اگر زن نماد باروری و زایش باشد و زن زمین باشد، باید مردان نماد جامعه بشری باشند که نمی دانند با مادر خود زمین چه کنند ؟ شاید، کسی چه میداند ؟
او در عین حال با اسطوره و فلسفه سروکار دارد و آنها را همواره از منظر اجتماعی و سیاسی مطرح می کند و معتقد به همگام بودن با نبض جامعه است . او در صحنه عناصر متضاد را به شیوهای خاص، به وحدت می رساند، این وحدت گاه در کلام و گاه در حرکت و گاهی همزمان برای این عناصر ایجاد میشود و مرکز همه این اتحادها، زن و عامل تفرقه، تعدی به زن عنوان میشود .
در نمایش «هنگامهای که آسمان شکافت» فقط یک راوی حضور دارد که تصادفاً مرد است ولی فقط یک بار روی صحنه به سجده میافتد و آن، هنگامی است که مادر وارد میشود.
پیروزان ( در حال سجده ) : سلام ای بانوی بزرگوار، عذر تقصیرم بپذیر، من نمی شناختمت
از دیگر شاخصههای کارهای او به خصوص در این نمایشنامه « تاختن دوست و دشمن » بر کاراکتر اصلی است و اینکه همه به نوعی در پی نابودی و محو اساطیر در تکاپوی غم انگیز و مصیبت وار دست و پا میزنند .
1-2 بسترهای نمایشنامه
رخدادگاه نمایشنامه کویری لخت و تشنه است که یک راوی به نام پیروزان واقعه عاشورا را از منظری دیگر روایت می کند که چگونه در پی حملة اعراب به ایران، او درگیر و دار جنگ اسیر میشودو کینه حسین بن علی (ع) با ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو، در دل وی جوانه می زند و رشد میکند. او سالها با این کینه زنده میماند تا بلکه روزی بتواند انتقام دلش را بستاند و با کشتن امام حسین ( ع ) به معشوق خود یعنی شهربانو برسد - او هنگامی به امام حسین می رسد که او در محشر کربلاست و طی دیدن و روایت ماجرا از منظر خود اساساً دچار شکی عظیم میشودو در نهایت دچار استحاله میشودو قربانی حسین (ع) می شود. پیروزان به گونه ای نماینده روح ملی ایران نیز هست و یکی از وجوه اوست که بازی میشود. کف صحنه به دو قسمت سبز و قرمز تقسیم شده و خط سفید وسط که خط تردید پیروزان نیز هست، مجموعاً پرچم ایران را تشکیل می دهند که اولیا در قسمت سبز و اشقیا در قسمت قرمز روایت می شوند. نمایشنامه به لحاظ تاریخی، داستان شهادت اسطورهای را برای ما میگوید که یک ما به ازای ایرانی برای او داریم. ما به ازای حسین بن علی (ع) برای ما سیاوش است. آنها دو مظلومند که در پی ساختن آرامانشهر قربانی می شوند و هرگز برای جنگ پیش قدم نیستند، آنها دفاع می کنند.
به لحاظ تاریخی قدمت واقعهای را که ما روایت میکنیم به تاریخ اسلام بر میگردد و به واقعهی عاشورا اما پیوند زدن این واقعه تاریخی گذشته با وقایع امروز جامعه که یک انسان چگونه در محاصرهی دشمنانش تنها می ماند و چگونه به او نگاه میشود، نگاه سیاسی، اجتماعی، نویسنده است به مسائل روز با توجه به داستان تاریخی که روایت میشود. در مبحث شناخت نویسنده عنوان شد که او تمام دغدغهها و علائقش را در باب اسطورهی فلسفه، مذهب و … با بینش اجتماعی، سیاسی روز خود تلفیق میکند به گونه ای که به هیچ وجه قابل تفکیک نیستند. پیروزان در عین حال که پیروزان است و اسپهبد یزدگرد، در عین حال ایران امروز است و در عین حال روح کلی تاریخی ایران و در ضمن راوی ( بازیگر ) نیز هست.
یعنی یک ناظر کلی بر ماجرا:
این عناصر در ساختار روایی نمایشنامه در هم تنیده و غیر قابل تفکیکند. با توجه به اینکه فرهنگ ما یک فرهنگ شیعی، ایرانی است و این هر دو درهم تنیدهاند و این فرهنگ، از لحاظ اجتماعی با رسمی شدن مذهب شیعه در دوره صفویه متولد شد و تا به امروز رشد کرده و تحولات تدریجی خود را داشته است.
اینکه چرا ایرانیان در برابر خلفا از افراد خاندان پیغمبرحمایت کردند و خود را شیعه نامیدند و از فرقههای معتقد به دستگاه خلافت، خصوصاً سنی ها جدا شدند، علل اجتماعی گوناگونی دارد. شاید ایرانیان نزدیکی به آل پیغمبر را از آن جهت حس میکردند که سلمان، انیس پیغمبر یک ایرانی بوده است یا که چون پیغمبر بنابر حدیثی از انوشیروان شاه ساسانی به احترام یاد کرده یا آنکه می گویند حضرت علی با فروش برده وار دختران اسیر یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی مخالفت کرد. کمااینکه در نمایشنامه نیز هست :
خلیفه : این زن و همراهانش را به سایر اسیران به فروش رسانید .
ایلیا : نه این کار نشاید، چرا که پیامبر اسلام فرمود با بزرگان و عزیزان هر قوم رفتار نیک داشته باشیم.
یا اینکه شهربانو، همسر امام حسین یک ایرانی و دختر یزدگرد سوم است که این مهمترین عامل پیوند اسلام و ایران در نزد ایرانیان به لحاظ تاریخی، اجتماعی محسوب میشود.
1-3 تحلیل کلی نمایشنامه
سبک ویژهی هر هنرمند در مقایسه آثاری که متعلق به مکتب خاصی در هنر است و بوسیله هنرمندان آن مکتب بوجود آمدهاند شناخته میشود. مکتبهای هنری اغلب متعلق به دوره های معینی هستند. به این معنی که در هر دوره ای مکتب خاصی شکل گرفته رواج یافته و عده ای از هنرمندان آن دوره آثار خود را در قالب آن مکتب خلق کردهاند. بنابراین برای شناخت سبک ویژهی هر هنرمند، ابتدا باید مکتب هنری غالب زمان او را شناخت و دریافت که آیا وی نیز تحت تأثیر آن مکتب بوده است یا خیر، آنگاه به شناخت آنچه که سبک ویژهای او را شکل داده است، رسید.
سبک، بیانی فردی در ارتباط با زمان حال است، به عبارت دیگر هنرمند امروز، با انتخاب سبک ویژهی خود تلاش دارد تا با مخاطب زمان خویش ارتباط برقرار کند .
ساختمان هر نمایشنامه بر مبنای شش عنصر اصلی بنا شده اند :
1- شرایط محیطی خاص 2- گفتگوها 3- کشمکش و رویداد دراماتیک 4ـ اشخاص بازی 5ـ فکر اصلی 6ـ ضرباهنگ یا ریتم
هر نمایشنامه مانند یک ساختمان، دارای اسکلت فلزی و تعدادی ستونهای اصلی و به اصطلاح یک « زیر ساخت » است که قسمتهای خارجی و به اصطلاح «روبنا » بر آن سوار شده است. شرایط محیطی خاص به مثابه اسکلت فلزی و ستونهای اصلی یا زیر ساخت نمایشنامه و گفتگوها به مثابه روبنای آن است .هسته مرکزی نمایشنامه را رویداد دراماتیک و اشخاص بازی تشکیل می دهند و بالاخره اینکه هسته مرکزی در درون این ساختمان که زیر ساخت و روبنای مشخص دارد، شکل گرفته ورشد می کند، در این تعبیر، تفاوت نمایشنامه «هنگامه ای که آسمان شکافت» از منظر مکتب در شیوة نمایشهای ایرانی تراژیک رقم خورده و بر اساس شکل« روایت برای روایت » نوشته شده است. روایت برای روایت یعنی یک روایتی وجود دارد که مردم آنرا میشناسند و حالا نویسنده آن روایت شناخته شده را به گونهای دیگر و از منظر خود روایت می کند. این نمایشنامه عناصری از معرکه گیری ، تعزیه و نقالی را توأمان دارد اما نقش به گونهای پرداخت شده که کاراکتر، منحنی سینوسی تحول ارسطویی را میکند.، یعنی انجام تراژدی یونانی در روایت برای روایت ایرانی .
اندیشه یا ایده اساسی نویسنده « عدالت » است. او در پی پیدایی عدالت در جامعه است که چگونه یک اسطوره خود را قربانی می کند برای اینکه عدالت تحقق پیدا کند .
اشخاص نمایشنامه که همگی توسط یک راوی روایت می شوند :
پیروزان که راوی روایت است و در واقع ماجراها و وقایع توسط او نقل می شود، که خود دارای سه وجه بازی است :
1- بازیگر نقش پیروزان ( تکنیک تعزیه) 2ـ خود پیروزان که کاراکتر اصلی است و دچار تحول میشود3ـ روح ملی ایران
علاوه بر این سه ساحت، او کاراکترهای دیگری را نیز بازی میکند که عبارتند از:
1- شبیر ]( حسین بن علی (ع) [ 2ـ ایلیا ]( علی بن ابی طالب (ع)[ 3- ستاره شناس در بار یزدگرد 4ـ یزدگرد سوم 5ـ شیرین ( همسر یزدگرد) 6ـشمر 7ـ سنان
8ـ تازیان در کوچه های مدینه 9ـ کاروانسالار اسرا 10- شهربانو 11- خلیفه مسلمین 12- صدای جمعیت هنگام انتخاب شبیر توسط شهربانو 13ـ پیغمبر اسلام 14ـ معاویه 15ـ شاعر عرب 16ـ فاطمه زهرا (س)
که البته این کاراکتر حضرت زهرا (س) بازی نمی شود، بلکه معرفی شده و حضورش با ارتباط شبیر و پیروزان با او در صحنه حس میشودنمایشنامه تقریباً تمام ویژگیهای تعزیه را دارد مثل داشتن زمینههای نمادی و رمزی و …
در واقع یکی از کوششهایی که صورت گرفته ماندن تعزیه در جامعه متحول امروز است به گونه ای که بر روح و احساس تماشاگران تأثیر بگذارد و هم وجه تعقل او را برانگیزد. در واقع در این نمایش، تعزیه از لحاظ معنایی و صوری تغییر پیدا کرده و با نظام اجتماعی، فرهنگی این جامعه و با ویژگیهای مردم امروز هماهنگ شده است. نمایش از آن جهت نقالی است که نقالی عبارتست از : نقل یک واقعه یا قصه به شعر با حرکات و حالات و بیان مناسب در برابر جمع، موضوع نقالی داستانها و قهرمانان بزرگ شدهی فوق طبیعی هستند، قصه واقع بینی صرف را ندارد و با خطابه متفاوت است و به وسیله حکایت جذاب، لطف بیان، تسلط روحی بر جمع و حرکات و حالات القا کننده و نمایشی نقال، به آن حد که بیننده او را هر دم به جای یکی از قهرمانان داستان ببیند و به عبارت دیگر بتواند به تنهایی بازیگر همه اشخاص بازی باشد.
1-4- فضا و عناصر دراماتیک نمایشنامه :
فضای نمایشنامه یک فضای تراژیک است و این فضای خاص، فضای تیره و تار است که از ساختار نمایشنامه تبعیت می کند. پس باید نزدیک باشد به شیوه ای که ما می شناسیم یعنی شیوه « اپیک » در حالیکه نمایشنامه اساساً از ساختار اپیک پیروی نمی کند بلکه از سنت قصه گویی هزارتوی هزار و یک شبی ایران استفاده می کند و این پایبند نبودن به قواعد کلاسیک در این کار برای من بسیار جذاب بود و اینکه چگونه یک سبک اجرایی دارای امضا میشود.
« چیزهایی حالا اتفاق می افتد که هرگز در تاریخ سیاره رخ نداده و لازم است ما به شیوههایی تازه درباره آنها صحبت کنیم. در عین حال این تفکر که ما فقط اینجاییم اشتباه است. ما وارث تمام جهانیم. نشنیدن صدای پیشینیانمان نوعی کری است که بی فایده است و من فکر می کنم واقعاً مهم است که ما به طور مداوم زندگی خودمان را با بزرگترین خردی که وارث آن هستیم محک بزنیم. خرد کسانی که می کوشند تا به ما چیزی بگویند. که قبل از ما اینجا بودهاند و قبل از آنکه ما بیاییم آنرا آزمودهاند.»[3]
تمامی تکنیک در کلامی نهفته است که در دیالوگ نمایشنامه است که این دیالوگ بر اساس ریتم، هارمونی و تمپو نوشته شده و معنای تک تک کلمات مورد نظر نویسنده نیست. بلکه چگونگی قرار گیری کلمات در کنار هم و انتقال یک حس واحد به بازیگر و انتقال این حس به مخاطب مورد نظر هست و البته قصد برانگیختن تفکر تماشاگر را نیز دارد و این هر دو شانه به شانه یکدیگر حرکت میکنند.
در گفتگوی فیلسوف و بازیگر، فیلسوف می گوید :
« منظور از تفکر چیست ؟ آیا همان چیزی است که در برابر احساس قرار دارد یعنی کوشش متن برای حفظ آرامش و اعتدال ؟ باید خودمان را از شر این انگاره که برای درک هنر باید آرامش و هوشیاری را ترک کرد و به شیفتگی نزدیک شد. رها سازیم. می دانیم که این کشمکش میان دو قطب هوشیاری و شیفتگی در هر ادراک هنری وجود دارد. هر نوع کوشش برای ارزیابی بدون احساس صحنه ها و آدمها غیر ضروری است. تمام نگرانی ها و انتظارها و علاقه هایی که در زندگی واقعی ما وجود دارد باید اینجا نیز مطرح شود. تماشاگر باید انسانهایی را ببیند که مانند ماده خام متغیری هنوز شکل نگرفته و مقید نشده می توانند در او ایجاد حیرت کنند. تنها در برخورد با چنین آدمهایی است که او تفکر واقعی را تجربه خواهد کرد. یعنی تفکری که ناشی از توجه او به خودش است.»[4]
فایل ورد 72 ص
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 7 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 9 |
در بسیاری از موارد شاهد طرح این بحث بوده ایم که چرا هنرهای سنتی در جامعه ی ما و بخش عمده ای از آن تنها از منظر یک اثر هنرمندانه مورد تامل قرار می گیرد و نقش کاربردی آن کمتر مورد توجه بوده است. و چرا اشیایی که امروزه در زندگی روزمره با ان سرو کار داریم متاثر از هنرهای سنتی ما نیست و در هر صورت یک تفاوت ماهوی بین نوع اشیایی که امروزه در زندگی با آنها سروکار داریم و چیزهایی که در زندگی سنتی با آنها مواجه بوده ایم احساس می شود حل این موضوع را شاید بتوان در این نکته دانست که ما نسبت بین کاربرد اشیاء را با جنبه های هنرمندانه آن بتوانیم درست تشخیص بدهیم. عده ی معتقدند که این دو جنبه در عوض یکدیگرند، یعنی اینکه یکی از آنها می تواند باشد و دیگری می تواند نباشد. به دیگر سخن یک شیء ممکن است تنها جنبه هنرمندانه داشته و کاربردی نباشد و یا اینکه کاربردی بوده و هنرمندهنه نباشد. زمانی هم این دو در کنار یکدیگر قرار می گیرند بدون اینکه ربطی به لحاظ ماهوی با هم داشته باشند در واقع اینها را در همسایگی و همجواری و در عرض یکدیگر می بینیم. در شکلی دیگر، اینها در طول یکدیگرند یعنی یکی در پی دیگری آشکار می شود و در حقیقت شی که به صورت روز مره با آن سروکار داریم ارتقاء مرتبه پیدا کرده و طبعاً جلوه هنرمندانه پیدا می کند.
به نظر می رسد اگر گاهی اوقات حل این معضل و معما، دشوار می شود، به خاطر نومع نگاهی است که ما داریم یعنی وقتی اینها را در عرض هم می بینیم برای ما این تزیینات، مستقل از شیء جلوه گر می شوند و می گوییم که اینها تزیینات شیء را محمل قرار داده اند، تا بتوانند آشکار شوند. اما وقتی آنها را در طول هم قرار می دهیم و یک رابطه ای طولی برقرار می کنیم، در این صورت در ادامه ی هم و یا ارتقاء کیفیت است که آن صورت هنرمندانه آشکار می شود، مثل غنچه و گل ببینید وقتی غنچه می شکفد گل میشود، این طور نیست که چیزی به نام گل و چیزی به نام غنچه وجود داشته باشد، چرا که اینها به نسبت در طول هم قرار می گیرند. مثلاً فرش یک جنبه کاربردی دارد و برای اینکه بتواند فواید کارکردی خودش را ظاهر کند احتیاج ندارد که آن نقوش و ترکیبات رنگی در فرش وجود داشته باشد، بلکه کافی است.حمام گنجعلی خان به نظر می رسد باید به یک نیاز وسیع تری پاسخ بدهد، و آن اینکه هم حجم و هم روح ما در آن شست و شو شود. برای همین حمام رفتن مهم بوده همچنان که غذا خوردن و هرچیز دیگری امر مهمی بوده است. اما امروزه هیچ چیز امر مهمی نیست حمام رفتن اصلاً امر مهمی نیست. غذا خوردن اصلاً امر مهمی نیست چرا هیچ چیز مهم نیست! چون انسان موجود مهمی نیست.
عایق بوده و پرزدار و نرم باشد ورطوبت و حرارت را منتقل نکند و ... هیچ کدام از اینها موکول به این نمی شود که می بایست فرش حتماً منقوش و الوان باشد، زیرا اینها نقشی در جنبه های کاربردی فرش ندارد. شاید به همین دلیل اتس که سنت بین جنبه های هنرمندانه فرش، جنیه های کارکردی خودش را نیز ارائه می دهد. این نوع نگاه که دو موضوع را در عرض هم ببینده به فکری بر میگردد که در دوره معاصر شیوع پیدا کرده و امروز ما هم به آن مبتلا شده ایم. در تفکر امروزی چیزی که معتبر است جهانی است که در آن به سر می بریم یعنی جهان ماده و آن بخشی از وجود انسان که معتبر است پخش حیات دنیوی انسانی است و چون حیثیت دنیوی انسان معتبر شناخته شده هر آن چیزی که با آن مرتبط باشد نیز اعتبار خواهد یافت.
اگر در حیات سنتی ما فرش و لیوان و پنجره و پرده و .... همه یکجور دیگر بودند به خاطر این بود که تعریف انسان، حیات انسان و تعریف جهان و سایر تعاریف تفاوت می کرده است تشنگی را فقط آب مرتفع می کرده و یک عطش دیگر معنوی بوده که باید یک چیزی سیرابش می کرده است سکنی گزیدن در یک خانه یعنی، سکینه پیدا کردن به آرامش رسیدن یعنی در وطن مستقر بودن آن هم برای کسی که اهل این عالم نیست و در هجران در این عالم به سر می برد. اگر ما بخواهیم برای چنین کسی سکینه و راه آرامش وامنیتی ایجاد کنیم باید کارهای دیگری انجام داد و برای اینکه این کارها صورت گیرد آب خوردنش، لباس، پوشیدن معاشرت کردنش و ... معانی دیگری پیدا می کند.
پس حقیقتاً نقش روی فرش پاسخگوی نیازی بوده است.
این نقش، زینتی است الصاق شده به خانه اما اگر در کیفیت حیات سنتی مان زندگی می کردیم این دیگر یک امر الصاق شده نبود بلکه امری حقیقی بود و یک نیاز واقعی را پاسخ می داد.
شما این موضوع را فقط در هنرهای سنتی به شکلی که امروزه تعریف شده یعنی مثلاً در سفال و منسوجات و چیزهایی که امروزه در کارگاههای هنرهای سنتی وجود دارد نمی بینید. بلکه در همه شئون زندگی این چیزها دیده می شود. مگر درمعماری ما این طورنیست مگر در رفتار ما این طور نبوده و یا در هر چیز دیگر.
فایل ورد 9 ص
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 58 |
در سال 1997 نیویورک تایمز[1] نظرسنجیای را با موضوع طبیعت هنر منتشر کرد که از مجموع مصاحبات انجام شده با هفده متخصص سرشناس گردآوری شده بود: [این متخصصان عبارتند بودن از:] مورخان هنر، متصدیان موزه، منتقدان، یک فیلسوف، هنرمندان، یک خبرنگار، و یک عضو کنگره آمریکا در ارتباط با [سازمان] موقوفات ملی برای هنرها.[2] از آنها پرسشهایی به عمل آمد که عنوان موضوعی بحث ما را نیز شامل میشود: چیست هنر؟ ممکن است انتظار داشته باشید که تعاریف قاعدهمند و دقیقی از این گروه برآمده باشد، و لیکن نظرات در سطحی غیر صریح تا شکاکانه ابراز شدند. اکثر ایشان بر این عقیده بودند که امروزه بسیار دشوار است که بگوییم چه چیزی هنر است [چیست هنر]، تا حدی به این دلیل که خارج کردن هر آنچه هنر نیست از حوزة هنرها، کم و بیش غیر ممکن است. ویلیام روبین[3]، رئیس اسبق بخش نقاشی و مجسمة موزة هنر مدرن اظهار کرد: «هیچ تعریف واحدی از هنر وجود ندارد که به نحو کلی[4] قابل مدافعه باشد.»؛ فیلیپ دی مونتبلو[5]، رئیس موزة متروپولیتن[6]، نیز بر همین عقیده بود: «امروزه در مورد هیچ چیزی موافقت عمومی وجود ندارد.»؛ «حتی مفهوم معیارها نیز پرسش برانگیز هستند.» توماس مک اویلی[7]، مورخ هنری، قدری بیباکتر بود: «اگر چیزی، هنر نامیده شود یا در یک مجلة هنری راجع به آن مطالبی نوشته شود، در نمایشگاهی به نمایش درآید یا توسط یک مجموعه دار خصوصی خریداری شود، پس آن چیز هنر است.» و لیکن هنرمندی به نام باربارا کروگر[8] حتی در مورد این اظهاریة فراگیر نیز نظری شکاکانه داشت، او بیان کرد: «من با مقولات [طبقهبندیهای منطقی] مشکل دارم»، «فقط میدانم که این ایده که یک چیز به دلیل حضورش در گالری فوراً هنر است، در حالی که چیزی که جای دیگری است هنر نیست، ایدهای احمقانه و تنگ نظرانه است. به تعاریف تنگنظرانه علاقهای ندارم.»
نظریه پردازان و دست اندرکاران [در رشتههای هنری] هرگز در مورد روش پاسخ گویی به پرسشهای مبسوط و ارزشی توافق کاملی نداشتند، لذا انتظار وجود مقدار مشخصی از عدم توافقها میرود. تعریف هنر همواره امر دشواری بوده است، از آنجا که صور، انواع، دورهها، سبکها، نیات و مقاصد بسیاری وجود دارند که در ساخت و پذیرش آن به هم میآمیزند. با اینحال، درنگ و زحمت ناشی از این پرسش برای بسیاری از متخصصان، که به نظر میآمد بیشتر از دیگران در وضعیتی باشند که نظر قطعی خود را در مورد این مسأله صادر کنند، خبر از بحران نظری مهمی میدهد. برای افراد بسیاری، هر نوع تعریفی کلاً نوعی بدفهمی به شمار میرفت. رابرت رزنبلوم[9]، مورخ هنری و متصدی [موزةا] گوگنهایم[10]، بیان کرد: «اکنون ایدة تعریف کردن هنر چنان بعید است که فکر نکنم کسی جرأت انجام آن را داشته باشد.»، «اگر ظرف پیشاب[11] دوشان[12] هنر است، پس هر چیزی هنر است.»
چرا این متخصصان از قبول بنیاد مستحکمتری برای طبیعت هنر سر باز زدند؟ چه افکاری در ذهن داشتند که ایشان را از ارائة یک تعریف [مشخص] منصرف میگرد یا به ارائة یک قاعده آشکارا بیمعنی [پوچ] وا میداشت: آیا هر چیزی که «هنر» نامیده شود، هنر است؟ برای فهم احتیاطی که ایشان به کار بردند بگذارید به بررسی چند نمونة هنری که مفاهیم سنتی هنر را به چالش کشیدند بپردازیم. این موارد هم هنر فمینیستی و هم دلایل اصرار مداوم فیلسوفان ـ علیرغم وجود اختلافات ـ برای تدوین یک تعریف [مشخص از هنر] را به ما معرفی خواهند کرد.
با ذکر مثالی که در انتهای فصل گذشته مطرح شد، آغاز میکنم. در سال 1987، هنرمند کانادایی چکوسلواکی الاصل، یانا استرباک، اثری به نام
[13]Vanitas: Flesh Dress for an Albino Anorectic، را به نمایش درآورد. لباسی که از به هم دوخته شدن شصت پاوند[14] استیک راستة خام روی یک مانکن با ژست نشسته درست شده بود. در طی جریان نمایش، گوشت به آرامی سیاه و فاسد میشد. در عین حال که هنرهای دیگری که از واسطههای ارتودوکسیتر استفاده میکنند نیز زوال و فنا را باز مینمایانند، [ولی] این اثر به معنای تحت اللفظی کلمه جلوی چشمان بیننده میگندد [ضایع میشود]. آثار استراباک، علیرغم ظاهر ناراحت کنندهشان، به هیچ وجه پریشان کنندهتر از آثاری که مخاطبان امروزه با آن مواجهند، نبودند. آثار بد نامتری، از جمله آثار متهورانة تعدادی از دیگر فمینیستها آنها وجود دارد که از میان مشوش کنندهترین آنها میتوان به اثری از کارولی شنیمان[15] که در دهة هفتاد [9-1970] به نمایش و ثبت درآمد، به نام طومار داخلی[16] اشاره کرد. حین این اجرا شنیمان پوشش خود را برچید و برهنه در مقابل حضار ایستاد؛ او بدن خویش را با گل و لای آغشته کرد، در حالی که از روی متنی میخواند. و سپس به آرامی یک حلقة نوار دراز کاغذی را از شرمگاه خود بیرون کشید، در حالی که با صدای بلند پیام نوشته شده بر آن را میخواند. [2]
فایل ورد 58 ص
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 56 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 75 |
هنر قدیم است به قدمت بشریت تاریخ هنر ملت ها نموداری از استعداد ها و تواناییها و اندیشه ها و پشتکار و پایداری و استقامت آنها می باشد... آثار مکشوف از طبقات مختلف زمین گویای تمدنهای گوناگون و اوضاع جغرافیایی و تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد و سیستم حکومت اجتماعی و وضع زندگی ویژة ملت هاست.
کتاب حاضر که از ماقبل تاریخ آغاز شده و مطالب آن به وجهی فشرده به اوایل قرون وسطی پایان می پذیرد همانند سینمایی هنرهای مصور ملتهای: آشور، کلده، سومر، ایران، یونان، روم، هند و چین را از برابر نظر شما می گذراند و از تحول تمدنها و انگیزة نشیب و فراز آنها تا آنجا که بر ما مکشوف و معلوم گشته است خواننده را آگاه می سازد.
این کتاب به نیت تدریس در رشته باستان شناسی دانشکده ادبیات تهران ( که از سال گذشته به برنامة دروس این رشته افزوده گشته است) فراهم آمده است...
باستان شناسی مخصوصاً در کشورهایی مانند ایران که تمدنی بزرگ و باستانی دارند رشتة بسیار مهم و سودمندی است، زیرا صرف نظر از کشف آثار نبوغ نیاکان و دریافت راز مقاومت ها که درنشیب و فرازهای زندگی و تماس با ملل مختلف به مرحلة بروز و ظهور رسیده است ( و موجب غرور ملی و تقویت نیروی روانی و سرافرازی باطنی نسل حاضر و آینده است)، از نظر حسن جریان زندگی و تماس با ملل مختلف گیتی و جلب سیاحان و رونق بازار اقتصاد کشور نیز اهمیت بسزایی دارد.... هر چه بیشتر بدین رشته توجه شود، بیشتر فرزندان این آب و خاک و اجد صلاحیت علمی برای کاوش و کشف می گردند و کشور را از متخصصان خارجی که هرگز این علاقه و بی غرضی و اطلاع از آداب و رسوم محلی را ندارند بی نیاز می سازند. به سبب محدود بودن صفحات کتاب ارائه پاره ای تصاویر که شرح آنها در مت آمده است، میسر نشد و از هر سبک و یا موضوعی فقط یک یا دو نمونه ارائه گشته است امیدوارم با « پرژکسیون» و تصاویر رنگین که در دست تهیه است ( توأم با توضیح) رفع این نقصیه بشود.
دیباچة آموزنده ای از بانو« هلن گاردنر» آمریکایی دربارة رسم و رنگ و فرم و تکنیک و ساخت هنرها جهت مزید دانش، دانشجویان به وسیلة دوست و همکار عزیزم « بانو دکتر سمیمن دانشور» ترجمه شده است که موجب تشکر است... مطالب این دیباچه در زمینه هنرهای عینی است و در امر ذهنی یا فلسفة هنر، و اینکه: هنر چیست؟ وارد بحث نشده است فقط با یک جمله که: « هنر چیست، نمی دانیم: واقعیتی است که در دست ماست» از بسط مقال و تشریح مطلب و روشن شدن موضوع می گذرد... البته بحث بسیار پیچیده و بغرنجی است که قرون متمادی روی آن اندیشه شده و هر فیلسوفی آنچه به عنوان نظریه اعلام کرده است یکی از وجوه این واقعیت است....در دو کتاب زیبا شناسی که اینجانب تألیف کرده ام به عناوین مختلف از آن گفتگو شده است و چون تصور می کنم نپرداختن به این موضوع، جای خالی و ابهامی در کتاب حاضر باقی می گذارد، کوشش می کنم در همین مقام عصارة آراء و اندیشه های برخی از زیبا شناسان را که تاکنون تدوین شده است تذکار نمایم: برونتیر می گوید: « هنر چیزی و زیبایی چیز دیگری است»
گاستالا معتقد است: « هنر ساختة دست بشر است»
زیبا شناسی می گوید: « بشر پیش از آنکه دانشمند باشد هنرمند بوده است، زیرا حکومت خیال مقدم بر حکومت عقل و تجربه است»
زیباشناسی می گوید:« ساختة هنری محصول دانایی به وسیلة توانایی است»
زیباشناسی می گوید:« هنر لذت و شوری است که عینیت و موضوعیت یافته است»
زیبا شناسی می گوید:« هنر فقط نمایش، یا تجسم نیست، بلکه گزارش و ترجمه ای از روح هنرمند است».
زیبا شناسی می گوید:« هنرمند حقیقت نمی گردد، بلکه آن را خلق می کند».
زیباشناسی می گوید:« هنر مضراب یا زخمه طبیعت و زندگی است که بر تارهای عواطف و احساسات هنرمند نواخته می شود... از این رو همان طور که طبیعت رنگارنگ، و زندگی گوناگون است، عواطف هنرمند و تأثیر هنر او در بیننده در اعصار و طبقات و زمانها و مکانهای مختلف نیز گوناگون می باشد».
زیباشناسی می گوید: هنر زاییدة احوالیست که مستقل از تجسس برای حقیقت و اخلاق و سود و یا تحریک غرایز حیوانی است.
تن می گوید: « در زندگی جاری، اخلاق پادشاه است، ولی در قلمرو دانش و هنر، اخلاق را راهی نیست».
نیچه می گوید:« تشبیه همواره لذت بخش است، ما نیز از هنر لذت می بریم، زیرار هنر یک نوع تشبیهی از جهان است».
نیچه می گوید: هنر عبارت از فعالیت بشر به وسیلة اعلام و ابراز آرزوها برای یک زندگی عالی تر است.
نیچه می گوید: هنر گل زندگی است – و هنر مند دوست واقعی بشر است که این گل خوشبو را بدو هدیه می کند.
نیچه می گوید: تعریف هنر خیلی بغرنج تر از آنست که در یک جمله بگنجد شاید یک تعریف محکم آن اینست که:
« هنر بیان بلیغ ارزشهای (والور) تمام چیزهایی است که مربوط به زندگی است ( منظور از ارزش یا والور جالب و جالبتر بودن است) و اجتماعی بودن هنر از همین رو است که ارزشهای اجتماع را بیان می کند»
نیچه می گوید: « در تحلیل هنر همواره چهار هدف عمده مورد نظر است:
گوته می گوید : « هر هنر، می یابد مانند هر زندگی و هر کار، از پیشه که لازمه اش تقلی داست آغاز گردد».
شیللر می گوید: هنر مایة زندگی کردن نیست، بلکه وسیلة بازی بی شائبه است« با زیبا، جز بازی نباید کرد».
شیلرر می گوید:« هنر دعوتی است بسوی سعادت»
خوشبختانه کتابخانه ای در دسترسم نیست والا تعداد این مثالها افزونتر می شد وا حتمالاً موجب کسالت خواننده می گشت... از آنچه تذکار شد چنین نتیجه گرفته میشود که در ابتدای امر، هنر معنای ساخت را داشته است و به تدریج هر چه ذوق آدمی لطیف تر گشته تجسس زیبایی با امر هنر بیشتر توأم شده است تا سرانجام زیبا و هنر تلفیق گشته اند که به عنوان « سودای عرفانی و علو روحانی» تعبیر شده اند.
دوران این تحول، بس دارز است و در پی آن تحول فلسفه ها می آید... برای زیبا شناس و فیلسوف، هر زمان واجد بازیهای فکری بی پایانی است که به جای دور تسلسل می توان آنها را « مارپیچ یا منحنی های بی پایانی است تفکرات هنری» نام نهاد، زیرا هرگز مانند دایره بسته نمی شود وم پیوسته در تعالی است. مشکلات چونی و چرایی هنر، مانند خود هنر هر روز بغرنج تر می گردد شیوه ها یا مکتب ها یکدیگر را طرد می کنند- قواعد و اصول کهنه و فرتوت از میان می روند- مبتکر هر هنری دوستاران نوی و بوجود می آورد- کلمات کهنه می شوند، تغییر می کنند- ذوقیات تازه ای به ظهور می رسند- حیرت ندارد، مانند همه چیز زندگی است، انقلاب و سرعت عجیبی در کار است- صد هنرمند نابعه در فرانسه می شمارند که سن آنان از حدود سی سال تجاوز نمی کند! دوستاران هنر آنان فراوانند و فریادهای تحسینشان بلند است....
زیباشناس و فیلسوف، تا می رود یکی را با دیگری قیاس کند اصل موضوع منتفی می شود....سال گذشته را در فرانسه گذراندم و دوستان هنری جدیدی یافتم، بحث و فحص و مطالعه کردم، سرانجام متوجه شدم: یا احساس تازه ای در جامعة جوان امروز پیدا شده که من فاقد آن هستم، یا واقعاً این جامعه دچار تب سوزانی گشته است که هذیان می گوید... می باید صبر کرد بحران بگذرد تا ببینیم چه باقی می ماند.
برخی از خصیصه ها یا کاراکترهای هنرمند و دوستار مشترک هستند و پاره ای مقایر یکدیگرند چنان که یک کار هنری برای سازنده اش امری است تحلیلی و برای بیننده امری است ترکیبی- فلسفة جدید، آنچه مشترک میان هنرمند و دوستار هنر است به پنج قسمت تشخیص کرده است:
در این پنج اصل، دوستار هنر با هنرمند شریک است( ولی به وجهی مبهم و اندکی سطحی ) یعنی با این تفاوت که هنرمند قادر است خلق کند اما دوستار هنر قارد نیست.
همچنین برای هنرمند خلاق نیازهایی روانی قائل شده اند:
ملاحظه می فرمایید که ما نیز سرانجام به نتیجه نهایی یا مثبتی نرسیدیم....منتهی، کاری که شد شاید این باشد که اندکی ذهن شما را روشن کرده و موجبات تفکر بیشتری را در این امور فراهم ساخته باشد. در خاتمه باید بگوییم که ممکن است در تحلیل اوضاع تاریخی و جغرافیایی و مذهبی و فلسفی کشورهایی که ذکر هنرشان در این کتاب آمده است و همچنین در کوششی که جهت نشان دادن تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد هر کشوری در هنرهای آنان مبذول داشته ام چنانکه باید توفیق نیافته باشم و حتی خطاها و لغزشهایی نیز مشاهده شود ولی چون برای اولین بار چنین کتابی به زبان فارسی انتشار می یابد امید دارم همکاران گرامی و صاحبنظران و منتقدان بر اینجانب منت نهند و از نادرستی ها مرا آگاه فرمایند تا در چاپ آینده و یا در جلد دوم تصحیح گردد.
دیباچه
فرم های هنر
دیباچة حاضر از کتاب « هنر در طول قرون The art through the ages تألیف: خانم هلن گاردنر Helen Gardner نویسندة نامدار آمریکایی ترجمه شده است.
جوهر هنر: هنر چیست؟ نمی دانم..... جوهر اصلی این پدیدة اسرار آمیز و وصف ناپذیر ما را حیران می سازد. اما در عین حال بطور قطع و یقین می دانیم که از قدیمترین زمانها تاکنون افراد بشر تجارب فردی و خصوصی خود را به صور مجسمی منعکس ساخته اند که ما آنها را آثار هنری می نامیم.... و ضمناً می دانیم که هنر در زندگی بشر، اصلی اساسی است.
اگر از ما آثار معماری، نقاشی، کاشی سازی، موسیقی، شعر و نمایش و رقص را باز گیرند چه نوع زندگانی ما خواهد گشت؟
آثار هنری همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و برای سعادت بشری اصلی اساسی بشمار می روند...آثار هنری تجارب انسانی هستند که شکل به خود گرفته اند و ما از دریچة حواسمان بدانها می نگریم و لذت می بریم ما نقاشی و رقص را با چشم می بینیم، ادبیات را با گوش می شنویم و هم با دیده می نگریم، موسیقی را استماع می کنیم، نقشی بر سنگ یا بر سطحی فلزی یا گلی را با دست لمس می کنیم و نرمی مخمل یا ابریشم را بمدد حس لامسه احساس می کنیم، لکن راه هنر به همین سادگی نیست... تأثیرات حسی ما به عکس العمل های احساسی منجر می شود. و ذکاء ما به عقل می انجامد و سرانجام، احساس و ذکاوت ما به مرحلة ادراک منتهی می گردد. این ادراک چگونه حاصل می شود؟ فرمولی قطعی و صریح موجود نیست که ادراک هنری را روشن کند. پیچیدگی یا تعقید پدیده ای که هنر نام دارد در آنست که از نظرهای گوناگون مورد بحث قرار می گیرد و هیچیک از این نظرها را بر دیگری برتری نیست- هر کس در برابر یک اثر هنری از نقطه نظر خود، نقطه نظری که عادت و اخلاق و روحیة شخصی او در آن دخالت دارد، قضاوت می کند و این قضاوت با قضاوت دیگری که دید خاص و متفاوتی دارد بی شک دیگرگون خواهد بود- در نقد هنری مهم این است که نقاد از تمام نقطه نظرها، هنر را مورد مطالعه قرار دهد، و این چنین ادراکی ذکاوتمندانه و غنی خواهد بود.
بنابراین در مطالعة یک اثر هنری می باید اصول زیر را در نظر داشت: باید دانست که یک اثر هنری عبارت از شکل یا فرمی است که هنرمندی آفریده است... این اثر بر اساس قواعد زمان و مکان و تمدنی خاص بنا شده است، دارای موضوع و محتوی می باشد و معمولاً خدفی را شامل است.
بهتر است در این اصول تعمق و موشکافی کنیم: هنری واجد فرمی است، یعنی دارای ساختمانی سرشار از زندگی است که به مجموعة هم آهنگی منتهی شده اسسست، این ساختمان اصیل باعث می شود که اثر هنری از اشیاء دیگر تمیز داده می شود... – این اثر راچه کسی آفریده است؟- هنرمند.- پس، هنر عبارت می شود از تجسم یک تجربة انسانی- و هنرمند هم کسی است که از میان تجارب زندگی خود موادی بر می گزیند، آنها را می آراید، یا می پیراید و بدانها شکل می بخشد» ( توماس مونرو Thomas Munro ) بنابراین خلق آثار هنری فعالیتی است ترکیبی یعنی عبارتست از انتخاب مواد و بهم پیوستن آنها بوجهی که مجموعه ای کامل از آن به دست آید. اگر این مجموعه دارای آن خاصیت نامحسوس «وحدت» باشد. اگر زندگی درونی در آن بدر بخش. هنرمند در خلق اثر خود توفیق یافته است. « تنها همین خاصیت نامحسوس است که اهمیت دارد» (لاورنس D.H.Lawrence ) – یک اثر هنری ممکن است از نظر تکنیک قابل انتقاد باشد و درعین حال عاری از حیات هم جلوه کند، اما وجود همین خاصیت درونی، و نامحسوس، آنرا مافوق انتقاد قرار دهد..، این گفته که از چینی ها ست مؤید این ادعاست: « اگر نقاشی بخواهد نقش ببری را با مهارت ترسیم نماید، در صورتی موفق می شود که در درون خویش احساس کند که خود به توانایی و قدرت ببری می باشد»
بیننده و منقد هنری، یک اثر هنری را از جهت مخالفی و را نقطة نظر هنرمند مشاهده
می کند. یعنی از نظر تحلیلی می نگرد نه از نظر ترکیبی ...به بیان دیگر تماشاچی، اثر تمام تمام شده، و شکل و فرم کامل را مشاهده می کند اما منقد می کوشد در بیابد که هنرمند چگونه مواد را بهم پیوسته است تا اثر کاملی را که اینک در برابر اوست بوجود آورده است... هر چند مشکل است که بیننده عین تجربة هنرمند را از دریچة اثر هنری او بیازماید، اما منقد اثر هنری، به این تجریه بی حد نزدیک می گردد و در اثر ممارست به جایی می رسد که عین احساس درونی ، یعنی جوهر و اصل روحی و نا محسوس هنر را درک می کند. گفتم: یک اثر هنری شکلی است که به وسیلة هنرمند از تجربة انسانی او ترسیم یافته است، اینک اضافه می کنیم: که ریشه و زمینة این اثر در تمدن ملتی است که هنرمند از آن بر خاسته است.
هنر در زمان وجود دارد و وابسته به زمان است- نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی در هنر تأثیر شگرف دارند... از این نظرها که به هنر بنگریم، می بینیم هر فرمی در هر زمانی گویای سبکی است و سبک عبارتست از راه و رسمی معین، در زمانی که اثر هنری بوجود آمده است- سبک راه و رسمی است که تمام آثار هنری را در یک زمان، به رنگی خاص می آراید، رنگی که خاص زمان معین و خاصیت رنگی همان زمان است... معماری، نقاشی، مجسمه سازی، سفال سازی و فلز کاری- ادبیات، موسیقی، نمایش و خلاصه تمام مظاهر هنری یک عهد به رنگ زمان همان عهد رنگ آمیزی شده اند..... به طوری که هر هنر در هر زمان بیان کنندة هنر دیگر همان زمان است، سبک نیز بسمان زمان، هرگز ساکن و ثابت نیست، بلکه گذر است... نطفة سبکی تکوین می یابد، سپس به بلوغ می رسد، و آنگاه می پژمرد و زوال می یابد.... بنابراین ممکن است یک اثر هنری از سبک زمان خود پیروی کند، ممکن است یک اثر هنری انقلابی باشد و هنرمند چنین اثری دیده به آینده داشته باشد، به آزمایش بپردازد، مواد تازه ای را که سروش سبک نوی است در اثر خود بگنجاند.
فایل ورد 75 ص
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 2641 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 31 |
دانلود رایگان پروژه پاورپوینت کامل معماری دیجیتال
نوع فایل : پاورپوینت / pptx / powerpoint
تعداد اسلاید : 31اسلاید
حجم فایل : 2.6 مگابایت
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 1360 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 151 |
فهرست مطالب:
-هنرهای اسلامی
-معمارى
مسجد
مدرسه
آرامگاه
-خوشنویسی
-نقاشی
- هنرهای اسلامی و نفوذ آن در اروپا
- علم موسیقی
- تأثیر موسیقى اسلامى در موسیقى غرب
- پیوند مقامات با صوت و لحن قرآن کریم
- نُت مقامات موسیقى قرائت قرآن
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 21 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
شخصیت سازی (چهره) :
1- (نمکی) : دختری از خانوادة مرفه در زمان گذشته. استفاده کردن از حالتهای مختلف چشمهای ریز و شیطون برای نشان دادن شیطنت بیشتر و حالتهای ابروهایش نشانگر احساسات درونی است :
مانند : شادی،غم، زندگی، اندوه، تعجب و زیرکی است همچنین موهای فرفری نمایانگر جذابیت و جنسیت اوست.
تزیین نه فقط در دنیای بچهها بلکه در دنیای بزرگترها، اشاره به زیبا پسندی آنها دارد.
مثل (گل سرکوچولو در بالای سر نمکی که به زیبایی موهای او کمک کرده است یا فورم گوشوارهها که با حالتهای او هماهنگ است. طبق نظریة روانشناس و فیلسوف غربی کانت و شوپنهار که زیبایی را به چهار دسته تقسیم میکند. عبارتند از :
1) زیبایی از لحاظ کیفیت = چیزی است که به موجب خرسندی انسان میگردد و هیچ نفع مادی هم در آن نیست مثل : زیبایی گل
2) زیبایی از لحاظ کیفیت = چیزی است که به موجب خرسندی همگان میگردد. بدین معنی که وقتی کسی چیزی را زیبا دانست، انتظار دارد دیگران نیز آن را زیبا بدانند.
3) از لحاظ نسبیت = زیبایی چیزی است که در اجزای آن تناسب و هماهنگی وجود داشته باشد.
4) از لحاظ جهت = چیزی است که موجب خرسندی ضروری است یعنی کسی که چیزی را زیبا دانست دیگران را هم ملزم میداند که آن را زیبا بدانند.
همچنین این فیلسوف و روانشناسان معتقد است که زیبایی صفتی است که موجب میشود دارندة آن قطع نظر از فواید و منافعش خوشایند گردد و در انسان سیر شهودی غیر ارادی و حالتی خوش، دور از نفع و سود برانگیزد. [1]
2- (عروسک نمکی) : صمیمی و مهربان است، اندامش راحتی حمل و نقل او را میرساند پیچش موی او همخوانی با موهای صاحبش دارد. برای ایجاد یک حس مشترک بین نمکی و عروسکش اندام عروسک طوری طراحی شده است که به نظر بیاید مادر نمکی برای او دوخته است.
3- (غول) :
توضیحی راجع به غول : این موجود افسانهای مانند شخصیتهای پری دریایی یا دیو 2 سر و یا خوش آشام و ... است.
ما از موجودات تخیلی به این دلیل استفاده میکنیم که موجوداتی ناشناختهاند. پس غول ما هم در این داستان از این قاعده مستثنی نیست و میتوانیم افسانههایی از آنها درست کنیم.
چهرة غول : دارای دندانهای تیز و شکمی برجسته است.
چنگالهای زشت و وحشتناک و شاخش حاکی از قدرتمندی و همچنین وسیلة دفاعی اوست.
بینی او با سوراخهای غیر طبیعی و ابروهایش خشن طراحی شده است (برای ایجاد تنفر بیشتر) دهان گشاد او نشانگر آن است که او همه چیز را درسته و بدون جویدن میبلعد.
...
چکیده :
امروزه به هر جا نگاه می کنیم متوجه می شویم که تصویر همه جا وجود دارد نقش مهمی در ارتباط انسان ها در دورة غار نشینی و هم در دورة تمدن شهری دارد .
برای درک میان انسانها و تشخیص ملیت و فرهنگ تصویر سازی ایجاد شد البته به صورت پیشرفته و مدن .
تکنیک هایی که در این زمینه به کار گرفته می شود باید خلاقانه و زیبا باشد .
تکنیکی که در این پروژه به کار رفته است گراش است و این کتاب برای گروه سنی الف وب طراحی شده است .
حالاست که بایدذ بگوییم .چشم ها را باید شست زیرا این( تصویر سازی) همان تصویر سازی حقیقی است که امروز در ایران با کمی جرأت می گویم نبود و نیست و حتی با جرأت بیشتر می گویم یک تصویر ساز واقعی و کامل در ایران نداریم و اگر هم داریم هنوز مجال جولان نیافته است .
مقدمه :
رویا اپز ذهن های خلاق بیرون می زند تا به یک ایده تبدیل شود .
(هنر برتر از گوهر آمد پدید )
این ایده های زیبا هم در تصاویر کتاب کودکان و هم به صورت خیال پردازانه در تصاویرذ متحرک به کار گرفته می شود .
گزارشی که در پیش رو دارید مربوط به تصویر سازی کودک و برای گروه سنی الف و ب طرح ریزی شده است . امیدوارم بتوانم گزارش جامع و کاملی در این عرصة بزرگ ارائه دهم . تکنیک انجام شده با گراش است وصفحه بندی آن طوری است که مطالب به صورت سفید خوانی گنجانده شده اند تا چشم در صفحه گردش باشد و ثابت نماند .
حالاست که باید بگویم چشم ها را باید شست زیرا این تصویر سازی همان تصویر سازی حقیقی است که امروزه در ایران با کمی جرأت بیشتر می گویم یک تصویر ساز واقعی و کامل در ایران نداریم یا اگر داریم هنوزد مجال جولان نیافته است .
این اتفاقات من را به اید داستان پادشاه می اندازد که همگان بر حقیقی واقعیند اما هیچکس آن را بیان نمی کند . حالا است که یک کودک باید حرف بزند تا دیگران را به میدان حقیقت بکشاند .
در حقیقت فراهم آوردن امکانات خوب و کامل برای تصویر سازان جوان و خلاق و مستعد می تواند زیبا شناسی ایجاد کند .
جهانی شدن دیگر یک اختیار نیست بلکه یک اجتناب است .
دوران نق زدن ، گذشته است و زمان رقابت علمی است .
طبق فرمایش بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) که می فرمایند : شما عزیزان کوشش کنید که از این وابستگی بیرون آیید و احتیاجات کشور خودتان را برآورده سازید ، از نیروی انسانی و ایمان خودتان غافل نباشید و از اتکای به اجانب بپرهیزید .)
پس باید بدانیم که نوع برخورد هنرمندان با این مسئله فهمید که یک هنرمند واقعی تنها در سایه عشق و ایمان به هدفش می رسد . سختی ها ، رنج ها، و مرارتها را تحمل کند آن را بخشی انکار خود بداند برای اینکه محک بهتری برای لحظات خوب داشته باشد .
تاریخچه تصویر سازی در جهان :
...
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 54 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 23 |
رویکردهای هرمنوتیکی به هنر اسلامی
The Hermeneutic Approaches to Islamic Art
چکیده:
رویکردهای هرمنوتیکی به هنر اسلامی را میتوان بر دو گونه دانست: در یکی کوشش بر این است که «هنر اسلامی» هنری شمرده شود که با استفاده از نمودگارها و تمثیلها و استعارهها و رمزها درصدد بیان اندیشهای معنوی یا دینی است که از حقیقت اسلام برمیآید؛ و در دیگری کوشش بر این است که «هنر» اساساً به گونهای تأویل شود که یا مغایر با «شرع»، احکام اسلام، نباشد یا راهی شمرده شود به سوی شناخت خداوند و ستایش آفرینش او، و بنابراین، «هنر» وسیلهای باشد برای تهذیب اخلاقی یا معرفت به نفس. از این دو کوشش، کوشش نخست جدیدتر و البته مسبوق به کوشش دوم است. با این همه، در کوشش نخست گاهی فراموش میشود که متفکران قرنهای نخست هجری بدون قائل شدن به طبیعتی هرمنوتیکی برای هنر نمیتوانستند در برابر مخالفت شریعتگرایان با «هنر» بهطور عام، یا گاهی بهطور خاص، مشروعیتی برای «هنر» کسب کنند. در این مقاله میکوشم که از هر رویکرد دیدگاه دوتن از برجستگان آن را بیازمایم.
واژگان کلیدی: هنر، هنر اسلامی، هرمنوتیک، تأویل، هنر و دین، هنر و تأویل، بورکهارت، نصر، عطار، غزالی
درآمد
دین و هنر در مرحلهای از تاریخ خود چندان با یکدیگر متحدند که تمایز آنها از یکدیگر به آسانی ممکن نیست. اما، با سر بر آوردن ادیان توحیدی و ترک ادیان شرک، پیوند دوبارۀ دین و هنر به مسألهای دشوار تبدیل میشود. بخش بزرگی از کوششهای متفکران جهان اسلام معطوف به کسب مشروعیت دوباره برای هنر میشود. این کوششها بدون رویکردی هرمنوتیکی به «هنر» با توفیق قرین نمیشود. اما موفقیت متفکران مسلمان در به وجود آوردن مشروعیت برای هنر، از رهگذر تلاشهای هرمنوتیکی یا «تأویلی»، تنها به رواج و توسعۀ هنر در جامعۀ اسلامی نمیانجامد. در این میان، خود هنر نیز طبیعتی هرمنوتیکی مییابد. سرشاری هنر اسلامی از بیانهای نمودگارانه، تمثیلی، استعاری و رمزی همه حاکی از این است که هنر اسلامی نمیتواند، یا نمیتوانسته، بدون استفاده از این صنایع بیانی وجود یابد یا به حیات خود ادامه دهد. بنابراین، هنر اسلامی به دو معنا طبیعتی هرمنوتیکی دارد: (۱) نمیتواند بدون کسب مشروعیت از جهانبینی مسلط بر زمانه و زمینۀ خود حیاتی خودمختار داشته باشد، بنابراین میباید خود را «تأویل» کند؛ (۲) امکانهای تأویلی بسیاری را در خود نهفته دارد که هم میتواند بازتابی از تسلیم به جهانبینی مسلط زمانه و زمینۀ خود و هم، به صورتی متناقضنما، شورشی برضدّ آن باشد. این مقاله میکوشد، با توجه به این دومعنا، گامی مقدماتی را در تبیین طبیعت هرمنوتیکی هنر اسلامی و رویکردهای هرمنوتیکی به آن بردارد.
نخست، میپرسیم چرا میباید «هنر» از «دین» طلب مشروعیت کند؟ مگر هنر و دین عناصر مشترکی ندارند؟ پاسخ این پرسش در این گفتۀ مارتین به روشنی بیان میشود: «به نظر میآید که دین و هنر واجد عناصر مشترکی باشند. هردو به فهم و بیان جهان واقعیت میپردازند. نظریهپردازان هردو حوزه میتوانند مدعی شوند که بصیرتها یا شهودهای هنری و دینی فهمی مستقیم و غیرمفهومی از جهان واقعی به دست میدهند و متکی به الهام و نبوغ یا دیگر استعدادهای موهوبیاند. هردو از صورتها و موضوعات و فعالیتهایی بحث میکنند که بیانگر شهودهایی خاص از واقعیتاند و این شهودها بهطور غالب، اما نه همواره، غیراستدلالیاند» (Martin 1987, p. 39).
اسلام، در مقام دینی وحیانی، دارای خداشناسی خاصی است. در این خداشناسی نخست میباید با توجه به اصل توحید از هر واقعیت دیگری سلب اصالت کرد و تمامی توجه خود را به یک اصل معطوف ساخت، اصلی که در مقام سرچشمه و سرآغاز در ورای هر موجود محسوس قرار میگیرد. همین امر اسلام را بر آن میدارد که سختگیرانه عادتهای ذهن انسان بدوی را در توجه به جهان محسوس نفی و انکار کند و به او بیاموزد که آنها را فقط «آیات» یا نشانههای واقعیتی بزرگتر و پایدارتر ببیند تا بتواند به درکی از کل عالم و روابط حاکم بر آن دست یابد. در تجربۀ تاریخی اسلام، اهل شریعت و اهل هنر و شهود و اندیشه برداشت یکسانی از این خداشناسی قرآنی ندارند. اهل شریعت، اهل ظاهر، میکوشند که هرگونه توجه قلبی انسان به امور مادی و محسوس را نفی و از این طریق او را به پرستش خدای یگانه وادارند. خدای اهل شریعت در نزد پاکدینترین آنان به مفهومی یکسره انتزاعی تبدیل میشود. اما ارباب معرفت، اهل باطن، میکوشند از راه مشاهدۀ ربوبیت به حقیقت دست یابند و خدا را نه به صورت مفهومی صرفاً انتزاعی و غایب و برکنار از جهان بلکه به صورت موجودی حاضر در جهان و آشکار در آن ببینند. آیات خداوند آشکارکنندۀ او نیز هستند و انسان به فهم خداوند نمیرسد مگر از رهگذر فهم آیات او. از همین رو، دیدگاههای باطنی در اسلام مشروعیت «زیبایی» جسمانی و مادی را بهمنزلۀ راهی به سوی خدا تأویل میکنند.
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
آشنایی با ارتباط تصویری (گرافیک)
ارتباط تصویری (گرافیک) شیوه انتقال و ارائه اطلاعات به صورت تصویری است. خطوط و منحنی ها، الگوها و شکلها، همگی می توانند بیانگر مفهوم خاصی باشند که هر بیننده ای بتواند آنها را درک کند.
انسان هزاران سال است که از روشهای ارتباط تصویری بهره می برد. تمدن های کهن، همچون مصری ها، برای ضبط و نمایش وقایع و اطلاعات مهم از تصاویر ساده ای استفاده می کردند. این تصاویر یا بر روی دیوارها ناقشی می شد و یا بر روی سنگ، چوب یا سفال نقش می شدند و هر یک از تصاویر نمایانگر یک چیز یا ایده متفاوت بود.
برای مثال، نقش می توانست نمایانگر خورشید باشد. این نقش کاملا شبیه به خورشید است و به چیز دیگری شباهت ندارد. یا نقش می توانست نشانگر قایق باشد. چون بسیار شبیه به قایق است.
با وجود این، مفاهیم پیچیده تر را نیز می شد با استفاده از همین تصاویر ساده ارائه کرد. مثلا قایقی با بادبان مواج می توانست نمایانگر مفهوم باد باشد.
بدیهی است که ترسیم باد بسیار دشوار است، اما می توان برخی از جلوه های آن را نمایش داد.
بتدریج مصریها و دیگر تمدنها، این شیوه را بسط و گسترش دادند، تا آنکه هر شکل یا نقشی نمایانگر یک صدای منفرد بود. برای مثال این نقش نمایانگر صدای ن، نمایانگر صدای ک، نمایانگر صدای س و نمایانگر صدای ت بود. آنگاه ترکیب اصواتی نظیر این می توانست کلمه گفتاری را به صورت تصویری نمایش دهد و تعداد بیشتری از مفاهیم را انتقال دهد.
همین حروف چاپی که در حال مطالعه آن هستید، خود شکل تکامل یافته ای از همان کلمات اولیه هستند. هر کلمه ای یک مفهوم مشخص دارد. این کلمات را می توان به شکل چاپی یا نوشته، خواند و یا به شکل گفتار، شنید. حروفی که کلمات چاپی را شکل می دهند، صرفا شکلهایی هستند که نمایانگر اصوات در گرفتارند.
با این حال، حیطه ارتباط تصویری فراتر از محدوده کلمات است. ترسیمات فرنی و معماری، نماهای پرسپکتیو و تصویری، نمادها و نشانه ها، و نمودارهای جریان کار همگی قادرند اطلاعاتی را ارائه دهند که از عهده کلمات به تنهایی، خارج است. از این رو زبان ارتباط تصویری، یک زبان ترسیمی است که مانند یک شیوه ارتباطی کاملا مستقل، بکار گرفته می شود.
طراحی دست آزاد
این شیوه، نخستین شیوه ارتباط تصویری بود. در درون غارهایی در جنوب اروپا، انسان پیش از تاریخ بسیاری از فعالیت ها و رویدادهای مهم زندگی اش را مانند گشتن حیوانات برای تهیه آذوقه، به صورت ترسیمات تصویری بر دیوارهای غار نقش کرده است. (شکل 8 یک نقش باستانی مربوط به 000/20 سال پیش است که در غاری تصویر شده و گویای واقعه ای است که طی یکی از همین شکارها رخ داده است. این تصویر گاو زخم خورده ای را نشان می دهد که به سوی یک شکارچی برگشته و وی را از پای در می آورد. (شکل 9) برخی از نشانه های ترسیمی را نشان می دهد که به طور گسترده در حدود 7000 سال پیش، قبل از آنکه خط ابداع شود، بکار می رفته است.
ترسیمات ارتباطات تصویری باید ساده و گویا باشند همانگونه که فهم اطلاعات نوشتاری می تواند با کاربرد کلمات پیچیده و بیش از حد بلند، با مشکل مواجه شود، درک ترسیمات ارتباطات تصویری نیز ممکن است با انباشتن بیش از حد اطلاعات و در نتیجه پیچیده شدن ترسیمات، با اشکال مواجه شود. از این رو شیوه های ترسیم در ارتباط تصویری بنا به ماهیت ضروری آنها، باید تا حد امکان ساده و گویا بوده و مطابق با معیارهای زیر باشد.
1- طرح ها و نشانه ها باید واضح و قابل درک باشند.
2- باید اطلاعات یا مفاهیم را به آسانی انتقال دهند.
استفاده از رنگ یا برخی شکلها می تواند نحوه ارائه اطلاعات را گویاتر کند، اما کاربرد نابجا یا بیش از حد رنگ موجب آشفتگی و اشتباه می شود. از سوی دیگر ارائه نامناسب مطالب صحیح نیز می تواند موجب از بین رفتن دقت و اعتبار آن مطالب شود.
نشانه تصویری
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 65 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 64 |
مقدمه
هنر قدیم است به قدمت بشریت- تاریخ هنر ملت ها نموداری از استعداد ها و تواناییها و اندیشه ها و پشتکار و پایداری و استقامت آنها می باشد... آثار مکشوف از طبقات مختلف زمین گویای تمدنهای گوناگون و اوضاع جغرافیایی و تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد و سیستم حکومت اجتماعی و وضع زندگی ویژة ملت هاست.
کتاب حاضر که از ماقبل تاریخ آغاز شده و مطالب آن به وجهی فشرده به اوایل قرون وسطی پایان می پذیرد همانند سینمایی هنرهای مصور ملتهای: آشور، کلده، سومر، ایران، یونان، روم، هند و چین را از برابر نظر شما می گذراند و از تحول تمدنها و انگیزة نشیب و فراز آنها تا آنجا که بر ما مکشوف و معلوم گشته است خواننده را آگاه می سازد.
این کتاب به نیت تدریس در رشته باستان شناسی دانشکده ادبیات تهران ( که از سال گذشته به برنامة دروس این رشته افزوده گشته است) فراهم آمده است...
باستان شناسی مخصوصاً در کشورهایی مانند ایران که تمدنی بزرگ و باستانی دارند رشتة بسیار مهم و سودمندی است، زیرا صرف نظر از کشف آثار نبوغ نیاکان و دریافت راز مقاومت ها که درنشیب و فرازهای زندگی و تماس با ملل مختلف به مرحلة بروز و ظهور رسیده است ( و موجب غرور ملی و تقویت نیروی روانی و سرافرازی باطنی نسل حاضر و آینده است)، از نظر حسن جریان زندگی و تماس با ملل مختلف گیتی و جلب سیاحان و رونق بازار اقتصاد کشور نیز اهمیت بسزایی دارد.... هر چه بیشتر بدین رشته توجه شود، بیشتر فرزندان این آب و خاک و اجد صلاحیت علمی برای کاوش و کشف می گردند و کشور را از متخصصان خارجی که هرگز این علاقه و بی غرضی و اطلاع از آداب و رسوم محلی را ندارند بی نیاز می سازند. به سبب محدود بودن صفحات کتاب ارائه پاره ای تصاویر که شرح آنها در مت آمده است، میسر نشد و از هر سبک و یا موضوعی فقط یک یا دو نمونه ارائه گشته است امیدوارم با « پرژکسیون» و تصاویر رنگین که در دست تهیه است ( توأم با توضیح) رفع این نقصیه بشود.
دیباچة آموزنده ای از بانو« هلن گاردنر» آمریکایی دربارة رسم و رنگ و فرم و تکنیک و ساخت هنرها جهت مزید دانش، دانشجویان به وسیلة دوست و همکار عزیزم « بانو دکتر سمیمن دانشور» ترجمه شده است که موجب تشکر است... مطالب این دیباچه در زمینه هنرهای عینی است و در امر ذهنی یا فلسفة هنر، و اینکه: هنر چیست؟ وارد بحث نشده است فقط با یک جمله که: « هنر چیست، نمی دانیم: واقعیتی است که در دست ماست» از بسط مقال و تشریح مطلب و روشن شدن موضوع می گذرد... البته بحث بسیار پیچیده و بغرنجی است که قرون متمادی روی آن اندیشه شده و هر فیلسوفی آنچه به عنوان نظریه اعلام کرده است یکی از وجوه این واقعیت است....در دو کتاب زیبا شناسی که اینجانب تألیف کرده ام به عناوین مختلف از آن گفتگو شده است و چون تصور می کنم نپرداختن به این موضوع، جای خالی و ابهامی در کتاب حاضر باقی می گذارد، کوشش می کنم در همین مقام عصارة آراء و اندیشه های برخی از زیبا شناسان را که تاکنون تدوین شده است تذکار نمایم: برونتیر می گوید: « هنر چیزی و زیبایی چیز دیگری است»
گاستالا معتقد است: « هنر ساختة دست بشر است»
زیبا شناسی می گوید: « بشر پیش از آنکه دانشمند باشد هنرمند بوده است، زیرا حکومت خیال مقدم بر حکومت عقل و تجربه است»
زیباشناسی می گوید:« ساختة هنری محصول دانایی به وسیلة توانایی است»
زیباشناسی می گوید:« هنر لذت و شوری است که عینیت و موضوعیت یافته است»
زیبا شناسی می گوید:« هنر فقط نمایش، یا تجسم نیست، بلکه گزارش و ترجمه ای از روح هنرمند است».
زیبا شناسی می گوید:« هنرمند حقیقت نمی گردد، بلکه آن را خلق می کند».
زیباشناسی می گوید:« هنر مضراب یا زخمه طبیعت و زندگی است که بر تارهای عواطف و احساسات هنرمند نواخته می شود... از این رو همان طور که طبیعت رنگارنگ، و زندگی گوناگون است، عواطف هنرمند و تأثیر هنر او در بیننده در اعصار و طبقات و زمانها و مکانهای مختلف نیز گوناگون می باشد».
زیباشناسی می گوید: هنر زاییدة احوالیست که مستقل از تجسس برای حقیقت و اخلاق و سود و یا تحریک غرایز حیوانی است.
تن می گوید: « در زندگی جاری، اخلاق پادشاه است، ولی در قلمرو دانش و هنر، اخلاق را راهی نیست».
نیچه می گوید:« تشبیه همواره لذت بخش است، ما نیز از هنر لذت می بریم، زیرار هنر یک نوع تشبیهی از جهان است».
نیچه می گوید: هنر عبارت از فعالیت بشر به وسیلة اعلام و ابراز آرزوها برای یک زندگی عالی تر است.
نیچه می گوید: هنر گل زندگی است – و هنر مند دوست واقعی بشر است که این گل خوشبو را بدو هدیه می کند.
نیچه می گوید: تعریف هنر خیلی بغرنج تر از آنست که در یک جمله بگنجد شاید یک تعریف محکم آن اینست که:
« هنر بیان بلیغ ارزشهای (والور) تمام چیزهایی است که مربوط به زندگی است ( منظور از ارزش یا والور جالب و جالبتر بودن است) و اجتماعی بودن هنر از همین رو است که ارزشهای اجتماع را بیان می کند»
نیچه می گوید: « در تحلیل هنر همواره چهار هدف عمده مورد نظر است:
1- فعالیت خلاقة هنرمند
2- ساختة هنری
3- اقبال جامعه
4- ارتباط هنر با نظم جامعه»
گوته می گوید : « هر هنر، می یابد مانند هر زندگی و هر کار، از پیشه که لازمه اش تقلی داست آغاز گردد».
شیللر می گوید: هنر مایة زندگی کردن نیست، بلکه وسیلة بازی بی شائبه است« با زیبا، جز بازی نباید کرد».
شیلرر می گوید:« هنر دعوتی است بسوی سعادت»
خوشبختانه کتابخانه ای در دسترسم نیست والا تعداد این مثالها افزونتر می شد وا حتمالاً موجب کسالت خواننده می گشت... از آنچه تذکار شد چنین نتیجه گرفته میشود که در ابتدای امر، هنر معنای ساخت را داشته است و به تدریج هر چه ذوق آدمی لطیف تر گشته تجسس زیبایی با امر هنر بیشتر توأم شده است تا سرانجام زیبا و هنر تلفیق گشته اند که به عنوان « سودای عرفانی و علو روحانی» تعبیر شده اند.
دوران این تحول، بس دارز است و در پی آن تحول فلسفه ها می آید... برای زیبا شناس و فیلسوف، هر زمان واجد بازیهای فکری بی پایانی است که به جای دور تسلسل می توان آنها را « مارپیچ یا منحنی های بی پایانی است تفکرات هنری» نام نهاد، زیرا هرگز مانند دایره بسته نمی شود وم پیوسته در تعالی است. مشکلات چونی و چرایی هنر، مانند خود هنر هر روز بغرنج تر می گردد شیوه ها یا مکتب ها یکدیگر را طرد می کنند- قواعد و اصول کهنه و فرتوت از میان می روند- مبتکر هر هنری دوستاران نوی و بوجود می آورد- کلمات کهنه می شوند، تغییر می کنند- ذوقیات تازه ای به ظهور می رسند- حیرت ندارد، مانند همه چیز زندگی است، انقلاب و سرعت عجیبی در کار است- صد هنرمند نابعه در فرانسه می شمارند که سن آنان از حدود سی سال تجاوز نمی کند! دوستاران هنر آنان فراوانند و فریادهای تحسینشان بلند است....
زیباشناس و فیلسوف، تا می رود یکی را با دیگری قیاس کند اصل موضوع منتفی می شود....سال گذشته را در فرانسه گذراندم و دوستان هنری جدیدی یافتم، بحث و فحص و مطالعه کردم، سرانجام متوجه شدم: یا احساس تازه ای در جامعة جوان امروز پیدا شده که من فاقد آن هستم، یا واقعاً این جامعه دچار تب سوزانی گشته است که هذیان می گوید... می باید صبر کرد بحران بگذرد تا ببینیم چه باقی می ماند.
برخی از خصیصه ها یا کاراکترهای هنرمند و دوستار مشترک هستند و پاره ای مقایر یکدیگرند چنان که یک کار هنری برای سازنده اش امری است تحلیلی و برای بیننده امری است ترکیبی- فلسفة جدید، آنچه مشترک میان هنرمند و دوستار هنر است به پنج قسمت تشخیص کرده است:
1- عمل افتراق: یعنی موردی که وادار می کند ما امری از امور زندگانی را نادیده گرفته به فراموشی بسپاریم.
2- عمل تصفیه شهوات: شهواتی که محل و امکان اجرا در زندگانی ندارند و به وسیلة هنر اطفاء می شوند.
3- فعالیت تکنیکی: که بیشتر مربوط به سازنده است و دوستار هنر بندرت از آن اطلاع دارد.
4- عمل تکامل: که از طریق اجرای آرمانها و آمال زندگی گام نهادن است.
5- عمل افزوده: به لذتهای واقعی زندگی افزون است، خاصه برای آنان که کم دارند، یعنی لذت هایی جدید ایجاد کردن که به رایگان به دست آمده و تعلق به خود هنرمند است و از او سلب نمی گردد.
در این پنج اصل، دوستار هنر با هنرمند شریک است( ولی به وجهی مبهم و اندکی سطحی ) یعنی با این تفاوت که هنرمند قادر است خلق کند اما دوستار هنر قارد نیست.
همچنین برای هنرمند خلاق نیازهایی روانی قائل شده اند:
1- نیاز به بقای اثر یا دوام روح آثار
2- احتیاج به لذت، و فرار از ناملایمات و کسالتها
3- نیاز به خلق آثاری جهت ارضای حس خود پسندی و منیت و تفاخر و نشان دادن قدرت و توانایی.
4- احتیاج به عالم خلود، یعنی گریختن به جهانی آزاد و ایده آلی که ماوراء گرفتاری های اجباری زندگی است.
5- لذت مسبب بودن: این لذت در تمام افراد چه کوچک و چه بزرگ و حتی در حیوانات مشاهده می شود و صرف نظر از هنر، در تمام امور زندگی یک صفت بارزی است .... بقول، لسینگ: بشر، در هر تحریک شدید، قوای خود را بیش از آنچه که هست تصور می کند شعف قدرت،و لذت فتح ( که مسبب جنگهاست) از همین رو است.
ملاحظه می فرمایید که ما نیز سرانجام به نتیجه نهایی یا مثبتی نرسیدیم....منتهی، کاری که شد شاید این باشد که اندکی ذهن شما را روشن کرده و موجبات تفکر بیشتری را در این امور فراهم ساخته باشد. در خاتمه باید بگوییم که ممکن است در تحلیل اوضاع تاریخی و جغرافیایی و مذهبی و فلسفی کشورهایی که ذکر هنرشان در این کتاب آمده است و همچنین در کوششی که جهت نشان دادن تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد هر کشوری در هنرهای آنان مبذول داشته ام چنانکه باید توفیق نیافته باشم و حتی خطاها و لغزشهایی نیز مشاهده شود ولی چون برای اولین بار چنین کتابی به زبان فارسی انتشار می یابد امید دارم همکاران گرامی و صاحبنظران و منتقدان بر اینجانب منت نهند و از نادرستی ها مرا آگاه فرمایند تا در چاپ آینده و یا در جلد دوم تصحیح گردد.
دیباچه
فرم های هنر
دیباچة حاضر از کتاب « هنر در طول قرون The art through the ages تألیف: خانم هلن گاردنر Helen Gardner نویسندة نامدار آمریکایی ترجمه شده است.
جوهر هنر: هنر چیست؟ نمی دانم..... جوهر اصلی این پدیدة اسرار آمیز و وصف ناپذیر ما را حیران می سازد. اما در عین حال بطور قطع و یقین می دانیم که از قدیمترین زمانها تاکنون افراد بشر تجارب فردی و خصوصی خود را به صور مجسمی منعکس ساخته اند که ما آنها را آثار هنری می نامیم.... و ضمناً می دانیم که هنر در زندگی بشر، اصلی اساسی است.
اگر از ما آثار معماری، نقاشی، کاشی سازی، موسیقی، شعر و نمایش و رقص را باز گیرند چه نوع زندگانی ما خواهد گشت؟
آثار هنری همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و برای سعادت بشری اصلی اساسی بشمار می روند...آثار هنری تجارب انسانی هستند که شکل به خود گرفته اند و ما از دریچة حواسمان بدانها می نگریم و لذت می بریم ما نقاشی و رقص را با چشم می بینیم، ادبیات را با گوش می شنویم و هم با دیده می نگریم، موسیقی را استماع می کنیم، نقشی بر سنگ یا بر سطحی فلزی یا گلی را با دست لمس می کنیم و نرمی مخمل یا ابریشم را بمدد حس لامسه احساس می کنیم، لکن راه هنر به همین سادگی نیست... تأثیرات حسی ما به عکس العمل های احساسی منجر می شود. و ذکاء ما به عقل می انجامد و سرانجام، احساس و ذکاوت ما به مرحلة ادراک منتهی می گردد. این ادراک چگونه حاصل می شود؟ فرمولی قطعی و صریح موجود نیست که ادراک هنری را روشن کند. پیچیدگی یا تعقید پدیده ای که هنر نام دارد در آنست که از نظرهای گوناگون مورد بحث قرار می گیرد و هیچیک از این نظرها را بر دیگری برتری نیست- هر کس در برابر یک اثر هنری از نقطه نظر خود، نقطه نظری که عادت و اخلاق و روحیة شخصی او در آن دخالت دارد، قضاوت می کند و این قضاوت با قضاوت دیگری که دید خاص و متفاوتی دارد بی شک دیگرگون خواهد بود- در نقد هنری مهم این است که نقاد از تمام نقطه نظرها، هنر را مورد مطالعه قرار دهد، و این چنین ادراکی ذکاوتمندانه و غنی خواهد بود.
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 114 |
مقدمه
همیشه نماد و نمادگرایی از اصول اولیه رو کرد تاریخی انسان بسوی هنر بوده به گونهای که میتوان در ابتدایی ترین نمونههای هنری انسان ردپایی از نمادهای تعریف شده نزد انسان را مشاهده نمود انسان اولیه با قراردادن سمبلها و نشانههایی خاص توانست به زبانی مشترک دست یابد که همانا این زبان، زبان تصویر بود و انگیزه پیدایش خط نیز از همین نشانههای تصویر بوجود آمد انسان در سیر تاریخی خود آنچنان با مهارت توانست به عناصر نمادین دست یابد که مهمترین تحولات تاریخ از پیدایش عناصر نمادین و نوشتاری آغاز شد.
وی با خلاصه کردن عناصر تصویری آرام آرام توانست خط را اختراع نماید و این اولین گام انسان هنرمند در راه پر مخاطرهاش در مسیر تکامل بشری بود –اعتقاد و علاقه انسان همواره به آئین ها و روشهای گوناگون زندگی، از سوی دیگر همواره سبب ایجاد حرکاتی موزون و مشخص میگردید، انسان اولیه بر اساس آئینهایی که خویش به آنها دست یافته بود به پرستش عناصر طبیعی میپرداخت و برای حرکات و اعمال روزمره خویش نیز آئین و روشهایی را ابداع نمود که این آئینها در گذر زمان همراه با نهادها و عناصر تصویری نیز همراه شد.
برای مثال انسان در پرستش آتش همواره با حرکاتی موزون به دور آتش میچرخید و با استفاده از رنگهای طبیعی و با الهام از طبیعت و به کمک نهادها و نشانههای تجریدی ساخته دست خویش خود را آراسته مینمود و به گونهای آئینی تشکر خویش خود را آراسته مینمود و به گونهای آئینی تشکر خویش را از الهه آتش به جای میآورد- پس از رشد تفکر در انسان، وی توانست با الهام از این آئینها و روشها و با تحقیق راجع به زندگی گذشتگان تمامی این روشها را در هم آمیزد و به گونهای از هنر نمایش نزدیک شود و این آغازی بود برای حرکات نمایشی که احیا کننده آئینها و روشهای انسانهای گذشته بود.
اینک انسان قرن حاضر پس از گذر از تمام دغدغههای زندگی توانسته هنرهای متمایزی را پایه گذاری کند که هر یک ریشه در همان آئینها دارند 2-گونه از این هنرها که همواره با انسان همراه بودهاند-نقاشی و نمایش هستند.
در گذر تاریخی هنر نقاشی تا به امروز شاهد پیدایش رشته جدیدی هستیم که سر منشا آن صنعتی شدن و پیشرفتهای روز افزون انسان امروزی بود، این رشته همان گرافیک است که امروزه به خدمت انسان آمده و زبانی نو به نام زبان تصویر را ابداع نموده است.
در آغاز تحولات صنعتی ابداع فرایند لیتوگرافی اولین گامها در جهت تمایز گرافیک به عنوان هنری مستقل از نقاشی برداشته شد.
فرایند لیتوگرافی که در سال 1798 م آلویس سنه فلدر-اهل باواریا آن را به ثبت رساند، در سده نوزدهم به کمال رسید. در سالهای آغاز سده نوزدهم، لیتوگرافی با آثار هنرمندانی چون دلاکروا و دومیه رواج یافت- چاپ گران این فرایند را برای تهیه چاپهای سیاه و سفید از نقشههای برگههای نت و تصویر سازیهای جذاب یافتند. این چاپها سپس به شکل منفرد یا به صورت کتابهای صحافی شدهای فروخته شدند که متن آنها به روش برجسته چاپ شده بود.
هر چند چاپ برجسته فرایند انتخابی برای چاپ متن و گراوور سازیهای چوبی سیاه و سفید بود اما گرایش شدید به آن زمانی حاصل شد که این فرایند در چاپهای بیش از یک رنگ نیز وارد گردید. از سوی دیگر، لیتوگرافی به دلیل انطباق و تفکیکهای رنگ خود، که با سهولت نسبی و هزینه اندک انجام میشد، مطلوب واقع گردید.
در میانه سده نوزدهم، لیتوگرافی رنگی یا کرومولیتوگرافی با چاپهای لوکس و مجلل که در تهیه آنها تا سی و دو سنگ با رنگها و انگیزههای مختلف به کار رفته بود، بی نهایت رواج یافت. شاید چشمگیرترین نمونههای کرومولیتوگرافی پوسترهای تبلیغاتی یک و دو ورقی باشد که در نیمه دوم سده نوزدهم از روی سنگهای بزرگ لیتوگراف چاپ شدند.
از جمله معروفترین طراحان پوستر ژول شره، اوژن گراسه، تئوفیل استینلن، آلفونس موشا و هانری دو تولوزلوترک هنرمندان فرانسوی و پیشگامان عصر طلایی پوستر بودند.
بررسی شباهتها و ویژگیهای مشترک رشتههای هنری:
هنرها از گذشته بسیار دور اصلی ترین وسیله ارتباط بین افراد و جوامع مختلف بودهاند. زبان هنر زبانی است که حد و مرز نمیشناسد و با بیانی جذاب افکار اندیشهها و ارزشهای فرهنگی و هنری یک ملت را ثبت و پایدار میسازد.
با بررسی آثار هنری نیاکان خود میتوانیم با افکار اندیشهها باورها اعتقادات و تواناییهای فنی و خلاقیتهای هنری آنان آشنا شویم و میتوان دریافت که کلیه هنرها اعم از تجسمی، نمایش، موسیقی و ….رابطهای تنگاتنگ با هم داشته و دارند و به عبارتی لازمه یکدیگرند و هدف مشترک آنها کشف و درک زیباییها و چگونگی نمایش و انتقال مفاهیم ارزشمند آنها به دیگران به منظور توجه به عظمت خلقت است -هدف دیگری که بین همه هنرها مشترک است خود باوری است که با بکارگیری تواناییها و استعدادها و تسلط بر خویشتن مشاهده خواهیم کرد که چگونه از عهده انجام امور بر میآییم و باور خواهیم کرد که میتوانیم به خود متکی باشیم و نیازهای خود و جامعه خویش را بر طرف سازیم.
مختصری در باب کلمه هنر
در زبان گذشته ما لفظ هنر بارها به کار رفته است.
ریشه آن به زبان اوستایی و از آنجا به زبان سانسکریت میرسد اما این گونه هم نیست که این لفظ دقیقا معانی هم سان با آن چه که امروز به عنوان هنر در نظر آورده میشود، داشته باشد. تلقی کنونی از هنر در زبان فارسی جدید به معنی خاص لفظ است در حالی که از لفظ هنر معنای علمی مراد شده است.
لفظ هنر در زبان سانسکریت ترکیبی از دو کلمه (سو) و (نر یا نره) بوده است. (سو) به معنی نیک و هر آن چه که به هر حال خوب و نیک است و فضایل و کمالاتی بر آن مرتبت است و (نر یا نره) به معنی زن و مرد است.
در زبان اوستایی (سین) به ها قلب شده و لفظ (سو ) به (هو)، و در ترکیب به هونر که در اوستا از صفات اهورامزدا تلقی شده است تبدیل میشود. هونر در زبان فارسی میانه یا فارسی پهلوی نیز وارد شده است و به صورت هنر که معنی لغوی آن انسان کامل یا فرزانه است در آمده است در ادبیات دوران اسلامی ایران، هنر به معنی کمال و فضیلت تلقی میشود. این لفظ به هیچ وجه به این معنا که صرفاً عبارت از: صنعتگری و یا مهارت فنی باشد نبوده است.
در اخلاق واژه هنر و هنرمندی با هنرمندی با فضیلت و فضایل همراه است و در حقیقت به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و فراست و فضل و تقوی و دانش را در بر دارد. با این تفاصیل هنر و هنرمندی که در ادبیات فارسی قدیم به معنای عام به کار رفته است به معانی علم و فضل و فضیلت و کمال و کیاست و سیاست و فراست و زیرکی و شجاعت و عدالت، لیاقت و فداکاری و….. است.
بنابراین به هر کسی که به مرتبهای از حد کمال رسیده بود در هنر مقامی لفظ هنرمند اتلاق میشده است اما معنای تحریف شدهای که از حدود هفتاد سال پیش در ایران متداول شده است معنای خاص لفظ هنر است در حالی که در گذشته لفظ هنر و هنرمند حامل یک بار معنوی بود و چون معنای رایج کنونی به صرف داشتن مهارت فنی در صنایع یا هنرهای نمایشی و موسیقی محدود نمیشد.
114 صفحه فایل ورد
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 3619 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 127 |
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
فصل اول- درباره فرهنگ و هویت
مقدمه........................................................................................................................................................................................................................................... 2
ویژگیهای طرح........................................................................................................................................................................................................................................... 4
فرهنگ و هویت........................................................................................................................................................................................................................................... 5
فرهنگ و طبیعت........................................................................................................................................................................................................................................... 6
نتایج........................................................................................................................................................................................................................................... 7
فصل دوم- درباره تهران و منطقه 22
مقدمه........................................................................................................................................................................................................................................... 10
مختصات جغرافیایی........................................................................................................................................................................................................................................... 10
سابقه تاریخی شهر تهران........................................................................................................................................................................................................................................... 11
بررسی های جمعیتی........................................................................................................................................................................................................................................... 12
بررسی وضعیت اقتصادی........................................................................................................................................................................................................................................... 12
شبکه و تاسیسات حمل و نقل و دسترسی های شهری........................................................................................................................................................................................................................................... 13
بررسی آلودگی های زیست محیطی........................................................................................................................................................................................................................................... 14
بررسی وضعیت فرهنگی تهران........................................................................................................................................................................................................................................... 14
بررسی منطقه 22 در تهران........................................................................................................................................................................................................................................... 16
موقعیت قرار گیری منطقه........................................................................................................................................................................................................................................... 16
وضعیت شبکه های دسترسی........................................................................................................................................................................................................................................... 16
موقعیت جغرافیایی ........................................................................................................................................................................................................................................... 17
شیب و توپوگرافی........................................................................................................................................................................................................................................... 18
وضعیت زلزله........................................................................................................................................................................................................................................... 19
پوشش گیاهی........................................................................................................................................................................................................................................... 20
بررسی های اجتماعی........................................................................................................................................................................................................................................... 21
بررسی کاربردی........................................................................................................................................................................................................................................... 23
فصل سوم- سایت، تحلیل سایت و روند طراحی
پانورامای سایت........................................................................................................................................................................................................................................... 25
نقشه های مختلف تهران و منطقه 22........................................................................................................................................................................................................................................... 26
روند طراحی........................................................................................................................................................................................................................................... 29
تحلیل سیرکرلاسیون سایت........................................................................................................................................................................................................................................... 30
فصل چهارم- بررسی شرایط اقلیمی
شرایط اقلیمی تهران........................................................................................................................................................................................................................................... 33
نمودارهای اقلیمی........................................................................................................................................................................................................................................... 34
تابش آفتاب........................................................................................................................................................................................................................................... 39
دما........................................................................................................................................................................................................................................... 40
رطوبت........................................................................................................................................................................................................................................... 41
باد........................................................................................................................................................................................................................................... 42
بارندگی........................................................................................................................................................................................................................................... 43
عوامل فرعی........................................................................................................................................................................................................................................... 43
معماری و اقلیم........................................................................................................................................................................................................................................... 43
گیاهان و معماری........................................................................................................................................................................................................................................... 45
نتیجه........................................................................................................................................................................................................................................... 46
فصل پنجم- فضایابی، استانداردها و بررسی رابطه عملکردها
فضاهای موجود در سایت........................................................................................................................................................................................................................................... 50
آمفی تئاتر و سالن نمایش........................................................................................................................................................................................................................................... 50
مهمانسرا........................................................................................................................................................................................................................................... 52
فضاهای آموزشی........................................................................................................................................................................................................................................... 56
رستورانها........................................................................................................................................................................................................................................... 58
مجموعه ورزشی........................................................................................................................................................................................................................................... 60
کتابخانه........................................................................................................................................................................................................................................... 61
موزه........................................................................................................................................................................................................................................... 63
باغ ایرانی........................................................................................................................................................................................................................................... 67
پارکینک........................................................................................................................................................................................................................................... 73
فصل ششم- مبانی نظری طرح
مقدمه........................................................................................................................................................................................................................................... 86
مبانی نظری معماری در عرصه صور مثالی........................................................................................................................................................................................................................................... 88
فضا در معماری ایرانی........................................................................................................................................................................................................................................... 90
ملاکهای قضاوت در مورد یک اثر معماری........................................................................................................................................................................................................................................... 92
روند طراحی........................................................................................................................................................................................................................................... 93
نور........................................................................................................................................................................................................................................... 97
صدا........................................................................................................................................................................................................................................... 100
مرور اهداف و سنجش آنها........................................................................................................................................................................................................................................... 103
زیبایی و هنر........................................................................................................................................................................................................................................... 104
حقوق بازدید کنندگان و آزادی حرکت در فضا........................................................................................................................................................................................................................................... 107
خوانایی و معنادار بدون فضا........................................................................................................................................................................................................................................... 110
انسجام معمارانه........................................................................................................................................................................................................................................... 112
هویت ملی مجموعه........................................................................................................................................................................................................................................... 113
وقار مدنی........................................................................................................................................................................................................................................... 114
سنخیت عملکرد با مناسبتهای بصری........................................................................................................................................................................................................................................... 114
رعایت سلسله مراتب........................................................................................................................................................................................................................................... 115
ارائه یک نمونه........................................................................................................................................................................................................................................... 116
فصل هفتم- تاسیسات
منابع و ماخذ........................................................................................................................................................................................................................................... 124
مقدمه :
پیشرفتهای اجتماعی و سیاستهای علمی تکنولوژی بشر ارتباطات فرهنگی مردمان گوناگون را در سراسر دنیا آسان نموده است.
پیشرفت سیستمهای ماهوارهای – مخابراتی آرمانها، اندیشهها و سنتهای اجتماعی را بر بال امواج سوار کرده و از این سوی جهان به آن سوی جهان در آن واحد انتقال میدهد.
امروزه برخوردهای فرهنگی تا حدی افزایش یافته که باورهای فرهنگی، هویتهای فرهنگی، ملی به آسانی قابل تغییر و تردید میشو.د
باورهای فرهنگی که جامعهای در طول سالیان دراز به آنها خوی کرده و با آنها زندگی کرده بسرعت رنگ میبازد و این خبر در سایه تقابل های گسترده اندیشهها و سیر و انتقال اصول فرهنگی از طریق شیوههای صحیح تکنیکی صورت نمیگیرد.
در پس این انتقالها و برخوردهای فرهنگی همیشه روشهای انسانی و دوستانه بکار میرود به باد یغما رفتن وتاراج اصول فرهنگی جامعه و بر باد رفتن اخلاق و فضیلتهای اجتماعی آن اهداف سلطهگری در زمینههای اجتماعی - اقتصادی را در بر گرفته و شیوههای اعمال دشمنیهای گسترده نیز در حد گستردهای امروزه رواج یافه و این چیزی جز تهاجم فرهنگی نیست زیرا هنگامی که مبانی فرهنگی یک جامعه حتی به زیر سوال رفت و جامعه دچار سستی شد با تسلط و اعمال شیوههای جدید زندگی بیگانگان هموار میگردد بنابراین برخوردهای مقابله گرایانه با این تهاجم فرهنگی امروزه علاوه بر داشتن ابزارهای علمی و فنی لازم هوشیاری اجتماعی خاصی را احتیاج دارد.
متاسفانه مهمترین قشری که مورد تهاجم فرهنگی قرار میگیرند نسل جوان هستند. زیرا نسل جوان در هر مملکتی در واقع پایه گذار نحوه پیشرفت و زندگی و آرمانهای آن جامعه در آینده است.
بنابراین تربیت و آموزش جوانان هر کشور تضمین کننده راه پیشرفتهای اجتماعی - اقتصادی و فنی آن کشور است.
امروز از سالیان دراز تجارب آموزش فرهنگی ممالک پیشرفته تقریباً این نتیجه حاصل شده است که مراکز تربیتی سنتی مانند معمول هر جامعه نظیر مراکز دانشگاهی و کانونهای خاص تربیتی امروز نمیتوانند هم بار آموزشی فرزندان یک جامعه را بر دوش بکشند. و یا اینکه از اصول فرهنگی آن دفاع لازم را به عمل آورند و اینکه در تهاجمات فرهنگی مختلف و اجتماعی آسیب پذیر نباشند.
بنابراین نیاز به بازگشایی و احداث مراکز جدید آموزشی – فرهنگی – تربیتی، با شیوههای نوین مدیریتی میباشد یکی از این مراکز علاوه بر احداث مرکز علمی و آموزشی فعال ایجاد هستهها و مراکز فرهنگی که تماماً زمینههای آموزشی – تربیتی را داشته در بر دارد.
مجموعه حاضر اگر چه بعنوان یک مجموعه فرهنگی خدماتی میتواند بطور مستقل عمل نماید اما در واقع برای تکمیل سایت شهرداری منطقه 22 طراحی شده است و همین عامل سبب میشود که در تمام مراحل طراحی، طراح نیم نگاهی هم به مجموعه شهرداری داشته باشد و تلاش کند تا نیازهای آنرا برآورده کند.
نیاز به وجود چنین مجموعهای در کنار شهردای منطقه 22 هنگامی محسوس میشود که بدانیم روزانه 4 نفر برای انجام کارهای خود به شهرداری مراجعه میکنند و این مجموعه در سر راه این افراد قرار دارد و مردم باید برای رسیدن به ساختمان شهرداری از یک مجتمع فرهنگی عبور کنند و این باعث میشود که یکی از نیازهای مهم جامعه ما یعنی بالا بردن توسعه فرهنگی عموم مردم از این طریق میسر گردد زیرا هنگام عبور از این مجموعه هنرجویان کارگاهها و آتلیههای هنری را در رفت و آمد میبینند. هنرمندان آمفی تئاترها در حال اجرای برنامههای خود هستند و ..
تمام این عوامل بطور ناخود آگاه باعث تاثیر پذیری مراجعه کنندگان به شهرداری میشود. علاوه بر این در هنگام مراجعه به ساختمانهای اداری بارها پیش میآید که شخص باید ساعاتی را در انتظار بگذراند که این عامل خود باعث خستگی، اتلاف وقت و حتی گاهی عصبی شدن مراجعین ساختمانهای اداری میشود.
این مجتمع میتواند بعنوان وسیلهای مناسب برای جلوگیری از اتلاف وقت مراجعین به ساختمان شهرداری هم باشد با این توضیحات نیاز وجود چنین مجموعهای در کنار شهرداری منطقه 22 کاملاً احساس میشود.
ویژگیهای طرح:
بعد از مشخص شدن لزوم وجود چنین مجموعهای این سئوال پیش میآید که طرح باید چگونه باشد تا تمام نیازهای مخاطبین را پاسخ گوید و به یک طرح تمام عیار و معمارانه تبدیل گردد.
- طرح قبل از هر چیز بایستی ایرانی باشد.
- این مهمترین نکتهای است که شاید در چند دهه اخیر کمتر به آن توجه شده است این عامل هنگامی اهمیت خود را بیشتر نشان میدهد که بدانیم مجوز مورد نظر کلمه "فرهنگ" را به عنوان خود به همراه دارد.
- زیبایی طرح در جذب افراد برای گزران اوقات خود در آن موثر است زیرا ساختمانی کریهالمنظر هرگز نمیتواند مخاطبین را به خود جلب کند.
- حق انتخاب و آزادی در دسترسی به بناهای مختلف موجود در سایت یکی دیگر از مشخصاتی است که باید رعایت شود زیرا مخاطب امروز را نمیتوان وادار کرد برای رسیدن به یک بنا از راهی طولانی و اجباری بگذرد بنابراین باید ملی شود. مسیرهای دسترسی کوتاه باشند مگر آنکه به دلیل خاصی راهها را از نقاط دیگری بگذرانیم.
- هر یک از ساختمانها باید شخصیت خود را داشته باشد شخصیت ساختمانی شهرداری باید با یک هتل یا یک بیمارستان متفاوت باشد و هریک از بناها بتوانند با شخصیتی که از خود ارائه میدهند نوعی خوانایی ایجاد کنند تا مخاطبین بتوانند ساختمان مورد نظر خود را حتی بدون علائم راهنما شناسایی کنند.
- اگر چه سایت مورد نظر بسیار گسترده و بر روی شیب نسبتاً تندی قرار دارد ولی این نباید باعث شود که ساختمانها از هم جدا افتاده باشند بلکه باید کاملاً بهم مرتبط و متصل باشند بطوریکه نتوانیم بعد از اتمام طرح هیچ ساختمانی راکم و یا زیاد کنیم.
این ارتباط حتماً نباید با مصالح بنایی انجام شود بلکه میتواند مانند دانههای تسبیح با نخی نامرئی بهم متصل شده باشند.
- بناهای تاسیس شده نباید بگونهای باشند که ساختمان شهرداری را تحت تاثیر قرار دهند. زیرا در هر صورت باید توجه داشت که این مجموعه باید تماماً سلطه ابهت ساختمان شهرداری باشد و هرگز در مقابل آن به خودنمایی نپردازد.
- البته نباید این سلطه تا حدی باشد که سایر ساختمانها کم اهمیت جلوه داده شوند.
- این مجموعه علاوه بر اینکه باید نیازهای ساختمان شهرداری را رفع کند باید بتواند خود بعنوان یک مرکز فرهنگی خدماتی مستقل هم عمل کند.
- هر بنایی باید مفهوم معنایی خاص خود را داشته باشد و باید در پس نمای خود حرفهایی برای گرفتن داشته باشد.
- باید از توپوگرافی و چشم اندازهای طبیعی سایت حداکثر استفاده به عمل آید صد البته نباید هرگز خود را اسیر شیب و توپوگرافی کرد و در نقاط لازم باید در سایت دخل و تصرف کرد. ولی همواره باید مسائل اجرایی و اقتصادی طرح را هم در نظر داشت.
- مجموعه باید به نحوی طراحی شود که توجه گذرندگان از مسیرهای اطراف (چه سواره و چه پیاده) راه خود جلب کند. تا حدی که حتی میتواند به یک لندمارک تبدیل شود.
فرهنگ مرکب است از فر + هنگ
فر به معنی نیروی معنوی شکوه عظمت و جلال و بخشندگی
هنگ از ریشه ثنگ اوستایی به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت
نخستین کسی که فرهنگ را تعریف کرد سر ادوارد برنت تایلر مردم شناس انگلیسی بود وی حدود 120 سال قبل فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از دین دانش اخلاق و قانون کسب شده معرفی کرد از میان تعریف گرد آمد. آن مفاهیمی که به فرهنگ نزدیکترند عبارتند از:
- فرهنگ خصوصیات قومی گروهی است که آنرا از گروه دیگر جدا میکند.
- فرهنگ تمام خصوصیات رفتاری و گفتاری نسلهای پیشین است.
- فرهنگ مجموعه میراثهای ادبی و هنری جامعه است.
- فرهنگ عبارت است از الگوهای مشترک زندگی و رفتارهای متقابلی که افراد از جامعه فرامیگیرند.
- فرهنگ فرآیند پویایی راه و رسم عرف و عادات مشترک گروهی انسان است.
- فرهنگ ماهیت اجتماعی فرهنگی یک قوم است.
- فرهنگ آن بخش از آداب زندگی است که همه اعضای یک گروه در آن مشترکند و ...
فرهنگ دارای دو بخش مادی و غیر مادی (معنوی) است. که بخش مادی آن عبارت است از اشیای قابل درک مثل وسایل منزل و البسه و ابزار و غیره ...
بخش معنوی آن عبارت است از ابزارت معنوی انسان مانند علوم قوانین و ادیان، افکار و آرای مربوط به مادیات.
فرهنگ از چهار عنصر تشکیل شده است:
1 – عنصر فرد
2 – عنصر خانواده
3 – عنصر اجتماع
4– عنصر جامعه
فرهنگ از قالبهای متفاوتی تشکیل شده است.
1 – قالب رفتاری، 2- قالب گفتاری، 3 – قالب کرداری، 4 – قالب هنری، 5 – قالب اقتصادی، 6 – قالب اجتماعی، 7 – قالب صنعتی
مفهوم فرهنگ و طبیعت که جدای از هم و گاهی مغایر هم تفسیر میشوند از نظر جغرافیدانان مردود تلقی میشود. زیرا این دو پدیده نه تنها از هم جدا نیستند بلکه در رابطه با هم عمل میکنند.
از نظر جغرافیدانان بشر بر این باور بوده است فرهنگ سمبلی از ارزشهای معنوی است و محیط در برابر تلاش انسان تغییر پذیر است و بایستی بر مشکلاتی که طبیعت برای او ایجاد میکند غلبه یابد و به هر حال طبیعت و فرهنگ مکمل یکدیگرند و هویت فرهنگی افراد تحت تاثیر محیط پیرامون آنها شکل میگیرد. و خیلی اوقات آثار و دست ساختههای بشر موجب زیبا و دلپذیر شدن محیط میشود و از این طریق طبیعت تحت تاثیر فرهنگ قرار میگیرد.
مجموعه عواملی که میتواند با توجه به عوامل زمان و مکان روش بهتر زیستن و در کنار هم زیستن را بگونهای مسالمتآمیز و با آرامش خاطر و به دور از تبعیضها و برخوردها و تضادها مفهوم فرهنگ را توجیه میکند مطالعه انواع فرهنگها که در طول زمان پیدا میشود مورد توجه و اهمیت است. از این رو در فرهنگ مفهوم زمان و تکامل با هم پیوند دارند و آنچه در این رابطه به نسلهای کنونی و در قید حیات میرسد میراث فرهنگی نامیده میشود.
1 - تعریف لغوی هویت: هویت حقیقت شیی یا شخصی است که مشتمل بر صفات جوهری او باشد. در فرهنگ لغات هویت به معنی شخصیت، ذات، هستی و وجود نیز آمده است. واژه هویت را در زبان فارسی گاهاً همانی یا این همانی نیز معنی کردهاند. معادل این کلمه در زبان انگلیسی واژه Identitiy است. و از بعد لغوی هویت در پاسخ به کیستی است یعنی وقتی که ما میگوییم چه کسی هستیم در واقع به نوعی ناظر بر تعیین هویت است. از نظر لغوی برای اولین بار توسط اریکسون مطرح شد و سپس بتدریج وارد روانشناسی اجتماعی شد و در این حوزه مورد استفاده قرار گرفت و سپس وارد ادبیات سیاسی – اجتماعی شد.
- فرهنگ حد فاصل طبیعت و جامعه انسانی است و انسان بوسیله فرهنگ است که از حیوان جدا میشود.
- مفهوم فرهنگ معادل مفهوم ارزشهاست.
در جوامع در حال توسعه فرهنگ را حفظ ملیت و بالا بردن سطح تفکر و آشنا ساختن مردم خود با آنچه در جهان میگذرد میدانند.
ملیت وجود احساس مشترک و یا "وجدان" و "شعور اجتماعی" در میان گروههای انسانی است که صرفنظر از رنگ و نژاد و آداب و سنن فردی در مسیر حرکت تاریخی خود منجر به تشکیل ملتها می گردد
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 2264 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
دسته بندی | آموزشی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 15 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 4 |
در این فایل، طرح درس هنر و کاردستی را برای دانلود و استفاده شما عزیزان آماده شده است.امیدواریم از دانلود و استفاده این فایل راضی باشید. باتشکر
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 88 |
ترجمه مهر هفتم(هنر) در 88 صفحه ورد قابل ویرایش
شب با گرمایش، آسایشی مختصر آورده است و در سپیده دم هرم داغ باد بر دریای بی رنگ می وزد. شوالیه آنتونیوس بلاک، درمانده بر روی چند شاخة صنوبر که بر ماسه ها پراکنده اند، دراز کشیده است. چشمانش کاملاً باز و از شدت کم خوابی سرخ گشته اند.
در همان نزدیکی ملازمش یونس با صدایی بلند خرناس می کشد. او نیز درست در کنارة جنگل و در میان درختان صنوبر از پای افتاده و به خواب رفته است. دهان او به سمت فلق باز میشود و صدایی غیرزمینی از حنجره اش بیرون میآید. با وزش ناگهانی باد، اسب ها به جنبش در می آیند و پوزه های نیم سوخته خود را به سمت دریا دراز میکنند. آنها نیز به اندازه صاحبانشان لاغر و فرسوده گشته اند.
شوالیه برمی خیزد و وارد آب های کم عمق میشود تا چهرة آفتاب سوخته و لبان تاول زده اش را بشوید. یونس غلتی به سوی جنگل و تاریکی می زند. در خواب می نالد و به شدت موهای زبر سرش را می خاراند. اثر خراش بر روی سرش همچون سفیدی برق در برابر دوده است.
شوالیه به ساحل بازمی گردد و بر روی زانوانش می نشیند. در حالی که چشمانش بسته و ابروانش درهم کشیده است، نماز صبحش را به جا میآورد. دستانش در هم گره خورده اند و لبانش کلماتی را زمزمه میکنند. چهره اش تلخ و غمگین است. چشمانش را باز میکند و مستقیماً به خورشید صبحگاهی که همچون ماهی باد کرده و مرده ای از دریای مه آلود بالا می آید، خیره میشود. آسمان همچون گنبدی سربی، خاکستری و بیحرکت است. ابری گنگ و تیره در افق غربی معلق است. در بالا، کاملاً قابل رویت، مرغی دریایی با بال های بی حرکت در آسمان شناور است. فریاد او غریب و بی قرار است. اسب خاکستری بزرگ شوالیه سرش را بلند میکند و شیهه می کشد. آنتونیوس بلاک برمی گردد.
پشت سر او مردی سیاهپوش ایستاده است. چهره اش بسیار رنگ پریده است و دستهایش در چین های عبایش پنهان شده است.
شوالیه- تو کیستی؟
مرگ- من مرگم.
شوالیه- آیا برای من آمده ای؟
مرگ- من مدت هاست که در کنار توام.
شوالیه- خوب می دانم.
مرگ- آماده ای؟
شوالیه- بدنم ترسیده است، اما خودم نه.
مرگ- خب، این که مایه شرم نیست.
شوالیه از جایش برمی خیزد. می لرزد. مرگ عبایش را باز میکند تا آن را بر شانه های شوالیه بگذارد.
شوالیه- لحظه ای درنگ کن.
مرگ- این چیزیست که همه می گویند. من مجازات هیچ کس را به تعویق نمی اندازم.
شوالیه- تو شطرنج بازی می کنی. مگر نه؟
مرگ- تو از کجا می دانی؟
شوالیه- در نقاشی ها دیده و در تصانیف شنیده ام.
مرگ- بله. در واقع من شطرنج باز خوبی هستم.
شوالیه- اما تو نمی توانی از من بهتر باشی.
شوالیه در کیف سیاهی که در کنارش بود جستجو میکند و صفحة شطرنج کوچکی بیرون میآورد. آن را با دقت بر روی زمین می گذارد و شروع به چیدن مهره ها میکند.
مرگ- چرا می خواهی با من بازی کنی؟
شوالیه- من دلایل خودم را دارم.
مرگ- این یک امتیاز ویژه برای توست.
شوالیه- شرایط از این قرار است که من می توانم تا زمانی که در مقابل تو شکست نخورده ام، زنده بمانم. اگر من بردم تو مرا رها خواهی کرد. موافقی؟
شوالیه مشت هایش را به سوی مرگ بالا میآورد. مرگ ناگهان لبخندی به او می زند و به یکی از دست های شوالیه اشاره میکند. پیادة سیاه در آن دست قرار دارد.
شوالیه- تو سیاه را برداشتی.
مرگ- خیلی مناسب است. تو این طور فکر نمی کنی؟
شوالیه و مرگ بر روی صفحة شطرنج خم میشوند. پس از اندکی تأمل، آنتونیوس بلاک، با پیادة مقابل شاهش آغاز میکند. مرگ نیز پیاده مقابل شاهش را حرکت میدهد.
نسیم سحری آرام شده است. جنبش بی امان دریا متوقف گشته و آب خاموش و بی صداست. خورشید از پشت مه بالا آمده و نورش همه جا را روشن میکند. مرغ دریایی در زیر ابر تیره شناور است، انگار که در آسمان منجمد شده باشد. روزی داغ و سوزان است.
یونس با ضربه ای به پشتش بیدار میشود. چشمانش را باز کرده، همچون خوکی خرخر میکند و خمیازه ای بلند می کشد. به زحمت می ایستد، اسبش را زین میکند و بستة سنگینی را بلند میکند.
شوالیه سوار بر اسب به آرامی از دریا دور شده و به سوی جنگلی که در نزدیکی ساحل و درست بالا جاده قرار دارد می رود. تظاهر میکند که صدای نماز صبح ملازمش را نشنیده است. یونس خیلی زود از او سبقت میگیرد.
یونس- (می خواند) خفتن بین دو پای فاحشه، زندگیم هر روز در حسرتشه.
او می ایستد. به اربابش می نگرد. اما شوالیه صدای آواز یونس را نشنیده است و یا تظاهر به آن میکند. برای اینکه بیشتر او را تحریک کند یونس این بار بلندتر می خواند.
یونس- (میخواند) اون بالا بالاها جای خدای قادر متعاله، اما برادرت شیطانه که همه جا می بینیش.
یونس بالاخره توجه شوالیه را جلب میکند. دست از خواندن می کشد. شوالیه، اسبش، اسب یونس و خود یونس تمام این ترانه ها را ازبرند. سفر طولانی و پر گرد و غبار آنها از سرزمین مقدس، آنها را پاکیزه نگاه نداشته بود. آنها در دشتی باتلاقی که تا افق ادامه دارد می تازند و در دوردست دریایی که در زیر تابش سفید آفتاب می درخشد، خفته است.
یونس- در فروجستاد همه دربارة نشانه های شر و اتفاقات هولناک سخن می گفتند. در شب، دو اسب یکدیگر را خورده بوند و در محوطة کلیسا گورها باز شده و بازماندة لاشه ها همه جا پخش شده بود. دیروز عصر چهار خورشید در آسمان میتابید.
شوالیه پاسخ نداد. در نزدیکی، سگی لاغر، نالان به سوی صاحبش که بر روی یک صندلی در زیر آفتاب داغ خفته است، می خزد. ابر سیاهی از مگس به دور سر و شانه های مرد جمع شده اند. سگ نگون بخت در حالی که به روی شکم دراز کشیده و دمش را می جنباند، پیوسته می نالد.
یونس از اسب پیاده شده، به مرد خفته نزدیک میشود. مودبانه از او نشانی ای می پرسد. وقتی جوابی نمی شنود، به طرف مرد می رود تا او را بیدار کند. بر روی شانه های مرد خفته خم می شود، اما به سرعت دستش را پس می کشد. مرد از عقب بر زمین می افتد و صورتش در مقابل یونس قرار میگیرد.
یک جنازه است که با حدقة خالی و دندان های سفید به یونس خیره شده است.
یونس دوباره سوار اسبش میشود و به اربابش می رسد. از قمقمه اش آبی می نوشد و کیف را به شوالیه میدهد.
شوالیه- خب، آیا راه را نشانت داد؟
یونس- نه، کاملاً.
شوالیه- چه گفت؟
یونس- هیچ
شوالیه- آیا لال بود؟
یونس- نه سرورم. من این را نگفتم. اتفاقاً کاملاً فصیح و شیوا بود.
شوالیه- اوه؟
یونس- او سخنور بود اما مشکل در این بود که حرف او افسرده کننده بود. (می خواند) زمانی روشن و با نشاطی، زمانی با کرم ها می خزی. سرنوشت تبه کار مخوفی است و تو، دوست من. قربانی آنی.
شوالیه- مجبوری بخوانی؟
یونس- نه.
شوالیه تکه ای نان به ملازمش میدهد تا برای مدتی او را ساکت نگه دارد. خورشید بی رحمانه آنها را می سوزاند و قطرات عرق از چهره هاشان می چکد. ابری از غبار در اطراف اسب ها برخاسته است. آنها در آنسوی خلیج و در امتداد بیشه زاری سبز میتازند. در سایة چند درخت تنومند، یک گاری قرار دارد که با کرباس خالدار پوشانده شده است. اسبی در نزدیکی گاری شیهه می کشد و اسب شوالیه به آن پاسخ میدهد. دو مسافر برای استراحت در زیر سایه درختان توقف نمی کنند و همچنان می تازند، تا در انحنای جاده ناپدید می گردند.
در خواب، یوف شعبده باز، صدای شیهة اسبش و پاسخی از دوردست را می شنود. می کوشد تا دوباره بخوابد اما فضای داخل گاری خفه کننده است. اشعه خورشید از خلال کرباس عبور کرده و به شکل نوارهای باریکی از نور، به صورت میا، همسر یوف و پسر یکسالهشان میکائیل که در آرامش خفته است، می تابد. در نزدیکی آنها یوناس اسکات که از سایرین مسن تر است، با صدای بلند خرناس می کشد.
یوف به بیرون گاری می خزد. در زیر درختان بلند، همچنان کمی سایه وجود دارد. مقداری آب می نوشد و غرغره میکند. نرمش مختصری انجام میدهد و با اسب لاغر و استخوانی اش صحبت میکند.
یوف-صبح بخیر. صبحانه خورده ای؟ من از بدبختی نمی توانم علف بخورم. نمی توانی به من یاد بدهی؟ کمی کارمان سخت شده است. در این منطقه از کشور کسی شعبده بازی دوست ندارد.
یوف توپ های شعبده بازی را برداشته، به آرامی شروع به بالا انداختن آنها میکند. سپس به روی سرش می ایستد و چون مرغی قدقد میکند. ناگهان دست از کار می کشد و با نگاهی کاملاً شگفت زده می نشیند. باد موجب حرکت آرام درختان شده است. برگ ها می جنبند و زمزمه ای آرام پدید می آورند. گل ها و چمن ها به زیبایی خم شده اند و در جایی یک پرنده صدای چهچهه اش را بلند کرده است.
سکوت، گرگ و میش، جامهای توتفرنگی و شیر. چهرههای شما در نور عصرگاهی. میکائیل خفته، یوف با چنگش. سعی خواهم کرد که حرفهایمان را به خاطر بسپارم. من این خاطره را با چنان دقتی در میان دستانم نگاه میدارم که انگار جامی از شیرتازه در آن قرار دارد.
صورتش را بر میگرداند و به دریا و آسمان خاکستری بیرنگ نگاه میکند.
شوالیه – و این یک یادگاری مناسب است. … این برای من کافی خواهدبود.
بر میخیزد و برای بقیه سر تکان میدهد و به سوی جنگل حرکت میکند. یوف همچنان به نواختن چنگ ادامه میدهد. میا روی چمن دراز میکشد.
شوالیه صفحة شطرنج را بر میدارد و آن را در طول ساحل حمل میکند. ساحل ساکت و متروک و دریا بیحرکت است.
مرگ – منتظرت بودم.
شوالیه – مرا ببخش. چند لحظهای تأخیر داشتم. چون من تاکتیکهایم را برای تو آشکار ساختم، در حال عقبنشینیام. نوبت تو است.
مرگ – چرا این قدر راضی به نظر میرسی.
شوالیه – این راز من است.
مرگ – البته، حالا من اسبت را میزنم.
شوالیه – کار درستی کردی.
مرگ – آیا مرا فریب دادی؟
شوالیه – البته تو درست در دام افتادی. کیش!
مرگ – به چه میخندی؟
شوالیه – نگران خندة من نباش – شاه خودت را نجات بده.
مرگ – تو کمی متکبری.
شوالیه – بازیمان سرگرمم میکند.
مرگ – نوبت تو است. بازی کن. من کمی ذیق وقت دارم.
شوالیه – من میدانم که تو کارهای زیادی داری. اما حق نداری بازی را ترک کنی. بازی زمان میبرد.
مرگ میخواهد جواب دهد اما سکوت میکند و بر روی صفحة شطرنج خم میشود.
مرگ – آیا قصد داری که شعبدهباز و همسرش را در میان جنگل همراهی کنی؟ آنهایی که اسمشان یوف و میاست و یک پسر کوچک دارند؟
شوالیه – برای چه میپرسی؟
مرگ – اوه … دلیل خاصی ندارد.
شوالیه ناگهان دست از خنده میکشد. مرگ با تمسخر به وی مینگرد.
بلافاصله پس از غروب خورشید، گروه کوچک در حیاط مسافرخانه جمع شدهاند. شوالیه، یونس و دختر در آنجا حضور دارند. یوف و میا در گاری خود هستند. پسرشان میکائیل پیش از این خوابیده است. یوناس اسکات همچنان مفقود است.
یونس به داخل مسافرخانه میرود تا مقدمات سفر را فراهم آورد و آخرین لیوان آبجو را بنوشد. مسافرخانه حالا تقریباً خالیست و به جز چند کشاورز و چند دختر جوان که در گوشهای شام میخورند، کسی در آن حضور ندارد.
در کنار یک پنجرة کوچک مردی گوژپشت، با لیوانی برندی در دست نشستهاست. حالت چهرهاش غمگین است. هرچند وقت یکبار با سکسکهای شدید تکان میخورد. او پلوگ آهنگر است که آنجا نشسته و ناله میکند.
یونس – خدای من. این پلوگ آهنگر نیست؟
پلوگ – عصربخیر.
یونس – اینجا نشستهای و آببینیات را بالا میکشی؟
پلوگ – بله، بله. به آهنگر نگاه کن. مثل یک خرگوش مینالد.
یونس – اگر من به جای تو بودم، از این که به این راحتی از شر زنم راحت شدم، خوشحال بودم.
یونس پشت آهنگر را نوازش میکند و با نوشیدن مقداری آبجو تشنگیاش را فرو مینشاند و در کنار آهنگر مینشیند.
پلوگ – تو ازدواج کردهای؟
یونس – من! بیش از صدبار. دیگر نمیتوانم حساب همة زنهایم را داشته باشم. البته در مورد مردان مسافر اغلب به همین شکل است.
پلوگ – میتوانم به تو اطمینان دهم که یک زن بدتر از صد زن است. یا اینکه من از هر بدبختی در این دنیا بدبختترم، که البته بعید هم نیست.
یونس – زنها، بود و نبودشان عذاب است. به همین دلیل وقتی به او نگاه میکنی، درست در زمانی که بیش از هر وقتی جذاب است، باز هم بهترین کار این است که او را بکشی.
پلوگ – غرغر زنها، جیغ بچهها و کهنههای خیس، ناخنها و حرف های تیز، رنجت میدهد. مادر زنت که عمة شیطان است و وقتی که بخواهی پس از یک روز طولانی بخوابی، قصة دیگری است. اشک و آه و نالة بلندی که مرده را بیدار میکند.
یونس سرش را با رضایت کامل تکان میدهد. او که خیلی مشروب خورده است، صدای یک پیرزن را تقلید میکند.
یونس – چرا برای شببخیر مرا نمیبوسی؟
پلوگ – (به همان ترتیب) چرا برای من آواز نمیخوانی؟
یونس – چرا مثل اولین باری که مرا دیدی به من عشق نمیورزی؟
پلوگ – چرا به لباس خواب جدید من نگاه نمیکنی؟
یونس – تو فقط به من پشت میکنی و خرناس میکشی؟
پلوگ – (حالت عادی) اوه، لعنتی.
یونس – او لعنتی. و حالا او رفته است. پس خوشحال باش.
پلوگ – (خشمگین) من بینی آنها را با انبر میکنم. با یک چکش کوچک روی سینههایشان میکوبم و سرشان را با پتک له میکنم.
پلوگ با صدای بلند گریه میکند و تمام بدنش از شدت غم میلرزد. یونس با علاقه به او نگاه میکند.
یونس – ببین چطور دوباره زوزه میکشد.
پلوگ – شاید دوستش داشته باشم.
یونس – پس شاید دوستش داشته باشی. باید به تو خوک بدبخت و بیچاره بگویم که عشق نام دیگر شهوت است، به اضافة شهوت و به اضافه شهوت و مقدار زیادی خیانت. دورویی و دروغ و سایر اعمال احمقانه.
پلوگ – ولی به هرحال دردناک است.
یونس – البته عشق از هر بلایی سیاهتر است ولی کسی به خاطرش نمیمیرد و تقریباً همیشه از آن فارغ میشوی.
پلوگ – نه، نه، من نه.
یونس – بله، تو هم. تنها احمقها از عشق میمیرند. عشق همچون زکام مسری است. عشق نیرویت را، استقلالت را، روحیهات را، از بین میبرد. اگر همه چیز در این جهان ناقص، ناقص است، عشق با نقص کاملش، کاملترین است.
پلوگ – تو شادمانی. با آن حرفهای چرب و نرمت. علاوه بر آن به چرت و پرتهایت ایمان داری.
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 2938 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 15 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 6 |
*مقاله نگاهی اجمالی به روند انجام وظیفه طنز در نمایش*
نگاهی اجمالی به روند انجام وظیفه جناب طنز در نمایش
اشاره:
حدیث طنز، تبار، انواع و تبعات آن از جمله گفتمان های مکرر تاریخ نمایش و بلکه تاریخ رابطه های تاویلی و معنوی انسان بوده و خواهد بود. در وادی نمایش همیشه طنز جایگاه والایی در تبیین آن بخش از ناگفته های درونی انسانها داشته است. هرچند که گاهی طنز، این ظرفیت تبیینی والا هم همچون سایر پدیده های هنری و ذوقی، توسط مغرضان و کژاندیشان و بیخردان به بیراهه های هزل و هجو کشانده شده است و خاصه در عرصه نمایش، شماری اندیشه های ناپاک به غرضی و مرضی وارد شد و اگرچه برخی از سران نظامهای سیاسی اجتماعی ضد بشری ناکارآمدی و نزول و تقلیل آن را – تا مرز صرف خنده – در دستور کارخود قرار دادند و به طریقی این ظرف بلورین تبیینگر را بر حسب خواست تموج حوض درون خود آلودند، ولی طبایع والای انسانی در عرصه نمایش جهانی همیشه طنز را دیده، پسندیده و به عنوان ارزش، پذیرفته و ه کاربسته است.
طنز؛ از منظر ِتاریخ، دومین گونه اصلی نمایش پس از تراژدی [1] است. شفافیت، سادگی بیان و فرجام خوش، مولفه هایی هستند که این نوع از نمایش را از تراژدی جدا میکند. طنز در نمایش به جای پرداختن به درونمایههای حماسی و آرمانی به واقعیتهای متعارف زندگی می پردازد و شخصیتهای خود را از میان آدمهای پیرامون ما برمیگزیند. ریشه های این نمایش به مراسم شادی بخش کوموس[2] در یونان باستان میرسد که برای گرامیداشت دیونیزوس[3] – اسطوره وجد و شعف و شور برپا میشده و همگان با ساز و آواز به عیش و نوش میپرداختند. در این مراسم کهن گروهی از بازیگران مانند موجودات وهمی [4]جامههای خیالی به تن میکردند و با صورتکهای غریب[5] از برابر تماشاگران رژه میرفتند و همزمان به لفاظی های شیرین و بداهه گویی های مستمر می پرداختند تا خاطر تماشاگران را لحظه ای خوش کنند و آنها را از ستم قاعده های قطعیت یافته آپولونی [6]رها سازند.
البته در اصطلاح شناسی واژه های بنیادین هنر نمایش [7] کوموس عبارت است از:
- گفتگوی همراه با موسیقی که میان دو شخصیت یا یک شخصیت و گروه همسرایان در کمدی یونانی در جریان است.
- آخرین صحنه یک نمایش که شخصیتهای متخالف با یکدیگر آشتی می کنند، کشمکش به گره گشایی می انجامد و شخصیتهای نمایش برای برپایی جشن و سور از صحنه خارج می شوند.
به مرور زمان شاعران به عرصه این مناسک یاد شده راه یافتند و کوشیدند تا با ساختن اشعاری مناسب برای این بذلهگویان سهمی در توسع آن داشته باشند.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 23 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 38 |
تحقیق در مورد تاریخ اسلام و رابطه آن با هنر و صنعت
مقدمه
در زمانی که ساکنان حجاز واطراف آن به خاطر موقعیت جغرافیایی خود از قافله ی تمدن عرب واپس مانده بودند و به چادرنشینی روزگار می گذراندند محمد (ص) به پیامبری مبعوث گردید و عربی که گمراه عبادت بت ها بود به سوی پرستش خدای یگانه هدایت شد. اندیشه های نهفته و فکرهای بکری که در سرما بود با راهنمایی های حضرت محمد به راه صحیح ایمان به خدای لایزال افتاد و اعتقادی که این مردم نسبت به اسلام پیدا کردند به اتکا درک روز افزون فلسفه ی اسلامی آنان را بر پهنه های گسترده تری از جهان چیره ساخت.
گسترش قلمرو اعراب سبب پیدایش مناسبات اقتصادی و داد و ستد کالاهای نفیس و اشیا زینتی شد که به نوعی رقابت هنری منتج گردید هنر از سرآغاز اسلام به بعد زمینه یی محدود نماند بلکه پیشرفت چشمگیر یافت.
مسلمانان چون به دیگر ممالک سفر کردند و با پرستشگاه های یونانیان و رومیان و کلیساها و کاخ های دیگر کشورها رو به رو شدند و آنها را در کمال تزئین مشاهده کردند به دگرگون ساختن محیط زیست خود راغب شدند. نقل و انتقالات ونیازهای زمانی سبب گردید که به صنعت و هنر روآورند و نکته ها بیاموزند تا زیباسازی خانه های خود را برابر با پیشرفت های زمان و اعتقادات خود همراه کنند.
همانطور که می دانیم مساجد اولیه شامل قطعه زمینی به شکل مربع یا مربع مستطیل بود که اطراف آن را محصور کرده و حوضی برای وضو گرفتن در میان آن ساخته و سقفی از بوریا یا دیگر مصالح ساختمانی بربالای آن قرار داده بودند که آنان را از گزند بادهای محلی و باران های موسمی مصون دارد. این تقلیدی بود از آتشکده ی ساسانیان و نمونه هایی از این گونه مساجد هنوز در بعضی از شهرها دیده می شود. از جمله فی المثل مسجد مصلی در تخت فولاد اصفهان یا مسجدی در سامرا و غیراینها.
اعراب در دوران پیش از اسلام اصولا اشتیاقی به جذب صنعت و هنر و پرداختن به پیشه های مربوط به اینها نداشتند. گسترش اسلام آنان را وادار کرد که با دیگر ملل دنیا رفت و آمد برقرار کنند و با صنعتگران و هنرمندان ایران ، مصر، یونان ، سوریه ، ایتالیا و دیگر کشورهایی که سنن گوناگون و سابقه ی دیرینه ی صنعتی و هنری داشتند آشنا گردند.
در زمان پیغمبر مسجدی بسیار ساده در محل مسجد النبی کنونی برپاشده بود و از این محل بود که حضرت محمد ندای الهی را به گوش مردم می رساند.
این سادگی مسجد تا زمانی ادامه یافت که خلافت به امویان رسید و مقر خلافت از مدینه به دمشق انتقال یافت. با اینکه قمار می گساری و استفاده از البسه ی فاخر و ادوات موسیقی و دیگر اسباب لهو و لعب بر مسلمانان حرام شده بود خلفای لذت جوی اموی دستورهای دین را نادیده گرفتند و کاخ هایی بس مجلل ساختند و لباس هایی از ابریشم پوشیدند و شاعران و خوانندگانی هنرمند را به دور خود جمع کردند.
بدین سان در این زمان یک سلسله فعالیت ساختمانی آغاز شد که تزئین درونی و بیرونی بنا را شامل گردید.
اعراب در سال 26 هجری در زمان خلافت عمر بر اصفهان چیره شدند. این شهر در آن عصر کانون مسلمانان ایران بود و تا سیصد سال زیر نفوذ خلفا باقی ماند به طوری که تاریخش با تاریخ بغداد توام گردید.
اسلام به سرعت در ایران پیشرفت می کرد. گسترش اعتقاد مردم نسبت به خدای یکتا و پیغمبر او محمد (ص) و دستورات دین مبین اسلام سبب توسعه ی هر چه بیشتر بناهای مذهبی می شد. مراکز مذهبی یی که از دوره ی ساسانیان باقی مانده بودند به مساجدی تبدیل می شدند که معماری شان با معماری ساسانی هماهنگ بود . ذوق معماران ایرانی آن چنان به تکامل زیبایی شناسی بنای مسجد آغاز کرد که ابتدا مسجد به یک ایوانی و در اندک زمانی به چهار ایوانی تبدیل گشت و گسترش روز افزون معماری ایران به نقاط نفوذ پذیر اسلام کشیده شد.
صنعتگران و هنرمندان مسلمان در طی سفرهای خود از کشورهای مختلف نکته ها آموختند و با دستمایه ی خویش در آمیختند به طوری که متدرجا هنری پرتوان پدیدار شد که امروز بدان هنر اسلامی اطلاق می شود.